فیلم بمب، یک عاشقانه ، دومین ساختهی پیمان معادی پس از برف روی کاجها میباشد که به لحاظ مضمونی نیز مانند فیلم اولش به سردی رابطه زناشویی پرداخته است. این فیلم در کنار فیلمهای تنگه ابوقریب به کارگردانی بهرام توکلی، سرو زیر آب اثر محمدعلی باشه آهنگر، ماهورا ساخته حمید زرگرنژاد، دیگر فیلم حاضر در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر بود که به جنگ و حواشی آن میپرداخت و در زیر بمب بارانها به ستایش عشق و زندگی میپردازد. در ادامه با تحلیل و نقد فیلم بمب، یک عاشقانه با نت نوشت همراه باشید.
فیلم بمب، یک عاشقانه
در ابتدای این متن نقد فیلم بمب، یک عاشقانه را با قلم آرش منادی خواهیم خواند
در ستایش عشق و زندگی در زیر بمب باران جنگ
برای نقد فیلم بمب، یک عاشقانه باید متذکر شویم که این اثر با روایت موازی دو داستان عاشقانه داستان خویش را آغاز میکند. عاشقانهی تازه شکفتهی دو نوجوان که در هر بمباران در زیرزمین یکدیگر را ملاقات میکنند که در گذر از آن منجر به بیدار شدن عاشقانهی خفتهی یک زوج جوان به بن بست رسیده، میشوند که در اوج بمبارانها به پناهگاه نمیروند و در واحد خویش میمانند.
در اصل مسئلهی بمب باران برای این دو زوج باعث سبز شدن و شکوفایی عشقشان میشود و از این منظر معادی دیدگاه متفاوت خویش را از جنگ به مخاطب ارائه میدهد. اما داستان فیلم بسیار دیرتر از آنچه که باید شروع میشود.
مخاطب خیلی دیر متوجه چرایی سردی رابطهی میترا لیلا حاتمی و ایرج پیمان معادی میشود که دلیل آن برادر شهید ایرج میباشد و آن قدر هم این دلیل پخته و شکل گرفته نیست که بتوانیم این سردی را باور کنیم. چرا که نه رابطهی این دو برادر و نه حتی رابطهی میترا و برادر شوهرش توضیح داده میشود که ما این سه سال سردی را قبول کنیم.
صرف بیان خاطرهای از کودکی هر سه نفر نیز دلیل بر عمق بخشیدن به رابطه شان نمیشود. و این نکته نباید در نقد فیلم بمب، یک عاشقانه از قلم بیفتد!
فیلم اثر بسیار دلنشین تری میشد اگر کمی شاخ و برگ اضافهی خویش را میزد و با پرداخت بیشتر روی این دو عاشقانهی موازی که یکی عامل محرک دیگری میشود، به ریتم روان تر و سلیس تری میرسید و به شخصیتها در گذر از یکدیگر بیشتر میپرداخت.
چرا که در طول مدت فیلم، ما اطلاع چندانی از شخصیتها پیدا نمیکنیم و یا به بیانی دیگر فیلم از شخصیت پردازیهای ناپختهاش رنج میبرد و همین امر سبب ارتباط برقرار نکردن مخاطب با آدمهای داستان میشود.
ما تنها لحظههای کش داری از زندگی این آدمها را میبینیم و چیز بیشتری دستگیرمان نمیشود. بمب، یک عاشقانه در کنار ستایش عشق و زندگی، به نوستالژیهای دهه شصت هم اشاراتی داشته که به فیلم، فضایی صمیمی بخشیده است.
تیله بازی، ضبط کردن کاست موزیک از روی هم، شیر کاکائو شیشهای و کیک، خانه ها، فضای مدرسه، دیوار نویسیها و… مواردی از این اشارات هستند. اما همین فضای مدرسه، باعث دو پاره شدن اثر شده است. لحن طنازانهی این سکانس ها، گرچه هم اجرای خوبی دارند و هم دید انتقادی پیمان معادی نسبت به سیستم آموزشی آن دوران را مطرح میکنند، اما هیچ تناسب و سنخیتی با دیگر سکانسهای بیرون از مدرسه ندارند.
چرا که لحن بخش دیگر فیلم نه تنها آن چنان طنازانه نیست، بلکه خیلی هم خط کشی شده و دراماتیک است. همین امر باعث میشود که گویی ما با دو سبک فیلم مواجه هستیم.
گرچه در جاهایی کارگردانی دقیق پیمان معادی دیده میشود و نمونههایی از آن را میتوان به نمایش گرم شدن آرام آرام رابطهی میترا و ایرج که نه صرفا با دیالوگ، بلکه با اکتهای مشخصی از کاراکترها مثل کلاه کاسکت خریدن میترا برای آنکه در آوار شدن خانه چندان صدمهای نبینند و یا انتظار ایرج از زنگ زدن میترا در مدرسه پس از بمباران و جویای احوالش و گل خریدن او اشاره کرد که زندگی واقعی زوجها نزدیک تر شده است.
بیشتر بخوانید: فیلم کپی برابر اصل Certified Copy اثر عباس کیارستمی؛ به دنبال باد دویدن
بیشتر بخوانید: معرفی فیلم سرو زیر آب به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر، قصهی رفتن و برنگشتن
در نقد فیلم بمب، یک عاشقانه نباید فراموش کرد که اصولا یکی از مشکلات روابط زناشوی، حرف نزدن زوجها با یکدیگر میباشد. مشکلاتشان را نمیگویند، رفتار محبت آمیزی از خود نشان نمیدهند و فیلم با پیام گفتگو و رفتار عاشقانه، به خود ارزش والایی میبخشد و راه حلی برای گذر از این بحران ارائه میدهد.
خواندن نامهی عاشقانه پسر همسایه به دختر همسایه توسط ایرج نیز نمونهای از همین ظرایف و پیام است. انسان پویا همیشه در حال یادگیری است و حال چه اشکالی دارد که زوج به بن بست رسیدهای عشق را از نوجوانان پرشور بیاموزند؟!
بمب، یک عاشقانه در میان تمام فیلمهایی که به جنگ و یا حواشی آن میپردازند، به دلیل طراحی صحنه و لباسش، یکی از شیک ترین و تمیزترین روایتهای این ژانر سینمایی را داراست.
این نکته از چیدمان منزل تا سبک پوشش و لباس کاراکترها مشهود است که البته در مورد لباس تا حدی به فیلم ضربه زده است. چرا که در دهه شصت، زنی با شمایل و تیپ میترا با آن پوشش آزادانهاش به راحتی نمیتوانست در خیابانها قدم بزند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم رگ خواب اثر حمید نعمت الله “سیاهی سفیدی و اندوه طوفان”
لیلا حاتمی در این فیلم، به لحاظ ظاهر چندان تفاوتی با دیگر فیلم هایش نمیکند. انگار که او را با همان سبک پوشش فیلمهای رگ خواب به کارگردانی حمید نعمت الله و در دنیای تو ساعت چند است اثر صفی یزدانیان در بمب، یک عاشقانه ساخته پیمان معادی گذاشته اند. گرچه ظاهر او به فیلم، رنگ و زیبایی بخشیده، اما از باورپذیری پوشش آن دوران کاسته است.
از دیگر نکاتی که به شکیل شدن فیلم کمک شایانی کرده است، فیلم برداری با شکوه و خوش آب و رنگ و چشم نواز محمد کلاری است که با فلو و فوکوسهای به جا و قاب بندیها و ترکیب بندی هایش، قدرتی چند به بیان بصری فیلم افزوده است.
و همین امر باعث میشود که بمب، یک عاشقانه در حافظهی بصری مخاطب بماند و از آن به عنوان فیلمی که اگر داستان سر راستی ندارد، اما حداقل زیباست یاد کند.
در ادامه با تحلیل فیلم بمب یک عاشقانه به قلم ادیسه عسکری همراه خواهیم بود:
فیلم بمب، یک عاشقانه ساختهی پیمان معادی
فیلم بمب، یک عاشقانه ساختهی پیمان معادی است. پیمان معادی و لیلا حاتمی در نقش زن و شوهر بازیگران اصلی فیلم هستند. و رابطهی این دو خط اصلی داستان است. ایرج با بازی پیمان معادی ناظم و معلم مدرسه و میترا با بازی لیلا حاتمی مترجم و مدرس زبان انگلیسی است. در ادامه با معرفی فیلم بمب، یک عاشقانه با نت نوشت همراه باشید.
برای معرفی فیلم بمب، یک عاشقانه باید گفت که ماجرای در دههی شصت شمسی و در بمبارانهای تهران در جنگ تحمیلی میگذرد. خبر شهادت برادر “ایرج” قبل از ازدواج “ایرج” و “میترا” رسیده بود و حالا خبر رسیده است که او شهید نشده است و زنده و اسیر است. “میترا” با شنیدن این خبر خوشحال می شود و “ایرج” که میدانسته برادرش قبل از ازدواج او با “میترا” عاشق او بوده است به خوشحالی او شک می کند و حالا دو هفته ای است که با هم حرف نمیزنند.
بیشتر زمان فیلم بمب، یک عاشقانه در رابطهی بین او دو نفر در سکوت میگذرد و در ادبیات داستانی زاویهی دیدی به نام دانای کل داریم که بر ذهن و روح و قلب شخصیتهای داستانی احاطه دارد. و مکنونات قلبی و ذهنی آن ها را حتی در سکوت برای خوانندگان بازگو میکند.
در این فیلم شخصیتها در تنهایی و سکوت فکر میکنند ولی ما هیچ نمایی از افکار آنها نداریم تا بتوانیم متوجه سیر تفکرات شان باشیم. مثلن در دم دستیترین حالت میشد از فلش بکهایی استفاده کرد.
و زمانی که این دو تصمیم میگیرند که بالاخره این سکوت را بشکنند و با هم حرف بزنند متوجه نمیشویم چرا و به چه دلیل در این زمان تصمیم گرفتهاند با هم حرف بزنند و تنها در زمان نزدیک به انتهای فیلم فردای شبی که آن ها با هم تنها چند دیالوگ رد و بدل کردهاند هر دو متحول شده و سوءتفاهم ها برطرف شده و زندگی شیرین و توام با عشق میشود.
در سراسر فیلم بمب، یک عاشقانه تنها در دو سکانس و یک دیالوگ از “پیمان معادی” رابطهی کودکی این دو برادر تصویر شده است و از ریشهی دلخوری و اختلاف بین این دو چیزی نمیدانیم. در صورتیکه به نظر میرسد “پیمان معادی” با پرداختن به این رابطه میتوانست شخصیت پردازی بهتری داشته باشد و به سوال ما در مورد درونمایه و رابطهی شخصیتهای اصلی فیلم پاسخ بدهد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم لاتاری ساختهی محمدحسین مهدویان ترویج خشم و توهین به ایران
در کنار این پیرنگ اصلی عشق یک طرفهی پسر بچهای سیزده چهارده ساله را به دختری هم سن خود میبینیم. دختر که به همراه خانوادهاش از بمباران به تهران پناه آورده است. عشقی که به طور موازی با رابطهی این زوج پیش میرود. و به دلیل ضعف در شخصیتپردازی نوجوانان فیلم باورپذیر در نیامده است. و به پیرنگ اصلی نیز کمکی نمیکند.
دیگر بازیگران این فیلم میتوان به “حبیب رضایی“، “سیامک انصاری“، “سیامک صفری” اشاره کرد که البته بازی “پیمان معادی” به طرز چشمگیری از همهی بازی ها بهتر است.
بمب، یک عاشقانه در کنار اشارات و کنایات اجتماعی و سیاسی، نقدی اساسی بر تعلیم و تربیت در مدارس دارد. فیلم به این نکته اشاره دارد که دروغ، ریاکاری بخشی از ماحصل سوء تدبیر در آموزش بچه ها در مدارس است.
بیشتر بخوانید: فیلم هایلایت کاری از اصغر نعیمی ؛ تصادفی پر ماجرا و معمایی مصنوعی
نماها علیرغم تلخی فضای فیلم خوش آب و رنگ هستند. و به نظر میرسد که گرفتن نماهای فیلم با توجه به تغییرات زیاد تهران از دههی شصت تاکنون بسیار مشکل بوده باشد. که البته معادی و دست اندرکاران تصویر فیلمش به خوبی از پس آن برآمدهاند.
صحنههای آغازین فیلم به خوبی نشان دهندهی فضای حاکم بر داستان و فضای حاکم بر شهر در آن زمان است. صحنههای آغازین فیلم مانند آماده کردن یک هواپیما برای تیک آف به خوبی پیش میرفت و ما منتظر بودیم بالاخره پس از این آمادهسازیها فیلم سرعت و اوج بگیرد. اما فیلم به حرکت خود با ریتمی کند ادامه داد.