دسته بندی : آموزش,سرگرمی

انشا در مورد روز بارانی | ۵ انشا درباره توصیف یک روز بارانی + انشاء صدای باران

صدای برخورد باران با شیشه ها ، بوی خاک پس از بارش باران و حال هوای عاشقانه یک روز بارانی خود به تنهایی انشایی بلند بالا از خلقت است اما ما اینجا ۴ انشا در مورد روز بارانی و توصیف آن گرد آوری و باز نشر کرده ایم که امیدواریم برای شما مفید باشد .

انشا در مورد روز بارانی

انشاء شماره یک : انشا در مورد روز بارانی – من باران را دوست دارم 

پایه تحصیلی مناسب : ابتدایی 

مقدمه : من باران را دوست دارم چون همه چیز را زیبا تر میکند.

من خیلی باران را دوست دارم

با این وقتی باران می آید آدم ها خیس میشوند و حتی پرنده ها و گربه ها هم خیس میشوند

و بعضی وقت ها آدم سردش میشود اما من باز هم باران را دوست دارم

وقتی باران می آید انگار همه چیز قشنگ تر میشود

مثل وقتی است که ما دست و صورتمان را میشوریم و تمیز و زیبا میشویم

باران هم دست و صورت همه چیز را میشود و همه چیز زیبا و تمیز و شاد میشود

گل ها و درخت ها وقتی تشنه هستند دعا میکنند که خدا به آنها باران بدهد

زمین هم وقتی گرمش است دعا میکند باران بیاید و خنک شود

من هم دعا میکنم همیشه باران بیاید تا هیچ کس در زمین تشنه نباشد .

دوست دارم مثل شعر  ” باز باران با ترانه ” وقتی باران میاید در کنار دریا و جنگل بدوم .

وقتی باران می آید بوی خاک بلند میشود که من خیلی دوست دارم

و وقتی باران به شیشه میخورد خیلی زیبا است .

باران زیبا و عزیز من تو را خیلی دوست دارم .

نتیجه گیری : ما خدا را به خاطر باران شکر میکنیم . 

انشا در مورد روز بارانی  ،   انشا در مورد روز بارانی به زبان ساده برای کودکان 

انشا در مورد روز بارانی+انشاء با موضع باران

انشاء شماره دو: انشا در مورد روز بارانی – توصیف یک روز بارانی 

پایه تحصیلی مناسب : راهنمایی متوسطه 

مقدمه : رد پای مهربان باران را میتوان در شهر دید … 

دیگر آسمان دارد تیره و خاکستری می شود و باران نم نم و کم کم شروع به بارش می کند . باران همچنان می بارد و ناگهان صداهای مهیبی به گوش می رسند ، صدای رعد و برق ها است و باران همچنان تندتروتندتر می شود .مردم در خیابان به دنبال پناهگاهی می گردند . چتر های مردم و بالکن های خیابان مانند یک پناهگاهی هستند که آغوش خود را برمردم بازکرده اند  تا مردم زیر ای رحمت الهی خیس نشوند .با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و تعداد کمی از مردم در خیابان هستند ، باران سرد شده و به صورت تگرگ با شکل و شمایلی خاص مدتی کوتاه مانند سنگ های یخی و بسیار زیبا به زمین فرو می ریزند .

باران باغبانی می شود که به گل ها و گیاهان ودرختان و سبزه ها آب می دهد ، کشاورزی می شود که به گیاهان کمک می کند ، رفتگری خواهد شد که خیابان ها را تمیز می کند و  سقایی می شود که به تشنگان آب می رساند .باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود ، رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابان ها باز هم روبه شلوغی می گذارند . تا چندین ساعت دیگر رد پای باران  با گرما و نور آفتاب پاک   می شود .

انشا در مورد روز بارانی به زبان ادبی  ،   انشا در مورد روز بارانی به زبان ادبی برای نوجوانان 

انشا در مورد روز بارانی+انشاء با موضع باران

انشاء شماره سه : انشا در مورد روز بارانی – توصیف یک روز بارانی 

پایه تحصیلی مناسب : راهنمایی متوسطه 

مقدمه : انشا خود را که توصیف من از یک روز بارانی است با نام خالق زیبایی ها آغاز میکنم. 

آسمان به یک باره روشن و خاموش شد.
صدای عجیبی به گوش رسید.
گویا رعد و برق است. آسمان سیاه و قرمز شد… و باران شروع به بارش کرد. آرام آرام بارید،آسمان بیخودی شلوغش کرده بود،من خودم شاهد بودم ! بوی خاک هوا را برداشته بود،تند تند نفس های عمیق میکشیدم تا بیشتر بوی خاک را استشمام کنم.
اما هر چه میگذشت شدت بارش باران بیشتر میشد
روی لباس هایم علامت قطره های باران افتاده بود و خیس شده بود. برگ های درختان هم حسابی شسته و شفاف شده بودند،گویی حمام کرده اند! مادران چادرشان را به روی سر کودکشان میکشیدند تا مبادا خیس شوند و سرما بخورند،اما من بــــــی خیـــــــــال دنیـــــــا… دستانم را باز میکردم صورتم را بالا میگرفتم تا هر چه باران هست نصیبم شود.چندی نگذشت که خیابان ها پر از آب شد،ماشین ها با برف پاک کن های روشنشان
که از خیابان می گذشتند آب کف خیابان را به اطراف می پاشیدند .گنجشک ها و یاکریم ها سراسیمه به دنبال پناه گاه میگشتند،گویا لانه شان را گم کرده بودند.بالاخره به کوچه مان رسیدم. خدای من ! چقدر آب در چاله چوله ها جمع شده است ! قبل از بارندگی به نظر می رسید که کوچه ی بی عیب نقصی داریم!!!
اما حالا میبینم که کوچه پر از چاله های کوچک و بزرگ است.
بارش باران تقریبا قطع شده بود،فقط قطره هایی کوچک و با فاصله از آسمان می چکید و روی آب های جمع شده در چاله می افتاد و حلقه های زیبایی را بوجود می آورد… زنگ خانه را زدم.مادر درب را باز کرد و به من خوش آمد گفت . لباس هایم را عوض کردم و کنار بخاری نشستم و مهمان یه فنجان چای گرم مادرم شدم…

انشا در مورد روز بارانی توصیف یک روز بارنی  ،   انشا در مورد باران

انشا در مورد روز بارانی+انشاء با موضع باران

انشاء شماره سه : انشا در مورد روز بارانی – باران و نشانه های الهی و یاد آوری عاشورا

پایه تحصیلی مناسب : راهنمایی متوسطه 

مقدمه : صدای باران یعنی صدای اندوهی بر غم رقیه سلام الله علیها

صدای چیست؟

گویی نم نم برخورد قطراتی به زمین است.

اشک هایی از دل آسمان که با هر برخورد به زمین خدا را می ستایند.

صدای مرواریدهایی که به بزرگی او ایمان آورده اند و این گونه سر برخاک فرو می آورند ولی ما انسانها هنوز درخواب غفلت به سر می بریم.خدای خبیر، آن نوازنده ای است که دل بندگانش آگاه است. او خوب می داند هر بار چه سازی را بنوازد؛ سازی تند و آتشین که نمایانگر دلگیری از فلک است یا آهنگی آرام که دل سپردگی آسمان را به زمین نشان دهد…ما انسان ها که با شنیدن صدای باران غرق در شادی می شویم باید بدانیم که صدایش برای  پاسخ به ندای پرنده ی تشنه ای است در دوردست های تاریخ، آن زمانی که در دشت کربلا امامی سر به آسمان بلند می کند  و می گرید.

صدای باران ،صدای اندوهی بر غم رقیه سلام الله علیها،

اندوهی به وسعت دریا ها و اقیانوس ها

که کمر بانوی شجاع میدان کربلا زینب علیها سلام را خم کرد. ..

انشا زیبا درباره روز بارانی ،   انشا توصیفی ادبی درباره باران

انشا در مورد روز بارانی+انشاء با موضع باران

انشاء شماره سه : انشا در مورد روز بارانی – توصیف یک روز بارانی 

پایه تحصیلی مناسب : راهنمایی متوسطه 

مقدمه : در کنار یک دریای پرتلاطم روی صخره ای نشسته بودم

غرق در تفکرات خویش بودم ، البته به دنبال یک موضوعی می گشتم که انشاء خود را با آن آغاز کنم که ناگهان صدای امواج خروشان دریا مرا به سمت خود کشاند ، در همین حین چشمم به صدفی خورد که موج دریا با خود آورده بود ، هنگامی که صدف را در دستانم گرفتم یک نور زیبایی از آن به چشم می خورد ، در لابه لای نور زیبای این صدف کلمه ای چون « باران » می درخشید ، آری اینگونه تلنگری بر من وارد شد که موضوع انشاء خودم را باران انتخاب کنم .

متن انشای من  :

«ب» باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ ،

باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک …

«الف» باران یعنی آسمانی دلگیر ،

باران که می بارد انگار آسمان دلش گرفته است ، انگار آسمان بغض دارد و می خواهد اشک بریزد بر سر زمینیان ، چقدر بغض آسمان آبی دلنشین است …

«ر» باران یعنی رنگین کمان هفت رنگ ،

باران که می بارد رنگهای قشنگ رنگین کمان صفای دیگری دارد ، وقتی که نور آفتاب وارد قطرات در حال بارش می خورد به رنگهای اصلی تجزیه می شود و رنگین کمان را تشکیل می دهند ، رنگهایی چون : قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش…

«الف» باران یعنی آرامش ،

باران که می بارد آرامش سرتاسر وجود آدمی را فرا می گیرد ، قدم زدن زیر نم نم باران آدمی را به وجد می آورد ، صدای چکیدن قطره قطره های باران کودکیم را زنده می کند ، به روحم ! به احساسم ! طراوت می بشخد …

«ن» باران یعنی ناودان های خونه هامون ، نسترنهای باغچه هامون ،

باران که می بارد ناودان ها یک خودی نشان می دهند ، نسترنها جان می گیرند …

نتیجه گیری:

باران خوب است ،

زندگی زیباست ،

باران مرا می برد به دوران کودکی ،

به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود ،

دورهمی ها سادگی بود ،

قصه رنگین کمان توأم با شادی کودکی بود …

انشا با موضوع روز بارانی ،   انشا من باران را دوست دارم 

انشا بوی خاک پس از بارن ،   انشا صدای باران 

انشا در مورد روز بارانی+انشاء با موضع باران

مطالب مرتبط

انشا یک روز برفی | ۵ انشا در مورد برف و توصیف یک روز برفی

انشا کوتاه پاییز | ۱۵ انشا و متن ادبی کوتاه در مورد فصل پاییز

انشا در مورد پاییز | ۱۲ انشا ادبی پاییز (با مقدمه و نتیجه گیری)

انشا در مورد شب یلدا | ۷ تحقیق و انشا کامل درباره شب یلدا 

انشا محرم | ۱۰ تحقیق و انشا کوتاه و بلند در مورد ماه محرم