یک پل ارتباطی میان غرب و شرق /

یک پل ارتباطی میان غرب و شرق / "در جستجوی فریده" کمک می‌کند سینمای مستند ایران جدی‌تر گرفته شود / گفت‌وگو با دو کارگردان نماینده ایران در جوایز اسکار 2020


187

1398/6/31

10:57


سمیرا افتخاری - آزاده موسوی و کوروش عطایی با حضور در هنرآنلاین از چگونگی ساخت فیلم مستند "در جستجوی فریده" و اتفاقات بعد از انتخاب این فیلم به‌عنوان نماینده ایران در جوایز اسکار امسال صحبت کردند.

یک پل ارتباطی میان غرب و شرق / "در جستجوی فریده" کمک می‌کند سینمای مستند ایران جدی‌تر گرفته شود / گفت‌وگو با دو کارگردان نماینده ایران در جوایز اسکار 2020

سرویس سینمایی هنرآنلاین: مستند "در جستجوی فریده" ساخته آزاده موسوی و کوروش عطایی امسال به نمایندگی از ایران در جوایز اسکار در بخش فیلم بلند بین‌المللی (با نام قبلی فیلم خارجی‌زبان) رقابت می‌کند. برای اولین بار است که ایران فیلمی مستند را به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی کرده است.

"در جستجوی فریده" روایتی است از سرگذشت زنی به نام فریده که 40 سال پیش در شهر مشهد و در حرم مطهر رضوی توسط پدرش رها می‌شود. او سر از هلند در آورده و به همراه خانواده‌ای هلندی بزرگ می‌شود. حالا فریده قصد دارد به دنبال هویت گمشده خود بگردد. او به ایران سفر می‌کند تا این جستجو را به سرانجام برساند.

فیلم روایتی ساده اما دوست‌داشتنی از مواجه این فرد با سه خانواده از سه قشر مختلف در ایران است و مخاطب را با خود همراه می‌کند. فرقی ندارد که این مخاطب ایرانی باشد یا خارجی چرا که علاوه بر اکران داخلی موفق در چند جشنواره‌ بین‌المللی نیز با مخاطب خارجی توانسته ارتباط برقرار کند. به بهانه رقابت این فیلم در نود و دومین دوره جوایز اسکار با دو کارگردان جوان پروژه در دفتر هنرآنلاین به گفت‌وگو نشستیم.

اجازه دهید مصاحبه را با این سؤال آغاز کنم که شخصیت فریده چه جذابیتی برایتان به همراه داشت که شما را مجاب کرد دو سال زمان بگذارید و با او ارتباط برقرار کنید و در نهایت نیز فیلم مستند "در جستجوی فریده" را بسازید؟

آزاده موسوی: ما داستان زندگی او را خواندیم و به نظرمان آمد که جذاب است و بعد رفتیم با فریده صحبت کردیم و دیدیم کاراکتر واقعاً کاراکتری است که خیلی دلش می‌خواهد فیلم ساخته شود و به مسیر اصلی‌اش برسد، اما از همه مهم‌تر این بود که این قصه می‌توانست یک پل ارتباطی میان غرب و شرق باشد. در واقع این که یک آدم که کاملاً در فضای غرب بزرگ شده است و حالا می‌خواهد بیاید هویت شرقی خودش که با آن آشنا نبوده است را بشناسد، می‌تواند یک فرصتی باشد که نه‌تنها فریده، بلکه هزاران آدم دیگر با او در این مسیر قرار بگیرند و یک کشف و شهودی داشته باشند. پس این ماجرا می‌تواند برای مخاطبین زیادی در سراسر دنیا جذاب باشد و یک قصه قابل کشف باشد. به نظر من وقتی تماشاگر (به‌خصوص تماشاگر خارجی) فیلم را می‌بیند، وارد این سفر و جست‌وجو می‌شود و خیلی چیزها را کشف می‌کند.

کوروش عطایی: ضمن این که این قصه می‌توانست فرهنگ و زیرلایه‌های دیگری را هم همراه خودش بیان کند که فارغ از قصه پیدا کردن یک خانواده توسط فریده بود. چیزهایی را در دل خودش داشت که عمیقش می‌کرد. ما قبلاً هم شنیده‌ بودیم که آدم‌هایی دنبال خانواده‌شان می‌گردند اما خود شخصیت فریده بیشتر از هر چیزی ما را جذب کرد. فریده یک وبلاگ داشت که ما وقتی آن را خواندیم، دیدیم او برای یک فیلم چقدر شخصیت خوبی می‌تواند باشد. در واقع ما بعد از آشنایی با حس و حال و درونیات فریده تصمیم گرفتیم پیشنهاد ساخت فیلم را به او بدهیم. زمانی که اولین بار با هم از طریق اسکایپ صحبت کردیم مطمئن‌تر شدیم که شخصیت مناسبی برای فیلم ما است.

آزاده موسوی کوروش عطائی

ابتدا از طریق وبلاگ فریده با او آشنا شدید؟

آزاده موسوی: ابتدا از طریق مطلب روزنامه با او آشنا شدیم و بعد در مرحله تحقیق با وبلاگش مواجه شدیم و در ادامه با او ارتباط گرفتیم.

اشاره کردید که در فیلم دارید زیرلایه‌ها و فرهنگ را هم نشان می‌دهید. در بخشی از مستند خود فریده هم دارد اشاره می‌کند که می‌ترسد به ایران بیاید و یکی از دلایلش همان چهره‌ای است که در غرب از ایران ساخته‌اند و چهره خوبی نیست. شما هم از ابتدا ترس فریده را می‌دانستید. چقدر به این بخش و نشان دادن چهره اصلی ایران تأکید کردید؟ به هر حال مستند شما در جشنواره‌های متعددی حضور خواهد داشت و چهره‌ای که شما از ایران نشان می‌دهید می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد.

آزاده موسوی: این یکی از موضوعاتی است که وقتی آدم فکر می‌کند فیلمش امکان دارد جهانی شود، باید به آن فکر کند و ما هم از اول به آن فکر کردیم. ما قرار بود در دل قصه فریده با سه خانواده‌ روبرو شویم که آن‌ها در طبقات اجتماعی خاصی هستند که همه مردم ایران در آن طبقه نیستند. اگر در هر جای دنیا کسی بچه‌اش را رها کند، حتماً از طبقه خاصی است که این کار را انجام داده است. در نتیجه این نگرانی را داشتیم که نباید تصویر خیلی فرودستی را از ایران نشان بدهیم. به همین خاطر یکی از انتخاب‌هایی کردیم، کاراکتر خانم نگار است که با بقیه زنان فیلم فرق دارد. او تنها در تهران زندگی می‌کند، تحصیل‌ کرده است و زبان را خوب می‌داند و اهل سفر است. او یک وجه دیگری را نشان می‌دهد. فکر می‌کنم وقتی همه این‌ها با هم جمع می‌شود یک تعاملی برقرار می‌شود.

کوروش عطایی: وقتی یک فیلم دارد از زاویه دید یک خارجی وارد ایران می‌شود، این توقع در خیلی‌ها وجود دارد که باید همه وجوه و طبقات اجتماعی ایران به تصویر کشیده شود و کسی تصور غلطی راجع به ایران نداشته باشد. یک بخش از این تصویر درست است و همه سعی ما هم این بوده که کاملاً به واقعیت وفادار باشیم. این تصویر به هر شکلی که هست در دل خود واقعیت وجود دارد؛ یعنی اگر تصویر زیبا یا زشتی است، ما سعی نکردیم طرف زشتی یا زیبایی را بگیریم بلکه سعی کرده‌ایم در دل قصه فریده تصویر واقعی را ثبت کنیم. البته من قبول ندارم تصویری که از خانواده‌های فرودست و طبقه پایین جامعه نشان داده شده، تصویر زشت و سیاهی است چون اتفاقاً آن‌ها آدم‌های بسیار مهربان و مهمان‌نوازی هستند و دوست دارند گم‌شده‌شان را پیدا کنند و به دنبال یک هویت می‌گردند. آن‌ها شاید از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی در طبقه درستی نباشند ولی ارزش‌های انسانی آن‌ها چیزی است که آن‌ها را قابل ارزش می‌کند.

شما دو سال برای تحقیق و پژوهش فیلم زمان صرف کردید. در این پروسه چقدر به فریده برای رسیدن به خانواده‌ها کمک کردید؟

آزاده موسوی: همان‌طور که در فیلم هم گفته می‌شود از بچگی به فریده قول داده بودند که وقتی هجده ساله شد او را به ایران بیاورند ولی این اتفاق نمی‌افتد و ترس خانواده فریده و خود فریده از این که بخواهند به ایران سفر کنند بسیار بیشتر از این بود که بخواهد این سفر اتفاق بیفتد. فریده نیاز داشت که توسط کسی که در ایران است کمک شود، حتی در قالب یک فیلم یا این که یک دوست که بتواند به او کمک کند. فیلم "در جستجوی فریده" کمک کرد تا مسیر فریده هموار شود و او پس از چهل سال به ایران بیاید. در اینجا می‌شود گفت که ما هم کمک کردیم تا این اتفاق بیفتد. زمانی که ما تصمیم گرفتیم فیلم را بسازیم، خانواده‌ها پیدا شده بودند و ارتباط آن‌ها دورادور و به‌کندی داشت اتفاق می‌افتاد، اما ما کمک کردیم تا همدیگر را ببینند و آزمایش دی‌ان‌ای بدهند. در واقع این مسیر را ما هموار کردیم.

آزاده موسوی کوروش عطائی

یکی از اتفاقات جالب فیلم این است که ما وقتی با فریده همراه می‌شویم، هم با او می‌خندیم و هم گریه می‌کنیم. جاهایی بغض می‌کنیم و جاهایی تعجب می‌کنیم. همه حس‌ها را می‌توانیم همزمان و با همدیگر در این مستند تجربه کنیم، اتفاقی که شاید در خیلی از فیلم‌های مستند ما وجود نداشته باشد و مخاطب را همراه خودش نکند. به نظر خودتان در "جستجوی فریده" چه چیزی در درونش دارد که مخاطب می‌تواند این حس‌ها را با همدیگر تجربه کند؟ علاوه بر این که مخاطب چند فرهنگ و سنت مختلف از ایران را هم می‌بیند.

کوروش عطایی: فیلم قصه شخصی فریده است و بنابراین از زبان او روایت می‌شود. راوی قصه ما فریده است که او خودش به‌شدت کاراکتری احساسی است و اصلاً یکی از مشکلاتش با خانواده هلندی این بوده که از نظر شکل بروز احساسات و از نظر حسی با آن‌ها متفاوت بوده است. آن‌ها آدم‌های سردتری هستند و فریده کمتر با آن‌ها می‌توانسته ارتباط برقرار کند و همیشه از این موضوع رنج می‌برده است. این چیزی بود که ما فکر می‌کردیم حتماً باید به همین شکل در فیلم نشان داده شود؛ یعنی ما باید تغییرات حسی فریده را ببینیم. فریده آدمی است که در یک لحظه ممکن است بخندد و بعد بلافاصله گریه کند و بالعکس. در فیلم هم می‌بینیم که خودش می‌گوید من همیشه گریه می‌کنم و همیشه هم می‌خندم. بار بحرانی که در طی چهل سال همراه خودش داشته است باعث شده که او به‌شدت احساساتی و شکننده باشد و احساسات خودش را بروز بدهد. ما تا جایی که توانسته‌ایم سعی کرده‌ایم این را در فیلم هم منتقل کنیم که این یک بخشش از خود شخصیت فریده می‌آید و یک بخشش هم از سادگی و بی‌آلایشی خانواده‌ها. همه تلاش ما این بود که آن‌ها کمترین توجه را به دوربین داشته باشند و کاملاً راحت باشد. از طرفی چون همه سعی‌شان را می‌کردند تا با فریده ارتباط برقرار کنند، واقعاً زیاد برایشان دوربین مهم نبود. در واقع روی حرف زدنشان با فریده بود تا به دوربین. به همین خاطر می‌بینیم به همان شکلی که در زندگی واقعی هستند جلوی دوربین هم دیده می‌شوند.

آزاده موسوی: در مورد پرداختن به فرهنگ‌ها سؤال کردید که من فکر می‌کنم کلاً ما وقتی به یک سفر می‌رویم، نقطه عطف‌های آیینی و فرهنگی که در آن سفر به دست می‌آوریم خیلی پررنگ‌تر از جایی است که ما در یک مدت طولانی داریم در آن زندگی می‌کنیم؛ بنابراین خود سفر عطف‌ها را بالا می‌آورد و حالا شما فکر کنید که فریده به گذشته خودش سفر می‌کند و پا در سرزمینی می‌گذارد که همیشه می‌خواسته راجع به آن بداند. در نتیجه همه چیز عطفش بیشتر و پررنگ‌تر است. چیزی که ما از اول می‌خواستیم این بود که واقعاً نگاه فریده را داشته باشیم و قضاوت‌های ایرانی خودمان را وارد ماجرا نکنیم و سعی کنیم با فریده همراه شویم. مثلاً فریده کاراکتری است که دوست ندارد خانواده‌ها را قضاوت کند بلکه دوست دارد قصه آن‌ها را بشنود. در سکانسی که خانواده‌ها با هم درگیر می‌شوند برای من و آقای عطایی جالب بود که الآن عکس‌العمل فریده چیست. به او نگاه می‌کردیم و می‌دیدیم که باز هم قضاوتی در وجودش نبود. شاید کمی ترس داشت اما او کاراکتری است که قضاوت نمی‌کند.

کوروش عطایی: خود کنتراستی که بین لایف ‌استایل و فرهنگ فریده در هلند با شرایط و فرهنگ ایران وجود دارد باعث می‌شود که وجه فرهنگی ماجرا بیشتر پررنگ و دیده شود. شاید اگر کل فیلم در ایران اتفاق می‌افتد، وجه فرهنگی فیلم به این اندازه پررنگ نبود.

آزاده موسوی

در فیلم بخش‌هایی هست که کاراکترها خود واقعی‌شان را نشان می‌دهند اتفاقی که شاید در حالت عادی خیلی میسر نباشد، پس از تولید آیا فیلم دچار تغییراتی شد؟

آزاده موسوی: خوشبختانه مشکلی از این بابت نداشتیم. طبق قانونی که در مستند وجود دارد ما می‌بایست از تمام آدم‌هایی که جلوی دوربین قرار می‌گیرند اجازه‌نامه داشته باشیم و ما همان شب اجازه‌نامه‌ها و رضایت خانواده‌ها را گرفتیم. بعد از آن هم هیچ‌وقت هیچ مسئله‌ای نداشتیم اما اگر بخواهیم تحلیلش کنیم باید بگویم شما هر چقدر کمتر مدیا را بشناسید با دوربین و رسانه راحت‌تر هستید.

کوروش عطایی: خانواده‌ها آمدند فیلم را دیدند و از آن رضایت داشتند و خیلی خوشحال بودند که فیلم ساخته شده است.

نکته‌ای که باعث می‌شود روند اتفاقاتی که برای فریده می‌افتد لحظات جالبی را برای مخاطب رقم بزند بحث تدوین کار است. شما ریتم و تمپو را با همدیگر همراه کرده‌اید. حجم راش‌های فیلم چقدر بود و چطور توانستید ریتم و تمپو را با همدیگر حفظ کنید؟

آزاده موسوی: حجم راش‌ها بسیار زیاد بود و ما حدود صد ساعت راش داشتیم و خیلی از راش‌ها مفید بود اما به هر حال باید قصه‌ای را درمی‌آوردیم و یک سری چیزها را کنار می‌گذاشتیم. معمولاً این‌طور است که فیلم در اختیار تدوینگر قرار می‌گیرد و یک مقدار جلو می‌رود و بعد کارگردان آن را نگاه می‌کند و به همراه تدوینگر آن را اصلاح می‌کند ولی ما این‌طوری کار نکردیم. من، آقای عطایی و آقای حمید نجفی‌راد با هم نشستیم و پلان به پلان کار کردیم و تدوین فیلم را جلو بردیم. این اتفاق در مورد موسیقی و بقیه بخش‌های فیلم هم رخ داده و فکر می‌کنم واقعاً اتفاق خوبی در تدوین فیلم افتاده است.

کوروش عطائی

معمولاً کار گروهی در بخش کارگردانی در سینمای مستند یا کلاً در سینما چندان جوابگو نیست. شما چطور با هم به تفاهم رسیدید و چگونه توانستید این همکاری را به سرانجام برسانید؟

کوروش عطایی: من و خانم موسوی از 10 سال قبل در دانشگاه با همدیگر همکاری داشتیم و بعد فیلم کوتاه ساختیم و قبل از "در جستجوی فریده" هم فیلم "از ایران، یک جدایی " را با هم کار کردیم. طبعاً ممکن است ما در خیلی چیزها با هم اختلاف‌نظر داشته باشیم ولی در مجموع به یک سلیقه مشترک رسیده‌ایم و سبک و سیاق مورد پسندمان در فیلمسازی مشترک است. به نظر من مهم‌ترین چیز در یک کار گروهی این است که آدم‌ها سبک کاری همدیگر را بپسندند. واقعاً تأثیر کار در گروه ما به شکل خط‌کشی شده‌ای وجود ندارد و ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. کار گروهی یک مزیت هم دارد و آن مزیت این است که وقتی یک ایده مطرح می‌شود، دو فکر وجود دارد که قرار است راجع به آن تصمیم‌گیری کند. خیلی وقت‌ها که یک ایده دارید و با آن می‌توانید یک نفر را راضی کنید، آن ایده قابلیت این را دارد که آدم‌های زیادی را راضی کند چون یک‌بار از ذهن شما خارج شده و در معرض دیدگاه دیگری قرار گرفته و چکش‌کاری شده است.

آیا روایتی که ما در فیلم می‌بینیم از ابتدا همین‌طور بوده است؟

کوروش عطایی: ما یک قصه داشتیم که تصمیم گرفتیم آن را به شکلی روایت کنیم که در نهایت به یک طرح و فیلمنامه کامل رسیدیم و فیلم را ساختیم. به هر حال فیلم مستند هم فیلمنامه دارد. درست است که خیلی از اتفاقات سر صحنه می‌افتد ولی یک بخش زیادی از مرحله پیش‌تولید صرف این می‌شود که ما بدانیم ممکن است با چه رویدادهایی روبرو شویم و چه چیزهایی باید فیلمبرداری شود. در واقع ما ساختار کلی روایت را از قبل داشتیم.

عمدتاً یک مستندساز چقدر باید نسبت به سوژه‌ای که دارد اتفاق می‌افتد جلوتر باشد؟ مثلاً وقتی شما با فریده همراه شدید، چقدر جلوتر از فریده را می‌دیدید که بتوانید برایش برنامه‌ریزی کنید؟

آزاده موسوی: قطعاً یک برنامه کلی برای این ماجرا داشتیم. مثلاً ما در مورد این قصه تمام سرسکانس‌هایی که قرار بود اتفاق بیفتد را می‌دانستیم و نوشته بودیم و می‌دانستیم قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. حالا ممکن است در مورد این قصه خاص جواب نهایی مثبت یا منفی باشد و ما باید برای هر دو خود را آماده می‌کردیم. در مورد این قصه پایان‌بندی نامشخص بود و ما داشتیم فکر می‌کردیم که اگر جواب مثبت بود چه کنیم و اگر منفی بود چه کنیم؛ یعنی فیلم می‌توانست به شکل کاملاً متفاوتی رقم بخورد.

چقدر حدس می‌زدید که پایان‌بندی شما به این شکل باشد؟

کوروش عطایی: ما ابتدا برای فیلم دو پایان‌بندی مختلف در نظر گرفتیم. یک پایان این بود که جواب آزمایش مثبت و یک پایان هم این بود که جواب آزمایش منفی باشد. این فکر را کرده بودیم که اگر هر کدام از حالت‌ها پیش آمد، فیلم باید به چه سمتی برود. سه خانواده بودند و ممکن بود که هر کدام از آن‌ها خانواده واقعی فریده باشند. از طرفی با توجه به شرایط خانواده‌ها و این که آن اتفاق 40 سال پیش افتاده بود، احتمال واقعی بودن این اتفاق را پایین می‌آورد ولی اصلاً این‌طور نبود که ما فکر کنیم هیچ‌کدام از آن‌ها خانواده فریده نیستند. ما خودمان هم همان روز سر صحنه فیلمبرداری متوجه جواب آزمایش شدیم و جواب آزمایش همان‌جا اعلام شد. برای خود ما هم جذاب بود که جواب آزمایش را همان لحظه ثبت کنیم و همراه فریده باشیم. با این حال ممکن بود هر کدام از آن خانواده‌ها، خانواده واقعی فریده باشند. این ماجرا هنوز هم ادامه دارد و خانواده‌هایی وجود دارند که ادعا می‌کنند خانواده فریده هستند.

آزاده موسوی

شما هنوز هم با فریده در ارتباط هستید؟

آزاده موسوی: ما هنوز با هم در ارتباط هستیم. در این مدت فریده چند بار به ایران برگشت، اما در حال حاضر آن حس گذشته را ندارد که حتماً بخواهد خانواده‌اش را پیدا کند. ارتباط‌های زیادی که پس از این فیلم با ایرانی‌ها برقرار کرد حالش را اساسی تغییر داد. او در این مدت قصه‌های مختلفی را از آن سه خانواده شنید. به هر حال هر کدام از آن قصه‌هایی که آن سه خانواده برای او تعریف می‌کردند می‌توانست قصه زندگی خانواده او باشد. همه این‌ها حال فریده را تغییر داد و الآن دیگر به‌شدت گذشته دنبال خانواده‌اش نمی‌گردد.

به ذهنتان رسید که دوباره بروید با فریده همراه شوید و ببینید که مشغول طی کردن چه اتفاقی در زندگی‌اش است؟

آزاده موسوی: ما به این موضوع فکر نمی‌کنیم، مگر این که اتفاق جدیدی بیفتد. فریده در حال حاضر در یک شرایط آرام به سر می‌برد و زندگی عادی دارد. کار بزرگی انجام نمی‌دهد که بخواهیم آن را دنبال کنیم.

ما در ابتدای فیلم مستند "در جستجوی فریده" نگار را به‌عنوان یک دختر فعال می‌بینیم ولی حضور نگار از جایی به بعد بسیار کمرنگ می‌شود و از مواجهه فریده با خانواده دوم به بعد دیگر نگار را نمی‌بینیم. اگر قرار بود نگار به‌عنوان نماینده یک زن امروزی و مدرن ایرانی باشد، فکر نمی‌کنید بهتر بود که با فریده همراه می‌شد؟ خانواده دوم یک خانواده کاملاً مذهبی هستند و با آن چیزی که فریده از اول دارد می‌بیند کاملاً فرق دارند.

آزاده موسوی: ما وقتی وارد خانواده‌ها می‌شویم آن‌قدر تعداد شخصیت‌ها زیاد می‌شود که قصه‌ در قصه می‌شود. مسلماً نگار و فریده بیشتر ناظر می‌شوند که قصه‌های آن‌ها را بشنوند. در مورد این که چرا نگار در ملاقات با خانواده دوم حضور نداشت باید بگویم که آن موقع نگار خاله‌اش را از دست داده بود و مجبور شد که صحنه را ترک کند؛ یعنی خواسته ما نبود که نگار آنجا نباشد. ما شانس آوردیم که در آنجا یک دختر خانمی حضور داشت که زبان انگلیسی را بلد بود و توانست به جای نگار کار ترجمه را انجام بدهد. در فیلم مستند یک سری اتفاقات می‌افتد که دست ما نیست. کارگردان مستند تنها کاری که می‌تواند انجام بدهد این است که کار را هر طور که شده درست و برنامه‌ریزی‌شده جلو ببرد و نگذارد که داستان از ریتم بیفتد. شما در فیلم داستانی می‌توانید فیلمبرداری را تعطیل کنید و اجازه بدهید که کاراکترتان برود ولی در فیلم مستند چنین فرصتی را ندارید و فقط باید داستان را طوری هماهنگ کنید که جلو برود.

اشاره کردید قبل از شروع فیلمبرداری یک سری کمک‌های مردمی در ایران و خارج از ایران صورت گرفت که باعث شد تا شما بتوانید این پروسه را طی کنید. کمک‌های مردمی تا چه اندازه به شما کمک کرد که این جریانات و اتفاقات را پیش ببرید؟ فکر می‌کنید در سینمای مستند ایران چقدر این اتفاق جا افتاده که شما به‌عنوان فیلمساز یک حمایت مالی را طلب کنید و مردم هم بیایند کمک کنند و این اتفاق را پیش ببرند؟

کوروش عطایی: این ماجرا کمک بزرگی برای فیلم ما بود. ما در طول دو سالی که داشتیم مرحله پیش‌تولید را طی می‌کردیم بخشی از وقتمان صرف تأمین سرمایه فیلم می‌شد. دنبال این بودیم که ببینیم چطور می‌توانیم سرمایه فیلم را تأمین کنیم چون فیلم کم‌هزینه‌ای هم نبود و بخشی از آن در خارج از کشور ساخته می‌شد. ما تصمیم گرفتیم یک کمپین جذب سرمایه در ایران و خارج از ایران راه‌ بیندازیم و این کار را روی سایت حامی‌جو در ایران و Cinecrowd در هلند انجام دادیم. این کار به شکل جدی اولین بار بود که داشت در ایران انجام می‌شد. ما از حرف‌های فریده رو به دوربین یک تیزر درست کردیم. در همان مرحله دیدیم که آدم‌های زیادی دارند با این کاراکتر ارتباط برقرار می‌کنند و جذب قصه می‌شوند. نزدیک 300 نفر به ما کمک کردند و ما توانستیم هزینه شروع فیلمبرداری را تأمین کنیم. تأمین سرمایه به شکل مردمی، تأثیرات مثبت زیادی دارد چون در آن صورت شما یک عده مخاطب بالقوه‌ خواهید داشت که آن‌ها خودشان در ساخت فیلم سهیم هستند و منتظر هستند که فیلم دیده شود. هر کدام از آن‌ها یک رسانه و ابزار برای معرفی فیلم به سایر افراد هستند. در واقع شما در این نوع فیلم‌ها قبل از تمام شدن فیلمبرداری یک سری طرفدار دارید. خوشبختانه ما هم تأثیر این اتفاق را دیدیم. البته ما اوایل به این موضوع فکر نمی‌کردیم ولی وقتی استقبال مردم از فیلم "در جستجوی فریده" را در جشنواره سینما حقیقت دیدیم متوجه شدیم که همه این‌ها تأثیرات آن کمپین "تامین مالی جمعی" یا Crowdfunding است.

آزاده موسوی: زمانی که کار را شروع کردیم کسی در مورد Crowdfunding چیزی نمی‌دانست؛ یعنی ما ابتدا باید آن را تعریف می‌کردیم و بعد می‌گفتیم که فیلم ما راجع به چیست. در حال حاضر یک سری اثرها با این شیوه تولید شده‌اند و مردم آگاهی بیشتری نسبت به آن دارند. متاسفانه ما از نظر فرهنگی عادت داریم جایی کمک کنیم که ثواب دارد. این که بیاییم برای تولید یک کار فرهنگی کمک کنیم کمتر اتفاق می‌افتد. فکر می‌کنم هنوز هم نمی‌توانیم بگوییم قدم‌های بزرگی برداشته شده است و تازه اول راه هستیم.

کوروش عطائی

همیشه وقتی کاری انجام می‌دهیم توقع داریم اتفاق بسیار عجیبی بیفتد. در واقع سطح انتظارمان بالا می‌رود. شما در این فیلم با یک جمعیت 300 نفری در ارتباط هستید. شاید کسانی که در بخش خارجی به شما کمک کرده باشند انتظاری نداشته باشند ولی قاعدتاً در بخش ایرانی این انتظار را از شما دارند. مواجهه شما با تعداد آدم‌هایی که به‌عنوان حامی یا سرمایه‌گذار آمدند در کنار شما بودند به چه شکل بود؟

آزاده موسوی: چیزی که در Crowdfunding همه جای دنیا وجود دارد این است که شما در سایتی که فیلم را تعریف می‌کنید یک سری جایزه‌ می‌گذارید و آن‌ها را پرداخت می‌کنید. جایزه‌های آن اغلب معنوی و سرگرمی هستند. انتظار آن‌ها در همین حد است چون به آن‌ها توضیح داده شده است. اتفاق‌های مثبتی که برای فیلم "در جستجوی فریده" افتاد اکثر آن‌ها را اغنا کرد. مثلاً برخی از نزدیکانم می‌گفتند ما اگر می‌دانستیم این‌طور می‌شود بیشتر کمک می‌کردیم. حتی برخی از آن‌ها به شوخی می‌گویند پول این فیلم را ما دادیم. فکر می‌کنم اتفاق بامزه‌ای است.

مردم بسیاری از کشورها در بخش فرهنگی مشارکت می‌کنند و فکر می‌کنم یکی از ضعف‌های حوزه فرهنگ ما این است که مردم در این زمینه کمتر فعالیت می‌کنند. آیا نتیجه مثبتی از تأمین مالی جمعی گرفته‌اید که بخواهید در کارهای بعدی هم از این روش استفاده کنید و یا این که دردسرهای آن آن‌قدر زیاد بوده که عطایش را به لقایش بخشیده‌اید؟

آزاده موسوی: این کار دردسرهای زیادی دارد ولی کار شیرینی است.

کوروش عطایی: واقعاً کاری سخت و انرژی‌بر است. تأمین مالی جمعی یکی از راه‌های تأمین سرمایه است. در شرایطی که راه دیگری وجود ندارد خوب است که از این راه استفاده شود. بسیاری از فیلم‌هایی که خارج از ایران ساخته می‌شوند با وجود این که سرمایه‌گذار هم دارند ولی به خاطر بُعد اطلاع‌رسانی می‌آیند Crowdfunding هم انجام می‌دهند. قطعاً اگر موقعیتش پیش بیاید دوباره این کار را انجام خواهیم داد ولی بستگی به سبک و سیاق فیلم دارد. معمولاً Crowdfunding برای پروژه‌هایی که قصه عام‌تر و مردمی‌تری دارند بیشتر جواب می‌دهد چون می‌تواند حامی‌های بیشتری را جذب کند.

آزاده موسوی: یکی از چیزهایی که باعث شد مردم به "در جستجوی فریده" کمک کنند حس انسان‌ دوستانه بود؛ یعنی این‌طور نبود که فقط به فکر تولید یک فیلم باشند، بلکه فکر می‌کردند که به یک ماجرا کمک می‌کنند.

فیلم "در جستجوی فریده" در اولین نمایش خودش موفق شد که چهار جایزه دریافت کند و امسال نیز به‌عنوان نماینده ایران راهی اسکار می‌شود. فکر می‌کردید که مستند شما در مقابل فیلم‌های داستانی به‌عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شود؟

آزاده موسوی: قطعاً چنین فکری نمی‌کردیم چون تا به حال اتفاق نیفتاده بود. برای اولین بار است که در سینمای ایران یک فیلم مستند را برای فرستادن به اسکار انتخاب می‌کنند. از آنجایی که در تاریخچه انتخاب فیلم برای اسکار یک مستند انتخاب نشده بود، این بار هم انتظار نداشتیم که چنین اتفاقی بیفتد ولی پس از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدیم.

کوروش عطایی: به نظرم این اتفاق برای سینمای مستند ایران یک اتفاق مهم است چون ما همین الآن هم تأثیرات این انتخاب را می‌بینیم که باعث شده سینمای مستند بسیار جدی‌تر گرفته شود. قطعاً در خارج از ایران هم تأثیرات مثبت زیادی برای شناساندن سینمای مستند ایران خواهد داشت. همین که مستندی از ایران بتواند در سینماهای خارج از کشور دیده شود اتفاق بزرگی است.

آیا پس از این که فیلم "در جستجوی فریده" به‌عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شد جست‌وجو کردید که ببینید تاریخچه مستندهای اسکار به چه شکل است و یا در بین تعداد فیلم‌هایی که تاکنون به اسکار معرفی شده‌اند فیلم مستند دیگر هم وجود دارد که بخواهید با آن رقابت کنید؟

آزاده موسوی: یک سری اخبار در رسانه‌های خودمان وجود داشت که نمی‌توانند یک مستند را به‌عنوان نماینده انتخاب کنند. ما خودمان تمام قوانین را مطالعه کردیم و متوجه شدیم که از طرف هر کشور تمام فیلم‌های سینمایی شامل داستانی، مستند و انیمشین می‌توانند انتخاب شوند. ضمن این که وقتی یک فیلم مستند انتخاب می‌شود دو تا شانس دارد. ما می‌توانیم هم در بخش غیرانگلیسی زبان شرکت کنیم و هم  در بخش مستند.

کوروش عطایی: این که کشوری یک فیلم مستند را به‌عنوان نماینده انتخاب کند چیز جدیدی نیست و از آنجایی که ایران تاکنون چنین کاری نکرده است برای ما کار جدیدی محسوب می‌شود. سال گذشته هم شش کشور در بخش فیلم‌های بین‌المللی، فیلم مستند معرفی کرده بودند. همان‌طور که خانم موسوی گفت الآن دو سال است که اسکار این شانس را گذاشته تا فیلم‌ها اگر مستند بودند در بخش مستند هم شرکت داده شوند.

با توجه به حضور در جشنواره‌های بین‌المللی فکر می‌کنید در حال حاضر مستند ایران چه جایگاهی در دنیا دارد؟

آزاده موسوی: مستند ایران در سال‌های اخیر هم حضورهای بین‌المللی زیادی داشته و هم جوایز مهمی گرفته است ولی اتفاقی که می‌افتد این است که این اخبار در داخل ایران اصلاً مخابره نمی‌شود. مردم متوجه این نمی‌شوند که ما چه جوایزی می‌گیریم و چه اتفاقات بین‌المللی در رابطه با مستند وجود دارد. خوشحالی ما این است که شاید این فضا برداشته شود که ما فقط باید به اخبار سینمای داستانی توجه کنیم.

به هر حال سینمای مستند می‌تواند یک نماینده بسیار خوب از کشور ما در بخش خارجی باشد و آیین‌ها و رسوم و حتی چهره‌های برجسته کشورمان را معرفی کند. جدای از بخش جوایزی که دریافت کرده‌ایم، آیا فیلم‌های مستند ما در خارج از کشور دیده و اکران شده‌اند؟ عده‌ای از مستندسازان صرفاً برای جشنواره‌های خارجی فیلم می‌سازند. جدا از بخش جشنواره‌ها، بخش نمایش و پخش فیلم‌های مستند در بخش بین‌الملل به چه صورت است؟

آزاده موسوی: ما در مورد پخش و نمایش به دو دلیل با وضعیتی که در دنیا وجود دارد فاصله زیادی داریم. وقتی بحث اکران مطرح می‌شود، ما باید مستندهایی در دست داشته باشیم که قابلیت اکران داشته باشند. منظورم این است که درام داشته باشند که بتوانند مخاطب جذب کنند. در فضای سینمای مستند ما تاکنون تصور این که می‌توان فیلم‌ها را اکران بین‌المللی کرد وجود نداشته است

خود فیلمسازها این کار را انجام نداده‌اند یا پخش‌کننده‌ ندارند؟

کوروش عطایی: هم فیلمسازها به آن فکر نمی‌کنند و هم پخش‌کننده‌ها. پخش بین‌الملل در سینمای ایران ضعف دارد. با توجه به حجم تولیداتی که سینمای ایران دارد، تعداد پخش‌کننده‌ها بسیار کم است. حتی فیلم‌های داستانی ما نیز در خارج از کشور اکران ندارند و دیده نمی‌شوند. اصولاً رقابت در سینماهای دنیا رقابت سختی است. من فکر می‌کنم مستندسازها مخصوصاً در یک دهه اخیر به طور شخصی روی پخش بین‌المللی کارهایشان متمرکز شده‌اند و نتایج خوبی هم گرفته‌اند. این مسئله می‌تواند به طور عموم روی سینمای مستند تأثیرگذار باشد، از این جهت که این تجارت منتقل شود و آدم‌های دیگری در جریان قرار بگیرند و بتوانند استفاده کنند.

آزاده موسوی کوروش عطائی

خود شما برای بخش بین‌المللتان و حضور در جشنواره‌ها چه کارهایی انجام دادید؟

کوروش عطایی: خانم نوبخت، مسئول پخش بین‌المللی فیلم ما هستند. فیلم "در جستجوی فریده" تاکنون در 13 جشنواره بین‌المللی شرکت کرده که در دو تای آن‌ها جایزه هم گرفته است. در آینده نیز قرار است که در چندین جشنواره دیگر آمریکایی و اروپایی شرکت کند. نزدیک‌ترین جشنواره‌ای که قرار است در آن شرکت کنیم، جشنواره فیلم مستند فلاهرتی در کشور روسیه است.

برای پخش بین‌المللی فیلم هم برنامه‌ای دارید؟

آزاده موسوی: در حال حاضر بیشترین تلاش ما برای پخش در آمریکا است. بیشترین انرژی خودمان را صرف این موضوع کردیم تا فیلم را در آمریکا اکران کنیم. با پخش‌کننده‌های زیادی مکاتبه کرده‌ایم که الآن منتظر پاسخ‌ آن‌ها هستیم.

وقتی با مستندسازها صحبت می‌کنیم عمدتاً نظرشان بر این است که سینمای مستند جایی برای نمایش ندارد و بیشترین اتفاقی که می‌تواند بیفتد این است که آثارشان از تلویزیون پخش شود. چقدر با این نظر موافق و یا مخالف هستید؟ آیا برای پخش در تلویزیون‌های خارجی هم کاری انجام داده‌اید؟

آزاده موسوی: بخش زیادی از آن به خاطر مسائل مالی است؛ یعنی بچه‌هایی که از طریق مستند پول درمی‌آوردند برایشان مهم است که پنج سال وقت بگذارند تا یک مستند سینمایی بسازند. مستند سینمایی ساختن زمان می‌برد. قصه باید کاملاً درست پیش برود. راحت‌ترین کار این است که شما یک سری تصویر کنار هم بگذارید و روی آن نریشن بگویید. شما در این صورت می‌توانید هر ماه یک مستند بسازید. مسئله مالی اهمیت زیادی دارد و گاهی شما مجبور می‌شوید که همین کار را انجام بدهید. مسئله بسیاری از مستندسازهای ما همین مسئله است که باید ماهی یک مستند داشته باشند تا به لحاظ مالی تأمین شوند و بعد به سراغ ساخت مستند سینمایی بروند که زمان بیشتری نیاز دارد.

کوروش عطایی: تلویزیون یکی از جایگاه‌های اصلی فیلم‌های مستند است ولی این هم یکی از ضعف‌های تلویزیون ما است که فقط یک سری مستندهای خاص را پخش می‌کند و هر فیلمی در تلویزیون جای ندارد. به همین خاطر خیلی از ما مستندسازها فرصت این را نداریم که فیلم را از تلویزیون خودمان پخش کنیم. بله تلویزیون نقش خیلی مهمی در مستند دارد اما در دهه اخیر مستندها بیشتر توانسته‌اند به سمت اکران سینمایی بروند و فیلم‌های بیشتری در سینمای مستند دنیا اکران شده است و بازارش دیگر فقط تلویزیون نیست.

آزاده موسوی: ضمن این که یکی از اتفاقاتی که باید برای یک مستند بیفتد این است که شما قبل از تولید فیلم باید مستند را به جشنواره‌هایی که برنامه پیچینگ دارند ببرید و در مورد پروژه‌تان صحبت کنید و جذب سرمایه کنید. اکثر قرارداد تلویزیون‌ها در همان جاها بسته می‌شود و ما معمولاً این را نمی‌دانیم و فکر می‌کنیم باید اول یک فیلم را تمام کنیم و بعد بگردیم که کجا باید این فیلم پخش شود.

پیچینگ‌هایی که در جشنواره‌هایی همچون جشنواره سینمای حقیقت و جشنواره فیلم کوتاه برگزار می‌شود تا چه اندازه توانسته‌ به فیلمسازها کمک کند تا با عرضه کردن آثارشان در بخش بین‌الملل آشنا شوند؟

کوروش عطایی: قطعاً کمک زیادی می‌کند.

آزاده موسوی: ولی هنوز شناخت ما کم است.

کوروش عطایی: کمک فقط این نیست که آن‌ها فیلم را حمایت کنند. البته اگر این اتفاق بیفتد عالی است ولی اطلاع پیدا کردن از نحوه پرزنت کردن فیلم و آشنا شدن با بازار جهانی خودش کمک بزرگی است؛ یعنی ممکن است کسی در پیچینگ سینما حقیقت، سرمایه‌گذار پیدا نکند ولی قطعاً با این روند آشنا می‌شود و ارتباط‌هایی پیدا می‌کند که بسیار مفید خواهد بود.

تصمیم دارید کار جدیدی را شروع کنید؟

آزاده موسوی: تقریباً یک کاری را شروع کرده‌ایم اما هنوز در مرحله ابتدایی هستیم. به همین خاطر بهتر است راجع به موضوع فیلم صحبت نکنیم چون باید هنوز شکل بگیرد، اما تقریباً مستندی شخصیت‌محور است.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو