سرویس تجسمی هنرآنلاین: موسسه تمدنهای اسلامی فرانسه در لیون (IFCM) با رونمایی از اثر "درخت زندگی" کار دو هنر مند ایرانی افتتاح شد. در این مراسم مقامات بلند پایه فرانسه از جمله وزیر کشور و شهردار لیون، نمایندگان سفارت جمهوری اسلامی ایران و سفرای کشورهای اسلامی حضور داشتند. اثر کانسپچوالآرت لیلا فرزانه و کامران افشار نادری با نام "درخت زندگی" با ابعاد چشمگیرش در ورودی این موسسه توجه و تحسینهای بسیاری برانگیخت، آنسان که وزیر کشور فرانسه، "کریستف کاستانر" توئیت خود در خصوص افتتاح این موسسه را با نمایش فیلمی از این اثر ایرانی همراه کرد.
وزیر کشور فرانسه در این توئیت نوشته است: "برای درک بهتر فرهنگهای اسلامی، باید به همگان اجازه داد تنوع دیدگاه در آن را متوجه شوند و فضایی برای تبادل و اشتراک آن داشته باشند: IFCM میتواند پلی بین تمدنها و فلسفههای آن باشد که به نوعی یک فرصت و یک موفقیت است."
نوشتار با فیلمی همراه است که مطلع آن با نمایش کار "درخت زندگی" ایرانی آغاز میشود.
اثر "درخت زندگی" دو هنرمند ایرانی تنها اثری هنری است که اکنون در موسسه تمدنهای اسلامی لیون نصب شده و در مواردی به عنوان نماد این موسسه نیز به کار رفته است. "درخت زندگی" پانلی از جنس کاشی منقوش دستساز و فولاد آینهای به ابعاد 9،50 در 3.50 است که توسط کامران افشار نادری و لیلا فرزانه و تیمی متشکل از هنرمندان، معماران، صنعتگران و مهندسان ایرانی در مدت یک سال و نیم کار بیوقفه تولید و در سال اصلی ورودی موسسه به طور دائم نصب شده است. به همین بهانه با این دو هنرمند گفتگو کردهایم
خانم فرزانه و آقای افشار نادری به طور تخصصی در چه زمینههای هنری فعالیت میکنید و تاکنون چه پروژههایی را به نتیجه رساندهاید؟
لیلا فرزانه: من در دانشگاه در رشتههای نقاشی و مرمت آثار باستانی و پژوهش هنر تحصیل کردهام و در کنار رشتههای دانشگاهی طی 20 سال اخیر همیشه روی موضوع سرامیک نیز فعالیت انجام دادهام. میشود گفت که همیشه برای احیای هنر فراموششده سرامیک در معماری به دنبال ترکیب نقاشی و هنرهای سنتی بودهام. ما همیشه از گذشته هنر سرامیک را داشتهایم و من دلم میخواست این هنر زنده شود و در معماری هم مورد استفاده قرار بگیرد. ما هر سال در گالری خودمان (خانه سرامیک فرزانه) یک سری از کارهای جدیدمان را به نمایش میگذاریم و من در کنار آن در گالریهای مختلف مثل گالری گلستان، گالری ندا و گالری آریا و یا در موزه هنرهای معاصر تهران یا دانشگاه بروکلین آمریکا نیز نمایشگاه داشتهام.
کامران افشار نادری: اولین باری که من با هنر آشنا شدم به سال 1356 برمیگردد که به آتلیه کنکور رفتم و در محضر استاد محمدابراهیم جعفری شاگردی کردم. بعد از آن به دانشکده هنرهای زیبا رفتم و در رشته معماری تحصیل کردم. در ادامه به ایتالیا رفتم و تحصیلاتم را تمام کردم و بعد همانجا ماندم و کار کردم. غیر از فعالیت معماری، پروژههای متعددی را در ایران و خارج از کشور انجام دادهام و در چندین پروژه گروهی هم شرکت داشتهام. از سال 72 به ایران برگشتم و ماندم و بیش از 20 سال قبل من و دو نفر از دوستان مجله معمار و در ادامه جایزه معمار را تأسیس کردیم. کار نقد معماری را هم بعد از انقلاب شروع کردم و فکر میکنم از سال 74 به بعد حدود 200 مقاله و کتاب در ایران و خارج از کشور چاپ کردهام. در چندین کشور آسیایی و اروپایی هم سخنرانیهایی راجع به معماری داشتهام. اما چون آشنایی من با دنیای معماری از طریق هنر بود همیشه به هنر علاقه داشتم و پایاننامهام را در خصوص هنر ایرانی و هنر دوره اسلامی کار کردم و پژوهشها، کتب و مقالات متعددی در این زمینه خواندم. در سالهای اول فعالیتم یک سری کارهای هنری انجام میدادم. مثلاً یک مدتی در بخش صحنهآرایی تئاتر فعالیت کردم و یک سری کارهای هنری کوچک دیگر انجام دادم. در کشور ایتالیا هم مدتی در آکادمی هنر ایتالیا در شهر جنوا به طور مستقل شرکت کردم. اما همکاری با خانم لیلا فرزانه برای من موقعیتی شد که من هم علاقه خودم را به هنر و هم آشناییام را با معماری و هنرهای باستانی ایران دوباره زنده کنم و به کار بگیرم. من قبل از این تجربه، طی یک مدت فعالیتهای دیگر از جمله طراحی جواهرات نیز انجام میدادم منتها فکر میکنم کار مشترک من و خانم فرزانه باعث شد که هر دوی ما از حرفه خودمان جدا شویم و یک کار جدید انجام بدهیم. قبل از آن نه ایشان این کار را به طور مشخص انجام میداد و نه من.
چه اتفاقی افتاد که پروژه "درخت زندگی" در موسسه تمدنهای اسلامی در فرانسه شکل گرفت؟
لیلا فرزانه: زمانی که قرار شد یک مرکز فرهنگ اسلامی در لیون با نام "موسسه فرانسوی تمدنهای اسلامی" ساخته شود، برای طراحی و اجرای چند اثر هنری در فضاهای مختلف این مرکز از تمامی کشورهای اسلامی دعوت کردند در این کار مشارکت کنند. این پیشنهاد از طریق خانه فرهنگ ایران با ما نیز مطرح شد که در نهایت طرح ما برای بزرگترین فضای این موسسه مورد تایید ریاست آنجا قرار گرفت و کار شروع شد.
کامران افشار نادری: زمانی که خانم فرزانه با من تماس گرفتند و موضوع این پروژه را مطرح کردند، من جزئیات را به دقت مطالعه کردم و متوجه شدم فضاها و ابعاد مشخصی برای ارائه پیشنهاد هنری در موسسه تمدنهای اسلامی برنامهریزی شده است که هنرمندان میتوانند در آن قالب پیشنهادهای خود را ارائه کنند. ما تصمیم گرفتیم ریسک کنیم و برای بزرگترین فضای موسسه و بزرگترین اثر پیشنهاد دهیم. خوشبختانه طرح ما را دوست داشتند و نه تنها آن را پذیرفتند بلکه آن را روی کارت تبریک کریسمس موسسه هم که به همه نقاط دنیا ارسال شد، چاپ کردند. یعنی قبل از اینکه کار ما ساخته شود، طرح آن به نوعی نماد موسسه هم شد.
ایده پروژه "درخت زندگی" از کجا آمد؟
لیلا فرزانه: ایده کلی مؤسسه این بود که سرامیک میخواستند. واقعیت این است که ما قبل از این اتفاق همیشه دلمان میخواست یک کار مشترک داشته باشیم که از یک دید دیگر به سرامیک نگاه شود. آقای دکتر افشار نادری، تجربههای تئوری خوبی در این زمینه داشتند و به نقوش و هندسه ایرانی نیز تسلط داشتند. ما میخواستیم این تجربیات به صورت عملی اتفاق بیفتد. به همین خاطر وقتی بحث این پروژه مطرح شد من دلم خواست بالأخره آن تجربهای که دنبالش بودیم را رقم بزنیم. میخواستیم یک کانسپت جدید با سرامیک اجرا کنیم که روح ایرانی و تاریخی را داشته باشد ولی اتفاقی جدید باشد. من سریعاً با آقای دکتر افشار نادری تماس گرفتم و این مسئله را با ایشان مطرح کردم. آقای دکتر از مدتی قبل راجع به موضوع "درخت زندگی" کار کرده بودند و چون به نظر میرسید از هر نظر موضوع مناسبی باشد، ایشان گفتند ما میتوانیم این را کانسپت اصلی پروژه کنیم.
کامران افشار نادری: من و یکی از همکارانم با هم یک پروژه معماری را در ایران انجام دادیم که نمای بسیار پیچیدهای داشت و ما این نما که از جنس مس بود را با کمک صنعتگران ایرانی ساختیم و بابت آن یک جایزه بینالمللی هم دریافت کردیم. بعد از اینکه آن پروژه تمام شد ما به هم گفتیم این پروژه یک اشکال بزرگ دارد و آن هم این است که ما آمدهایم از توانایی صنعتگر ایرانی که کار هنری انجام میدهد استفاده کردهایم اما ظاهر کار طوری است که انگار یک کار فوقالعاده با ربات و ماشین انجام شده است. یعنی آنقدر دقیق بود و شبیه کار صنعتی شده بود و در آن نتوانستیم بودیم آنچه که جوهره کار، یعنی کار دست است را ارزشگذاری کنیم. بنابراین بعد از این من و همکارم علاقهمند شدیم که هر کدام در مسیر خودمان هنر صنعتگری که در ایران زنده است را ارزشگذاری کنیم. این ماجرا باقی ماند و ما داشتیم کارهای خودمان را میکردیم تا اینکه من سال 2015 به نمایشگاه بینالمللی میلان رفتم و آنجا یک اثری به نام "درخت زندگی" دیدم. من چون چهار، پنج سال راجع به نقوش قدیمی ایرانی و معنای آنها و اسطورههایی که پشت نقوش است تحقیق کرده بودم و میدانستم "درخت زندگی" یکی از قدیمیترین نشانههای سمبلیک و اسطورهای ایران باستان است و ما از هفت هزار سال قبل و حتی قبل از آن نشانههایش را داریم، به این فکر کردم که ما باید یک روزی یک "درخت زندگی" کار کنیم که برای خودمان باشد. آن موقع هیچ سفارشی در این زمینه مطرح نشده بود. من به دفترم آمدم و یک فردی را استخدام کردم و گفتم ما فقط روی درخت زندگی کار کنیم که ببینیم چیست.
درخت زندگی در ذهن شما چه معنایی داشت؟
کامران نادر افشاری: درخت زندگی یک درخت مقدس است که در تمام آیینها و مذاهب از جمله قرآن و دین اسلام و هندوییسم و مذهب زرتشت ریشه دارد. در قران چندین اشاره به درختهای مختلف، دیده میشود که ار آن میان میتوان به درخت طوبی، درخت طیبه، شجره من یقطین، درخت گویای حضرت موسی، درخت خرمایی که میوههایش را به حضرت مریم داد و... اشاره کرد. درخت زندگی سمبل تولد و رشد است و درختی است که مثل هر درخت دیگری برگهایش میریزد و بعد دوباره جوانه میزند و رشد میکند. در واقع درخت زندگی، مرگ و زایش دارد. به نظر من درخت زندگی موضوع جالبی به نظر آمد. ابعاد کار ما در پروژه لیون تقریباً 10 متر ارتفاع داشت که ما فکر کردیم در این 10 متر چه میتوانیم بگذاریم که یک اثر هنری باشد و به همین خاطر درخت زندگی را انتخاب کردیم. ضمن اینکه درخت زندگی یک عنصری است که در فرهنگ ما ریشه دارد و همچنین عامل مشترک بین فرهنگهای مختلف است و چون ما میخواستیم در مرکز تمدنهای اسلامی کار کنیم، در عین حال که با استفاده از از رنگ و خطاطی ایرانی توانستیم یک ارتباط با فرهنگ خودمان به وجود بیاوریم، اما نمیخواستیم اثرمان طوری باشد که مثل یک اثر اجنبی جلوه کند و مخاطب غیرایرانی متوجه نشود چیست. نمیخواستیم کارمان زیاد شخصی و ملی باشد، بنابراین درخت زندگی را بهعنوان عنصر ایرانی پیوند دهنده تمدنهای مختلف انتخاب کردیم.
باغ ایرانی یک آیکون بلا تردید راجع به معماری است و شاید جای عنصر درخت زندگی در باغ ایرانی خالی باشد.
کامران افشار نادری: دقیقاً. من یک کتاب به اسم "باغهای بهشت" به سه زبان فارسی، ایتالیایی و انگلیسی نوشتم که در ایتالیا چاپ شد. این کتاب راجع به دو باغ قدیمی ایرانی است که در تهران قرار دارند. من علاقهمندی زیادی به باغ ایرانی داشتم و مدت زیادی روی این موضوع کار کردم و طبیعی است که آیکونوگرافی و شمایلشناسی باغ را هم میشناختم. مثلاً در قالی ایرانی میشود رد پای آن را دید. یا عده کمی میدانند که ساختار شهر اصفهان بر اساس یک باغ ایرانی شکل گرفته است و علتش شاید این باشد زمانی که شاه عباس میخواست شهر اصفهان را پایتخت خودش کند، ناچار بود زمین بسیار وسیعی را سازماندهی کند و تنها کسانی که میتوانستند یک زمین بزرگ را سازماندهی کنند، سازندگان باغ بودند. معماران روی زمینهای وسیعتر از 10-15 هزار متر تسلط نداشتند. بنابراین به احتمال زیاد شاه عباس به سازندگان باغ مراجعه میکند و آنها چون کارشان ساخت باغ بوده است، شهر اصفهان را مثل باغ ایرانی طراحی میکنند. این حاصل یک پژوهشی است که من و یک محقق باغشناسی ایتالیایی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم.
در پروژه "درخت زندگی" هر کدام از شما چه کاری را انجام دادید؟
کامران افشار نادری: ببینید، هدف هر کار صنعتگری این است که از محدودیتهای مادی کار خودش عبور کند. مثلاً محراب الجایتو در مسجد جامع اصفهان طوری با گچ کار شده است که شما فکر نمیکنید با ماده شکنندهای مثل گچ میتواند اینگونه منعطف و ظریف کار شود. یا مثلاً کسی نمیتواند تصور کند که با آینه شکننده بتوان کاری ظریف و پیچیده نظیر آینه کاری موزه سعدآباد تهران انجام داد. من هم فکر کردم حالا که تجربه عمیق و ارزنده خانم فرزانه را داریم، کاری کنیم که از این محدودیت عبور کنیم، محدودیتی که سنت کار سرامیک پیش پای ما گذاشته است. بنابراین فکر کردم ما میتوانیم از هنر آینهکاری و سرامیک و کاشیکاری ایرانی به طور توأمان استفاده کنیم، چیزی که تا به حال به این گونه اتفاق نیفتاده است. من حدود دو، سه سال بود که در سفرهایم به نقاط مختلف دنیا، از هر سطح آینهای یا سطحی که خاصیت انعکاس داشت عکس میگرفتم و روی آینهها و خواص آینهها مطالعه میکردم. خاصیتی که آینه دارد این است که یک فرم معین را نامعین میکند و میتواند با محیط خودش ارتباط برقرار کند. یعنی بسته به اینکه چه کسانی در فضا باشند و چه اتمسفری وجود داشته باشد، تغییر شکل میدهد. من از این مسئله خیلی خوشم میآمد و بنابراین ما سرامیک را با آینه مخلوط کردیم و برای انجام این کار از یک فرم گره ایرانی، به نام سرمهدان کند، که یک هندسه، نظم و شبکه زیر کار به ما میداد استفاده کردیم و روی آن شروع به پیاده کردن کار خودمان کردیم و از طریق شکل دادن به فرمهای برجستهای که بخشی از آن آینه و بخشی دیگر سرامیک بود توانستیم شکل درخت را در بیاوریم، منتها شکل درخت ما یک شکل ثابت نیست که در عکس نشان داده میشود، بلکه وقتی شما در برابر اثر حرکت میکنید در هر ثانیه تغییر شکل میدهد. به هر حال ما از اینکه اهدافمان چیست یک گزارش به زبانهای مختلف از جمله فارسی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی، تهیه و به اضافه یک سری تصاویر ارسال کردیم و بعد از اینکه موافقت اولیه صورت گرفت، ما به لیون رفتیم و کار را ارائه کردیم که خوشبختانه کار مورد استقبال قرار گرفت. ما در مرحله اول حدود 100 نقشه تهیه کردیم، چون اجرای همچین پروژهای نقشهکشی فنی بسیار زیادی دارد. در آخر کار هم صدها نقشه دقیق فنی تهیه کردیم تا توانستیم این اثر را اجرا کنیم. میتوانم بگویم کار مهندسی این پروژه از هنرش کمتر نبوده است. به هر حال چون از طریق خانه فرهنگ ایران در فرانسه به ما پیشنهاد انجام این پروژه داده شده بود، ما به پاریس رفتیم و کارمان را به آنها ارائه کردیم و آنها هم از کار حمایت کردند و یک نامه حمایت رسمی هم از خانه فرهنگ ایران در پاریس دریافت کردیم. بعد چندین بار رفت و آمد شد و بالاخره کار از حد کانسپت اولیه که توسط من تهیه شده بود، عبور کرد و تازه یک حرکت خلاقه جدید در کار صورت گفت. تا قبل از آن فقط یک کار خام و یک فرم بود که حالا میبایست جسم، روح، رنگ و نقش پیدا کند که این دیگر زیردست خانم فرزانه رفت.
لیلا فرزانه: همانطور که دکتر افشار اشاره کرد، خانه سرامیک فرزانه میبایست به یک فرم کلی جسم و روح و رنگ میداد و آن را به واقعیت بدل مینمود؛ لذا میبایست مسائل فنی و اجرائی آن نیز به دقت بررسی میشد، بنابراین کارها به سه بخش فنی مهندسی که توسط دکتر افشار نادری سرپرستی شد، بخش طراحی نقوش با سرپرستی من و فنی اجرائی با سرپرستی همسرم معمارپور (خانه سرامیک فرزانه). در بخش هنری که به عهده من بود در اتودهای اولیهای که زده شد طبیعتاً چیزهای مختلفی به ذهن من آمد، از جمله اینکه فرمها باید نقش داشته باشد یا حال آن نقشها باید چگونه باشد که با کلیت کار همخوانی پیدا کند. پترنهای مختلفی زده شد اما چیزی که بیشتر روی آن کار شد، روی خط و کالیگرافی بود. کالیگرافی برای ما جنبههای مختلفی دارد و ما اگر جنبه معناییاش را کنار بگذاریم، ریشه نقاشی دارد. در واقع خط فقط مسئله معنا نیست و ریشهاش نقاشی است. خط، جای گرافیک و جای بازی زیادی دارد و یک المانی است که میشود با آن کارهای زیادی انجام داد. ضمن اینکه یک المان مشترک بین فرهنگها و زبانهای مختلف است و خط هم مثل خود داستان درخت زندگی میتواند یک چیز مشترک باشد. شاید ما اگر مثلا از پترن بتهجقه استفاده میکردیم، این نزدیکی را در فرهنگهای مختلف نمیتوانستیم داشته باشیم اما کالیگرافی این ارتباط نزدیک را دارد. به همین خاطر ما پترنها را کنار گذاشتیم و به سراغ خط آمدیم. شروع به بازی کردن با خط کردیم تا ببینیم خط باید روی حجمهایی که ما داریم چگونه بخوابد. مرحله بعد این بود که باید میدیدیم از چه خطی قرار است استفاده کنیم؟ آنجا به این نتیجه رسیدیم که خط نستعلیق نسبت به سایر خطها برای ما یک حال دیگری دارد. نستعلیق یکی از زیباترینها و ادامهدارترین خطها در طول تاریخ بوده است که قوسهای خیلی زیبایی دارد و به مرور زیباتر و پختهتر شده است و ما الان حتی در زمینه وُرد هم نستعلیق را داریم. در نتیجه ما خط نستعلیق را انتخاب کردیم و تمام ۳۲ حرف را با خط نستعلیق اتود زدیم و بعد من حس کردم حرف "و" یک ضمیر کامل است که دو جمله را به هم وصل میکند. به هر حال ما تمام حروف را اتود کردیم و دیدیم حرف "و" نسبت به بقیه حروف کاملتر است و بار معنایی و گرافیکی قشنگتری دارد. بنابراین فقط روی حرف "و" اتود شد.
و اما در بخش فنی و اجرائی ساخت بیسکویت مناسب با فرمهای هندسی، ساخت هرمها و چسباندن آنها بر روی 32 پنل تفکیک شده مطابق با نقشهها بود که در اینجا باید بگویم که ساخت هرمها به دلیل تلفیق کاشی و آینه که هیچکدام شبیه به هم نبود از پیچیدهترین کارهای این اثر بود که توضیحات فنی آن در این مقوله نمیگنجد و فقط به این نکته بسنده میکنم که در هر سه بخش، فنی مهندسی، هنری و فنی اجرائی تمامی اعضای دفتر دکتر افشار نادری و خانه سرامیک فرزانه به مدت یکسال و اندی درگیر این اثر بودند تا به فرم دلخواه درآمد.
بنابراین زمینه اصلی اثر شما خوشنویسی است؟
لیلا فرزانه: بله. بعد از انتخاب حرف، برای ما مسئله رنگ آن مطرح شد که ما یک رنگ کلی میخواستیم. رنگ هم برای ما مهم بود چون ممکن است شما از یک فاصلههایی پترن را نبینید و یک کار رنگی ببینید. به همین خاطر ما برای رنگ هم اتود زدیم و از رنگ آبی فیروزهای استفاده کردیم. من یک جور هراس از کار سنتی دارم و دلم نمیخواهد احساس کنند این کار یک کار سنتی است. البته طراحی کار اصلا این احساس را نمیدهد و رنگ آبی فیروزهای هم همینطور است. درست است که فیروزه در هنر ایرانی رنگ بسیار عمیقی است اما به اعتقاد من رنگ آبی خاصی که ما استفاده کردهایم متعلق به این قرن و امسال است. یعنی این رنگ آبی آنقدر با طراحی کار عجین شده است که دیگر از کلمه سنتی استفاده نمیکنیم. روی خود رنگ آبی اتود زیادی شد تا در نهایت یک رنگ آبی خاص که متعلق به امروز باشد را استفاده کنیم.
شکل حرف "و" که بر روی سفالها ترسیم شده ابداع خودتان است؟
لیلا فرزانه: این "و" نستعلیق است اما پیچش و چرخش آن کار ما است و از الگو استفاده نشده است.
رنگ آبی فیروزهای که استفاده کردهاید اسم خاصی دارد؟
لیلا فرزانه: اسم خاصی ندارد، چون ترکیبات بسیار زیادی از والرهای مختلف با درصدهای مختلف اتود شده است تا یک واریاسیون کم و زیاد به ما بدهد، نه اینکه مثل کار ماشینی به ما یک رنگ بدهد.
کار با این ابعاد در حوزه سفال برای شما اتفاق تازه و متفاوتی بود، اما آیا پیشتر تلفیق سفال و شیشه را در ابعاد کوچک انجام داده بودید؟
لیلا فرزانه: خیر. برای اولین بار بود که این اتفاق میافتاد.
کامران افشار نادری: نکته بسیار پیچیده و مهم این کار مهندسی آن است. ما در این زمینه با دو سه چالش مواجه بودیم. یکی اینکه ما میبایست چند هزار قطعه سرامیک و آینه برجسته را طبق یک هندسه، طوری بچینیم که همه مثل یک پازل به هم بچسبد. بعد مسئله انتقال پروژه مطرح شد که آن را چطور باید به فرانسه انتقال بدهیم که در آنجا بتواند سر هم شود چون این کار پیچیدهای بود. در عین حال فرانسویها از ما محاسبات میخواستند و ما ناچار شدیم محاسباتمان را با مهندس سازه خودمان، به زبان فرانسوی و بر اساس آییننامههای بینالمللی به فرانسه بفرستیم که نشان بدهد این کار شدنی است. مهندسی این کار بیش از یک سال طول کشید و ما حتی از پنج مسیر مختلف رفتیم و سرمان به سنگ خورد. پنج مسیر را رفتیم و سرمان به سنگ خورد تا اینکه ششمیاش به نتیجه رسید. این پروژه بیش از دو تُن وزنش است و اینکه بتوانیم آن را در لیون به اجرا بگذاریم پیچیدگیهای فنی، فوق تصوری داشت.
در این پروژه از چند قطعه سرامیکی استفاده شده است؟
کامران افشار نادری: این پروژه شامل 3500 قطعه سرامیکی و 370 هرم است که هر هرم خودش از 10-12 وجه آینه و سرامیک تشکیل شده است. مسئلهای که برای من مطرح بود این بود که 9 متر و نیم در 3 متر و نیم را چطور میشود سازماندهی کرد. من قبلاً نقاشی در ابعاد نسبتاً بزرگ را انجام داده بودم و میدانستم این خودش یک کار دشوار است. بنابراین با توجه به یک شناختی از هندسه قدیمی ایرانی داشتم، گفتم ما یکی از گرههای ایرانی که موجود است را بگیریم و آن را به عنوان یک شبکه زیر کارمان بگذاریم و فرم درخت را در آن در بیاوریم چون اگر ما یک قاعده برای خودمان تعریف نکنیم، نمیتوانیم یک سطح بزرگ را سازماندهی کنیم. من خیلی دوست دارم که با استفاده از عناصر بر گرفته از تاریخ یک کار معاصر انجام بدهم. هرچند میدانم این کار آسانی نیست چون به راحتی ممکن است کار شما به یک کار پیش پا افتاده و بازاری بدل شود. نگه داشتن این مرز همیشه برای من جذاب است و من کسانی که در این مرز قدم برمیدارند را خیلی دوست دارم. ما در این پروژه میتوانستیم یک کمپوزیسیون رنگی کار کنیم و کارمان معاصر شود و به معماری آنجا هم بخورد، کما اینکه من سالها کمپوزیسیون کار کردهام و در این زمینه خیلی هم وارد هستم اما کمپوزیسیون نمیتوانست شوکی که الان به مخاطب وارد میشود را وارد کند. الان هر شخصی وارد آن فضا شود به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و یک لحظه در مقابل درخت میخکوب میشود.
لیلا فرزانه: خوبی فضا این است که بیننده در سه طبقه حرکت میکند و حالتهای مختلف درخت را میبیند.
اگر یک فیلم از کارتان تهیه کنید تا در روز افتتاحیه و یا در شبکههای فرانسوی نمایش داده شود خیلی خوب است.
لیلا فرزانه: من دوست داشتم یک فیلمی بسازیم و برای شبکههایی مثل آرته بفرستیم.
در این پروژه چند نفر با شما همکاری کردهاند؟
کامران افشار نادری: حدود 40 نفر با ما همکاری کردند که این تعداد شامل مهندسین، تکنسینها، نقاشها و هنرمندان بودند.
در لیون چه اتفاقی به لحاظ نصب و اجرای پروژه افتاد؟
کامران افشار نادری: من میتوانم این را بگویم که در ایران کار عجیبی انجام شد که آنجا کار کمی انجام شود. این پروسه کلاً یک سال و نیم طول کشید و در این میان اتفاقات عجیبی افتاد، از جمله اینکه یک بار سیل آمد و کل کار رفت زیر سیل!
لیلا فرزانه: کار روی زمین چیده شده بود که یک شب باران زد و تمام کار رفت زیر آب.
کامران افشار نادری: من یک چیزی یاد گرفتهام و آن هم این است که آدم واقعا نباید میدان را خالی کند. در اینجا چندین بار شرایطی پدید آمد که جا داشت کار را رها کنیم، منجمله اینکه ناچار شدیم بخش اعظم هزینهها را از جیب خودمان بپردازیم.
پروسه نصب اثر در لیون چه مدت طول کشید؟
کامران افشار نادری: سه هفته.
بازتابهای اولیه نسبت به کار شما چگونه بوده است؟
کامران افشار نادری: خانه فرهنگ ایران و موسسه تمدنهای اسلامی فرانسه، مقامات دولتی و بازدیدکنندگان از کار ظاهراً راضی بودند. وزیر کشور فرانسه و شهردار لیون در نطق خود چندین بار به درخت زندگی اشاره کردند.
لیلا فرزانه: ما در لیون احساس کردیم برخورد آنها با ما مثل یک کارفرما نیست و آنها یک احساس دوستانه دارند و از این اتفاق خوشحال هستند.
کامران افشار نادری: ما وقتی کار را به دوستان هنرمند و خبرنگاران هنری در خارج از کشور و داخل ایران که که البته در اینجا کم هستند، نشان دادیم، همه بازخوردها مثبت بود و از هیچجا بازخورد منفی دریافت نکردیم.
اثر شما از لحاظ موقعیتی در کجای موسسه فرانسوی تمدنهای اسلامی قرار دارد؟
لیلا فرزانه: در ورودی و بهترین جای موسسه.
چند اثر در آن فضا وجود دارد؟
کامران افشار نادری: فعلاً فقط کار ما را آنجا گذاشتهاند. پیشبینی شده بود شش اثر هنری دیگر با ابعاد کوچکتر در آنجا نصب شود اما فعلاً به جز کار ما هیچ کاری را آنجا نصب نکردهاند.
بهعنوان سوال پایانی میپرسم شما در خلق اثر "درخت زندگی" به چه چیزی توجه کردهاید و مخاطب اثر شما با تماشای آن چه میبیند؟ خودتان دوست دارید مخاطب چه ببیند؟
لیلا فرزانه: من دوست دارم مخاطب حس توانایی هنرهای سنتی که میتواند امروزی باشد را از این کار درک کند. این کار ریشههای کهن زیادی دارد ولی در عین حال کاملا متعلق به امروز است. برای من در این سالها مهم بوده است که به این نتیجه برسم که سنتهای ما میتواند برای امروز تعریف شوند. به نظر من پروژه ما کاملاً این حس را میدهد. من خودم از تکرار هراس دارم. البته سنت زیباست ولی وقتی کار ما را میبینید که با پشتوانه گذشته، دارد حرف امروز را میزند.
کامران افشار نادری: قطعا معنای زیادی پشت این کار وجود دارد ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم که چه چیزی در این کار دیدم، باید بگویم این کار برای من فقط یک کنجکاوی بود. من نمیدانم بیننده در این کار چه چیزی میبیند و هیچ موقع هم به این فکر نمیکنم، کما اینکه برخوردم با کارهای معماری نیز به همین شکل است. نمیشود پیشبینی کرد وقتی یک نفر یک اثری را میبیند چه چیزی در ذهنش وجود دارد. من در زندگیام همیشه به دنبال کنجکاوی بودهام که بعضی موقعها به یک چیزی رسیدهام و بعضی مواقع نه. زمانی که من سراغ این پروژه رفتم میدانستم که تا حدی با فرهنگ و هنر این مملکت و اسطورههای قدیم، هندسه و علوم گذشته آشنایی دارم و به هنر معاصر هم بسیار علاقه دارم و در این زمینه مطالعه کردهام. به صنعتگری و خصوصاً هنر کاشیکاری ایران هم بسیار علاقهمند هستم و خیلی دوست داشتم در این زمینه یک کاری انجام بدهم. با این وجود ایده "درخت زندگی" برای من یک هدف نهایی نبود، بلکه این ایده یک بهانه بود تا من بتوانم این تجربه را انجام بدهم. شاید خواست و علاقه من این بوده که "درخت زندگی" یک اثر هنری باشد که هر تمدنی بتواند خودش را در آن پیدا کند، کما اینکه این اتفاق افتاد و هر آدمی با هر فرهنگی درک خودش را از درخت زندگی دارد و میگوید درخت زندگی در فرهنگ من وجود دارد. شاید این برای من تنها دستاوردی بود که از اول به آن فکر کردم و تا روز آخر محقق شد. بقیه ماجرا به کنجکاوی من برمیگشت.
لیلا فرزانه: تجربه "درخت زندگی" شروع یک پروژه جدید در داخل کشور است که به وقتش در مورد آن صحبت خواهم کرد.
بخشی از این مصاحبه در روزنامه شرق منتشر شده است.