محمدرضا فروتن سوپر استار کم حاشیه و موفق کشورمان که فیلم های وی در دهه هفتاد فراموش نشدنی هستند و اوج شهرت وی با فیلم های این دوره از جمله مرسدس , قرمز , شب یلدا شکل گرفت. این سلبریتی مشهور زندگی حرفه ایش با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده و با خوانندگی عرصه جدیدی از هنر را دنبال کرد. به بهانه بازی کوتاه وی در سریال مانکن مروری داریم بر زندگی محمدرضا فروتن بازیگر محبوب ایرانی با پرشین وی همراه شوید.
زندگی محمدرضا فروتن
محمدرضا فروتن متولد دی ماه سال ۱۳۴۷ در تهران میباشد و چهار خواهر دارد. محمدرضا فروتن دانشجوی دکترای روان شناسی سلامت از دانشگاه آزاد است. وی در سال ۱۳۸۰ با سحر ابراهیمی ثابت ازدواج کرده است.
محمدرضا فروتن با بازی در فیلم های مرسدس در سال ۱۳۷۶ و اعتراض در سال ۱۳۷۸ به شهرت رسید و سپس فیلم های قرمز، دو زن، متولد ماه مهر، زیر پوست شهر و شب یلدا او را به یک بازیگر مطرح در سینمای ایران تبدیل کردند.
زندگی محمدرضا فروتن و فراز و فرودهای وی در سینمای ایران
محمدرضا فروتن زمانی سوپراستار سینمای ایران بود. بسیاری از بازیگران سینمای ایران از الصاق این واژه به خود فرار میکنند. اما سوپراستار بودن پدیده مذمومی نیست.
در هنر صنعت بزرگی مثل سینما وجود سوپراستار لازم است. اما چرا بازیگران سینمای ایران از الصاق این واژه به خود فرار میکنند؟ در ایران سوپراستار بودن به معنای بازیگر نبودن است. در فضای فرهنگی ایران اینگونه جا افتاده که سوپراستار فرد خوش چهرهای است که نمیتواند بازیگر خوبی باشد. کسی است که به خاطر ویژگیهایی مثل چهره، اندام،صدا و … وارد این عرصه شده و هنری برای عرضه به مخاطب ندارد. در حالی که این امر واقعیت ندارد. لااقل در سینمای جهان مرز میان بازیگر/سوپراستار سالهاست که از میان رفته است.
لئوناردو دی کاپریو، برد پیت، تام کروز سوپراستارهای سینمای آمریکا هستند اما چندین و چند بازی بینظیر هم در کارنامه خود دارند. برداشته شدن این مرز از نیمه دوم دهه هفتاد آغاز شد. نیمه دوم دهه هفتاد با ظهور جوانانی که هم چهره خوبی داشتند و هم خوب بازی میکردند مرز بین سوپراستار و بازیگر بسیار کمرنگ شد و قاعده سوپراستار بازیگر نیست را به هم ریخت.
محمدرضا فروتن یکی از آن جوانان بود که امروز هفتم دی ماه سالروز تولدش است. قبل از محمدرضا فروتن سوپراستارهایی در سینمای ایران ظهور کرده بودند که اتفاقاً بازیگران خوبی هم بودند. اما آن سوپراستارها با انتخاب غلط فیلمهایشان باعث شدند به قاعده سوپراستار بازیگر خوبی نیست دامن زده شود.
اما با ظهور بازیگرانی مثل محمدرضا فروتن این قاعده تا حد زیادی برداشته شد. محمدرضا فروتن و شمایلش حاصل تغییر ذائقه مردم ایرن در نیمه دوم دهه هفتاد است. مردم توقع دیگری از جامعه و سینما داشتند. دوست داشتند مردهایی که روی پرده میبینند مردان متفاوتی باشند. دیگر جمشید هاشمپور بزن بهادر و ابوالفضل پور شبه رمانتیک به کارشان نمیآمد.
آنها خواهان تماشای وجه رمانتیک مردان روی پرده سینما بودند آن هم به خالصترین شکل ممکن. محمدرضا فروتن یکی از معدود بازیگرانی بود که این فرصت را به تماشاگران میداد تا وجه شکننده و رمانتیک مردان را هم روی پرده سینما ببینند.
اگر هاشمپور با زور بازویش و پورعرب به واسطه طراوت و جوانیاش چهره شدند فروتن
با بغضهایش بدل به جوان اول سینمای ایران شد. بغضهایی که همگی عاشقانه بودند.
فروتن بلد بود چگونه آن وجه رمانتیک مردان را به تماشاگر عرضه کند.
اغراق آمیز بازی میکرد، اما این اغراقها همگی به درد کاراکترش میخورد. فرقی نمیکرد غیرتی باشد یا دیوانه. مهم عاشق بودنش بود. این ردپای پررنگ عشق بود که فروتن را از سایر بازیگران سینمای ایران متمایز میکرد. فروتن عاشق بود. این را میشد از رفتارش فهمید.
او خیلی خوب بلد بود نقش مردانی که اسیر عشقی نفرینی میشوند را بازی کند.
فروتن با قرمز در سینمای ایران چهره شد. ناصر ملک دقیقاً همان نقشی بود که فروتن
برای ستاره شدن احتیاج داشت. نقشی که ابتدا قرار بود امین حیایی ایفاگر آن باشد.
اما حیایی از بازی در قرمز انصراف داد تا محمدرضا فروتن با بازی در این فیلم هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر را کسب کند و هم بدل به مهمترین ستاره سینمای ایران در نیمه دوم دهه هفتاد شود.
ناصر ملک عاشقی دلخسته بود که از عشق به جنون میرسید. جنونی که از کودکی همراه
او باقی مانده بود. فروتن در قرمز موفق شد آن وجه ویرانگر عشق را که سالها بود کسی
در سینمای ایران سراغی از آن نمیگرفت با یک خلوص نیت درونی اجرا کند.
به عنوان تماشاگر هم از ناصر ملک میترسیم و هم دوستش داریم. از او میترسیم چون دیوانه است. یک تهدید واقعی برای زندگی هستی است. دوستش داریم چون میدانیم این رفتارها دست خودش نیست. عاشق است و بیپناه.
سایه یک خواهر قلدر را بالای سرش احساس میکند. اختیاری از خود ندارد. در دوران بچگی از آنهایی بوده که کتک میخورده و تهدید میشده. همه این خصوصیات باعث میشود ناصر ملک در عین ترسناک بودن دوست داشتنی هم باشد.
فروتن با قرمز درخشید و یک شبه ستاره شد. فروتن که قبل از قرمز با کیمیایی همکاری کرده بود
تا چند سال جوان اول فیلمهای کیمیایی هم بود. منتها سینمای کیمیایی جای فروتن نبود.
برای بازی در فیلمهای کیمیایی زیادی رمانتیک بود. نمیتوانست القاکننده مردانگی لازمی باشد
که کاراکترهای مسعود کیمیایی احتیاج داشتند. برای همین تماشایش در فیلمهای کیمیایی
بیشتر از آنکه جذاب باشد دافعه برانگیز بود.
در زیرپوست شهر هم ضعیفترین بخش فیلم بود. بنی اعتماد سعی کرده بود رنگی از عشق به کاراکترش بزند. اما فروتن شیک تر از آن بود که به درد بازی در نقش یک جوان جنوب شهری بخورد. نقش بزرگ بعدی فروتن در شب یلدا نصیبش شد. باز هم بیپناه بود و عاشق و رمانتیک.
در نقش حامد همه آن چیزهایی را که برای یک بازی خوب احتیاج داشت در اختیارش گذاشتند.
عشق، خیانت و تنهایی. حامد احمدزاده همان ناصر ملک قرمز است. همان اندازه عاشق
و همان اندازه شیفته. منتها به جای جنون ناصر ملک درگیر تنهایی و خیانت است.
صحنهای که برای دخترش میخواند تکان دهنده است. اوج بازی رمانتیک از یک بازیگر در آستانه میان سالی.
بغضهای فروتن در هیچ نقش دیگری انقدر به درد نخورده. بعد از شب یلدا فروتن نتوانست
جوان اول این سینما باقی بماند. نتوانست بازی به خوبی شب یلدا ارائه دهد.
بعد از شب یلدا هر نقشی را که بازی میکرد به چشم نمیآمد. فقط یکبار موفق شد
قالب همیشگیاش را بشکند. در عیار ۱۴ پرویز شهبازی همه آن اغراقها و اشکها
را دور ریخت و در جلد شخصیتی هفت خط و رند فرو رفت.
شخصیتی که همه کار میکند تا راهی برای فرار از وضعیت بغرنجی که در آن گرفتار آمده پیدا کند. فروتن مُهر خودش را بر سینمای ایران زد. مرز بین سوپراستار/بازیگر را تا آن جایی که در توانش بود برداشت.
اما با آغاز دهه هشتاد و ظهور چهرههای جدید از رونق اُفتاد. فیلمهای بیربط زیادی بازی کرد و به تدریج محو شد. بازیگری که زمانی تیتر یک رسانهها بود حالا در فیلمهای مهجور ایفای نقش میکند. فیلمهایی که نه موجی راه میاندازند و نه سر و صدایی ایجاد میکنند.
فروتن سری هم به تلویزیون زد. سعی کرد موفقیت را با فریدون حسن پور در تلویزیون تکرار کند.
جایی که در آنجا چهره شده بود. اما نه از یاد رفته سرنخ بود و نه فروتن همان جوانی
که در سال هفتاد و پنج با بازی در یک اپیزود سرنخ چهره شده بود.
سالها گذشته و فروتن دیگر بغض نمیکند. بغضهایش دیگر کارکردی ندارد. تعریف عشق در سینمای ایران عوض شده و این به معنای پایان عصر رمانتیکهایی مثل فروتن است. شاید فروتن دوباره ظهور کند. با نقشی متفاوت به میدان بیاید و موفق شود. اما شمایل گذشتهاش دیگر کاربردی ندارد.
آن عشقهای پررنگ و دیوانهوار رمانتیک حالا جایشان را به روابطی رئالیستی و واقعی دادهاند.
در سینمای امروز ایران برای عاشقی کسی بغض نمیکند، اسید به صورت معشوق میپاشد(
لانتوری رضا درمیشیان). در چنین روزگاری فروتن نه میتواند عاشق شود و نه بغض کند.
به خاطر همین باید برای باقی ماندن در صحنه فکر شمایل جدیدی باشد.
شاید با شمایلی جدید بتواند به روزهای اوج برگردد.
اولین آلبوم محمدرضا فروتن «میفهممت»
نام اولین آلبوم «محمدرضا فروتن» مشخص شد. به گزارش «موسیقی ما» اولین مجموعه آثار این بازیگر سرشناس سینما در عرصه موسیقی با نام «میفهممت» منتشر میشود. این آلبوم که مراحل اخذ مجوزهای آن به پایان رسیده طی هفتههای آینده و قطعاً در همین زمستان روانه بازار خواهد شد.
محمدرضا فروتن همزمان با اعلام خبر نام آلبوم خود یادداشتی کوتاهی هم برای انتشار در اختیار سایت «موسیقی ما» قرار داد که به نوعی اولین تصویر از تجربه این هنرمند باسابقه در عرصه خوانندگی و موسیقی است. متن یادداشت محمدرضا فروتن درباره این آلبوم را در ادامه می خوانید:
رابطهای متولد شد!
«میفهممت»
همین زمستان تقدیمتان میشود.
تقلای من برای فهمیدن
شوق سفرم شد به سوی آشتی درون.
و این ترانهها
گفتگوییست صمیمی
میان ما با خویشمان.
پایان بازی محمدرضا فروتن در مانکن
بازی محمدرضا فروتن نقش اصلی ملودرام اجتماعی «مانکن» به کارگردانی حسین سهیلیزاده
و تهیهکنندگی ایرج محمدی که این روزها اواخر فیلمبرداری را سپری میکند، به پایان رسید.
این سریال به زودی در ۲۶ قسمت وارد شبکه نمایش خانگی میشود. در خلاصه داستان این مجموعه آمده است همیشه عشقهای بزرگ و زیبا، دشمنان بزرگ و مخوف داشتهاند …
محمدرضا فروتن، مریلا زارعی، نازنین بیاتی و امیرحسین آرمان، فرزاد فرزین، حسین پاکدل،
بهشاد شریفیان، نفیسه روشن، علی فرهنگی، رابعه مدنی، پانتهآ کیقبادی، بهزاد محسنی،
بهزاد خلج و با حضور الهام پاوه نژاد، رضا توکلی و همایون ارشادی و با هنرمندی لیندا کیانی
و شبنم قلی خانی و معرفی محمد صادقی و عارفه معماریان در این سریال نقشآفرینی دارند.
زندگی محمدرضا فروتن سوپراستار سینمای ایران
گفتگو با محمد رضا فروتن :ممنون رنج های زندگیام هستم
ستاره جوان و بیقرار سینمای اواخر دهه ۷۰ ایران، اکنون در آستانه میانسالی، با آرامشی مثالزدنی در پی کشف راههایی تازه است تا نقشهای خوب دیگری را به کارنامه موفقش اضافه کند.
زمانی که وارد سینمای ایران شدید، از بازیگری صحبت میشد که هم قابلیتهای یک ستاره را دارد و هم قابلیتهای ضروری یک بازیگر تمامعیار را، از سوی دیگر با کارگردانان صاحبنامی همچون مسعود کیمیایی، فریدون جیرانی و کیومرث پوراحمد حرفه بازیگری را آغاز کردید حالا نزدیک به دو دهه از آن زمان میگذرد ارزیابیتان از این دو دهه حرفه بازیگری چگونه است، با وجود ایدهآلهای حرفهیی و نسبت به شروعی که داشتید جایگاهتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم در شروع کارم شهرت را دوست داشتم که بگذریم و به فکر اعتبار حرفهییام بودم
و میخواستم جایگاهم را تثبیت کنم. در ادامه با خانم بنیاعتماد و آقای درویش همکاری
کردم و همین طور گذشت و گذشت و زمان زیادی را برای به دست آوردن و حفظ جایگاه
و اعتبار حرفهییام صرف کردم و لابهلای این کارها در فیلمهایی بازی کردم که فیلمهای
خوبی نبودند اما به دلایلی کار کردم.
تا به دو، سه سال اخیر که هدفهای جدیدی در مسیرم قرار گرفته است و در این دوره جدید دیگر اولویتم ظاهر کارم نیست که فقط با آدمهای صاحبنام کار کنم، دوست دارم در کارهایی باشم که موثر هستند، حرف دارند و آدمها را به خودشان نزدیک میکنند. این نگاه هم شامل زندگی شخصی و زندگی حرفهییام میشود. دوست دارم بیشتر بتوانم مسوولیت حقیقی خودم را پیدا کنم تا بدانم در این دنیا چه باید انجام دهم.
فکر میکنم زمان زیادی گذشت تا به این نقطه برسم و دلایلش را میدانم.
در گذشته کمتر روی خودم متمرکز بودم و ظرف همین دو سال اخیر است که تمرکزم روی خودم و کارم شده.
در این دو سال و نیم قصه زندگی تازهیی برای من شروع شده است، شکل تازهیی از بودن ولی به تمام سالهایی که پیش از این دو سال گذراندهام احترام میگذارم و خودم را سرزنش نمیکنم، فکر میکنم سفر روحی بوده که باید آنها را میگذراندم و امیدوارم صد درصد وجودم را زندگی کنم. این نوع از زندگی هم ساده ومشخص است: کمک کردن و حمایت از آدمهای اطرافم.
در حوزه سینما هم دوست دارم عرصههای جدیدی را تجربه کنم مثلا بدم نمیآید
در فیلمهای طنز اجتماعی خوب بازی کنم تا به حال فرصتش پیش نیامده و امیدوارم
چنین امکانی ایجاد شود میخواهم میانسالی زندگیام دستاورد و نتیجه خوبی داشته باشد.
در جشنواره فیلم فجر امسال در چهار فیلم از چهار کارگردان صاحبنام سینمای ایران حضور دارید چنین حضوری به همین روش اخیر زندگی شخصی و حرفهییات بازمیگردد؟
وقتی نیت مثبت داشته باشی و به نیکی و ارزش فکر میکنی، انتخابهایت نیز تحت تاثیر آن نیتها قرار میگیرد، کارگردانهایی که سال گذشته با آنها کار کردم همیشه حرف برای گفتن داشتهاند و تاثیرگذار هستند.
سینمای خانم بنیاعتماد، سینمایی اجتماعی است و با دردهای اجتماع سر و کار دارد
و همیشه دوست دارم با چنین کارگردانهایی کار کنم. همین است دیگر عمر زود میگذرد
و فرصت کوتاهی داریم و چشم بر هم زدم و ۴۵ ساله شدم.
این سنی است که همیشه سینمای ایران به آن نیاز داشته است؟
درست است، وقتی سنم پایینتر بود، در فیلمها پیرم میکردند که مرد بالای ۴۰ سال باشم، مزهاش به اینکه وقتی مرا در خیابان میبینند میگویند «اِ جوونتر از فیلمهایت هستی) (میخندد)
ارزیابیتان در مورد جشنواره فجر چگونه است، جشنوارهیی که سالهای متعدد در آن حضور داشتهاید و در دو دوره از این جشنواره برنده سیمرغ بلورین شدهاید؟
جشنواره فیلم فجر سرشار از هیجان و آب و تاب است و نمیشود از زیر آن در رفت،
در عین اینکه زندگی و کار خودت را داشته باشی. از آذرماه همه ما در حال و هوای جشنواره
هستیم و دوست دارم در این روزها هیجان متعادلی داشته باشم و آنچه برای من اهمیت
دارد عشق و شوق به سینماست که در این روزها بیشتر میشود و یک جشنواره فجر
یک جور عید سینمایی است برای سینمای ایران ولی کار سختی است که در این روزها
هیجانزده نشویم ومتعادل بمانیم.
آیا هنوز جایزه گرفتن برای شما مهم و تاثیرگذار است؟
آره، دوست دارم جایزه بگیرم البته مهمترین فیلمهای من در جشنواره نبودند مثل «شب یلدا» (کیومرث پوراحمد)، مثل «زیر پوست شهر» (رخشان بنیاعتماد)، اما این جایزهها بخشی از زندگی است، مقطعی از یک دوران.
جایزه یک شب است و باز زندگی ادامه دارد و باید درگیر اهداف مهمتری باشی و آنچه مهم است مسیر زندگی است و همه زندگی هم آن یک شب جایزه گرفتن نیست و نمیتوانی به آن یک شب اکتفا کنی. مهم این است که چطور مسیر زندگیات را به درستی طی کنی و آن کارهایی که دوست داری را انجام بدهی.
از میان چهار فیلم حاضر در جشنواره امسال از کدام بیشتر رضایت دارید و کدامشان تجربه لذتبخشی بود؟
کار کردن با هر سه کارگردانی که فیلمهایشان در بخش مسابقه است آقای کیمیایی،
آقای تبریزی و خانم بنیاعتماد تجربه واقعا لذتبخشی بود. حضور در هر کدام از این فیلمها
لطف خودش را داشت اما همکاری با آقای کیمیایی پس از چند سال خیلی به من مزه داد.
دیالوگها و فضای فیلمهای آقای کیمیایی را دوست دارم، وقتی ساخت فیلم در دفتر آقای کیمیایی شروع میشود انگار اولین فیلم سینماییام است و انگار اولین تجربه بازیگریام است و انگار فصل جدیدی از فعالیت حرفهییام است.
در شش همکاری ای که با آقای کیمیایی داشتید چه سیر حرفهیی را طی کردهاید؟
در فیلمهای آقای کیمیایی همه چیز روان پیش میرود، چه کار بازیگر و چه کار دیگر عوامل حاضر
در تولید راحت و آرام پیش میرود و همین شرایط است که حضور در فیلمهای آقای کیمیایی
را تبدیل به اتفاقی شیرین می کند. موقع خواندن و از بر کردن دیالوگهای فیلمهای
آقای کیمیایی حس خوبی دارم، بزرگیهای شخصیتهایش را دوست دارم و کیف میکنم
و احساس دوستداشتنی بودن دارم.
آقای کیمیایی هنرمندترین سینماگری است که در سینمای ایران تجربه همکاری با او را داشتهام. همکاری با او همیشه جذاب است و همیشه دوست داری در آن فضای تولید فیلمهای او باشی و نفس بکشی. خلاصه اینکه بودن با آقای کیمیایی غنیمت است.
تجربهتان در همکاری با آقای موتمن در فیلم «سایه روشن» چگونه بود؟
فیلمنامه «سایه روشن» را نخواندم و سرکار رفتم، چون درگیر مسائل تحصیلیام بودم
و یادم میآید نگاهی به فیلمنامه انداختم و همان بخش فیلمنامه به دلم نشست و به هر ترتیب کار را قبول کردم.
از طرف دیگر فیلم «شبهای روشن» فیلم معتبر و مطرحی در سینمای ایران شد و همان
موقع که فیلم را دیدم، دوست داشتم و طی این سالها همیشه از «شبهای روشن»
تعریف شده بود و با اینکه همیشه سعی میکنم جوگیر نشوم اما جوگیر هم شدم
و همین جو در انتخابم و حضورم در «سایه روشن» تاثیر گذاشت.
فضای فیلمبرداری، خانه سرد و دلگیری بود که تابلوهای نقاشی عجیبی بر دیوار آن نصب شده و فقط حیاطی بود که میشد در آن نفسی تازه کرد و به دلیل شرایط و ویژگیهای فیلمنامه حال خوشی بر فضای فیلم حاکم نبود.
از سوی دیگر قرار بود فیلمبرداری فیلم ظرف ۲۵ روز به اتمام برسد اما فیلمبرداری در عمل
۷۰ روز به طول انجامید به همین دلیل نتوانستم در فیلمهای دیگری حضور پیدا کنم
و اضطراب وضعیت تحصیلم را نیز داشتم، قرار بود که در فیلمهای «جامهدران» و «تمشک»
(سامان سالور) حضور داشته باشم که به دلیل طولانی شدن «سایه روشن» نشد؛
فیلمی بود که موقعی که سر کار بودم لذت نبردم اما امیدوارم فیلم موفق و مطرحی شود
که این همه ایده و سرمایه هدر نرود. نمیدانم، نمیدانم…
اخیرا شنیدهام که در تدارک آلبوم موسیقی هستید از شروع این کار و اینکه قصد ورود به حوزه موسیقی را دارید بگویید؟
همیشه از دوران کودکی آرزو و رویایم این بود که خواننده شوم به جای بازیگر. رویاها از حقیقت وجودی ما میآیند و همه ما دوست داریم به جایی که میخواهیم برسیم و رشد کنیم و شکوفا شویم.
بخش دیگری هم هست که آرزوهای ما است و از سر کمبودهای ما است. میدانم که بازیگر شدن
از آرزوهای من بوده ولی هنوز نمیدانم خواننده شدن رویای من بوده یا آرزوی من بوده،
آیا کمبود من است یا ارتباطی با حقیقت وجودی من دارد که حرف وکار دارد در این دنیا
ولی هرچه جلوتر میآیم فکر میکنم رویای من بوده است، دوست دارم با موسیقی
آدمها را به درون خودشان نزدیک کنم.
منتها شعرهایی که قرار است انتخاب شود و حرفهایی که میخواهم بزنم میخواهم شعرها و حرفهایی باشد که زندگی و تجربه خودم باشد و اینطور شاید تاثیرگذارتر باشد البته در این بین کلام تاثیر فوقالعادهیی دارد، جملههایی که روی دیوارها و پلهای شهر میبینیم که وقتی آن جملهها را میخوانیم تازه میشویم.
چند وقت پیش از میدان انقلاب رد میشدم و جملهیی خواندم: «توی چاله شکست آدمهایی
می افتند که یا تندرو هستند یا کندرو» خب جمله قشنگی است و کیف کردم. کلام مثل بذر
است که می تواند در وجود ما رشد کند و ببالد و به هر حال آگاهی است.
برای انتخاب شعرهایم در آلبوم موسیقی نیز چنین تصمیمی دارم.
صدای شما را در فیلمهایی مثل فیلم «قرمز» و «شب یلدا» شنیدهایم و در «شب یلدا» شما یکی از ملودیهای موسیقی ایرانی را که سالها پیش اجرا شده بود، خواندهاید که جز موسیقی دستگاهی ایرانی است و صدایتان روی ملودی خوب نشسته، آلبوم موسیقی که قصد انتشارش را دارید در چه سبکی تهیه میشود؟
آلبوم پاپ است: چهار آهنگش را بابک زرین و چهار آهنگش را سیروان خسروی تنظیم میکند.
این اتفاق فوقالعادهیی برای من است که ترجیح میدهم موقع انتشار آلبوم در موردش صحبت کنم.
موسیقی مورد علاقهتان چه موسیقی است؟
همیشه از موسیقی وترانه لذت میبردم اما هیچ وقت اعتماد به نفس برای خواندن نداشتم.
وقتی تصمیم گرفتید آلبومی تدارک ببینید، روند انتخاب ترانهها وتعامل و کار با اهالی موسیقی چگونه بود؟
دنبال همان فضاهایی حرکت کردم که همیشه به دلم مینشست. در مورد خواننده شدنم
خیلیخیلی ممنون دکتر افشین یداللهی هستم، با اینکه همیشه دوست داشتم خواننده
شوم جسته و گریخته کلاسهای آواز هم میرفتم تا اینکه افشین یداللهی را حدود
پنج سال پیش دیدم و در مورد موسیقی صحبت کردیم و او خیلی خوب حمایت کرد
و دوست و رفیقم شد ودر همین آشنایی و رفاقت جرقه کارموسیقی زده شد.
افشین، بابک زرین را معرفی کرد و ترانهها از همان پنج سال پیش شکل گرفت و بیشتر افشین هدایتم کرد و من هم علایقم را با افشین در میان میگذاشتم.
زندگی محمدرضا فروتن و آینده حرفه ای وی
چه آیندهیی را برای حرفه و جایگاهتان در نظر دارید؟
دوست دارم در پایان حرفهایمان از زندگی بگویم بیشتر تا سینما. ممنون رنجها و دردهای زندگیام هستم. ممنون آن اتفاقاتی هستم که خیلی ناگوار بود ولی چقدر خوب شد که اتفاق افتاد، ممنون آتشی هستم که در زندگیام بود و از دلش رد شدم، مرا سوزاند و پخته کرد، همه آنها را خیلی دوست دارم.
دوست دارم خودم را نبینم و اگر مسیری هست و قرار است همه با هم این مسیر را ادامه بدهیم،
امیدوارم همه برای وجودشان احترام و ارزش قایل باشند و بدانند که برای رشد به دنیا آمدهاند
نه اینکه صاف بیایند و صاف بروند و باید بدانیم برای چه به دنیا آمدهایم. امیدوارم گول خستگی
ذهنمان را نخوریم بلکه پر از عشق و امید باشیم و بترکونیم…(میخندد)
رویداد ۲۴ , وب سایت موسیقی ما , خبرآنلاین , روزنامه اعتماد , زومجی