شهره لرستانی بازیگر با تجربه که در زمینه کارگردانی و فیلمنامه نویسی نیز فعالیت دارد اصالتا لرستانی و اهل خرم آباد می باشد. وی فعالیت هنری خود را از صحنه تئاتر شروع و سپس وارد سینما و تلویزیون شده است. و تا کنون فیلم های سینمای و تلویزیونی زیادی را کارگردانی کرده است. در ادامه جزئیات بیشتر درباره زندگی شهره لرستانی بازیگر مشهور کشورمان را در پرشین وی بخوانید
زندگی شهره لرستانی
شهره لرستانی متولد ۳۱ خرداد ۱۳۴۵ در تهران است. وی فارغ التحصیل رشته فیلمنامه نویسی در مقطع فوق لیسانس است، پدرش قاضی دادگستری و مادرش معلم بود، یک خواهر و یک برادر دارد و اصالتا اهل خرم آباد هستند.
شهره لرستانی متولد ۳۱ خرداد ۱۳۴۵ در تهران است. وی فارغالتحصیل رشته فیلمنامهنویسی در مقطع فوق لیسانس است، پدرش قاضی دادگستری و مادرش معلم بود، یک خواهر و یک برادر دارد و اصالتا اهل خرم آباد هستند.
وی فعالیت خود را با عنوان بازیگر تئاتر از سال ۱۳۶۴ با کاری به نام آدم برفی آغاز نموده است و تاکنون کارگردانی ۱۷ تئاتر حرفه ای را بر عهده داشته است، نمایش «سلطان مار» نوشته بهرام بیضایی، یکی از موفق ترین اجراهای تئاتر در دهه هفتاد شمسی از جمله کارهای موفق اوست.
لرستانی در سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلم نیاز به کارگردانی علیرضا داودنژاد به سینما راه یافت. مجموعه تلویزیونی هتل به کارگردانی مرضیه برومند و سینمایی مأموریت آقای شادی و چندین تله فیلم دیگر از جمله آثاری است که او به عنوان نویسنده در آنان حضور داشته است.
همه چیز درباره زندگی شهره لرستانی از زبان خودش
بعد از شکست عاطفی افسرده و بیکار شدم
افسردگی بیماری بسیار موذی و خزندهای است. جوری سراغ آدم میآید که فرد اصلا متوجه نمیشود
به افسردگی مبتلا شده است. اولش با تغییرات سادهای نمایان میشود. مثلا احساس میکنی
حوصله انجام کاری را نداری. حوصله خرید لباس تازه نداری، حوصله مهمانی رفتن را نداری،
به مرور دوست نداری در اجتماع حاضر شوی و کارت را ترک میکنی.
در این مرحله دوست داری پتو را بکشی روی سرت و فقط بخوابی. در دورهای از زندگیم مشکل عاطفی داشتم. کسی را خیلی دوست داشتم. او ازدواج کرد و بعد از ازدواج او من دچار این حالت شدم و به مرور این ماجرا در من تقویت شد و ریشه دواند تا مرحلهای که ۸سال از بازیگری و کار در سینما دور افتادم.
به خانه پیشکسوتان رفتم تا عشقم را فراموش کنم
دوری از سینما و کار باعث شد تا به فکر تاسیس خانه پیشکسوتان بیفتم. اصلا این کار را شروع
کردم تا مشکلات خودم را فراموش کنم. آن روزها مدام به فکر حل مشکلات دیگران بودم.
مراقب بودم ببینم چه کسی بیمار است یا چه کسی به رحمت خدا رفته و باید برای بزرگداشتش
اقدام کرد. همه این کارها را میکردم که عشق از دست رفتهام را فراموش کنم
و تمام مشکلات مربوط به آن شرایط را فراموش کنم.
سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم
برای شخصی مثل من چاقی زمانی پیش میآید که احساس بیپناهی عاطفی دارم.
این برای همه یکسان نیست. بعضیها با عصبانیت، استرس یا خشم میل به خوردن غذا
و خوراکی پیدا میکنند و چاق میشوند. اما برای من این مسئله با بیپناهی عاطفی همراه است.
در این شرایط سعی میکنم گرمایی که نمیتوانم از بیرون بگیرم را از درون خودم بگیرم. در این شرایط شروع میکنم به پرخوری کردن. سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم و بفهمم که اصلا کجای زندگیام. او ازدواج کرده بود و رفته بود اما من در وضعیت بدی گرفتار شده بودم و نمیتوانستم از این وضعیت خارج شوم.
عشق قدیمی را فراموش کردم و باز عاشق شدم
امروز از بحران عاطفی که داشتم ۲۰سال میگذرد. ۲۰سال پیش من این اتفاق را تجربه کردم
و امروز چیز زیادی از آن در خاطرم نیست. چیزی از آن وجود ندارد جز یک سایه کمرنگ.
آن فردی که روزگاری برایم خیلی مهم بود این روزها دیگر یک آشنای پرارزش نیست.
اگرچه برایم محترم است اما دیگر در زندگی من پررنگ نیست. البته الان که بهراحتی
از آن صحبت میکنم طی یک روند طولانی به این نتیجه رسیدم.
احساس میکنم وقتی مرحله به مرحله با چاقی خداحافظی کردم توانستم دوباره چشمانم را باز کنم و اطرافم را ببینم. باز دوباره بارقه عشق را دیدم و عشق به وجودم آمد. دوباره این شرایط فراهم شد که از کسی خوشم بیاید و دوباره لحظههای زیبای عاشق شدن را تجربه کنم. بعد از ۲۰سال دوباره توانستم عشق را تجربه کنم.
به ازدواج فکر میکنم
تا امروز کسی آنقدر برایم مهم نبوده که به ازدواج فکر کنم. اما این روزها حس و حالی را تجربه میکنم که متفاوت است. احساس وابستگی و علاقه زیادی دارم. به هرحال فردی که امروز به او علاقه دارم بهگونه دیگری برایم مهم است.
به ازدواج فکر میکنم و البته برای هر کسی در شرایط سن و سالی من وقت آن است
که بهدنبال نوعی ثبات و آرامش باشد. من هم همین طورم. ۲۰سال پیش من یک
پارچه شور بودم ولی امروز هم شور دارم و هم شعور.
این دو در کنار هم که باشند آدم انتخابهای پختهتر و کاملتری را تجربه میکند. البته ممکن است در این شرایط هم به نتیجهای که دوست دارد، نرسد اما مهم این است که تقدیر خداوند چه بوده و او چه چیزی را برای ما درنظر گرفته است.
از دادگستری خاطرات جالبی دارم
بعضی روزها با پدرم میرفتم دادگستری. پدرم به کارش میرسید و من زیر میز پدر پنهان میشدم.
زیر همان میزهای بزرگ و بلند که قاضیها پشتش مینشینند. میز پدر یک ترکی داشت
که از آنجا میتوانستم مخفیانه به افراد نگاه کنم.
مثلا به دعواهای زن و شوهری یا پروندههای مختلفی که برای حل ماجرا به پدرم مراجعه میشد. یادم هست یک بار مردی آمده بود و درست جلوی میز قضاوت پدرم دراز کشیده بود و میگفت آقای قاضی من را بکش.
این زن پدر مرا در آورده و فلان و بهمان. پدرم میگفت: آقا بلند شو این چه رفتاری است شما انجام میدهید و آن مرد از جایش بلند نمیشد و من مخفیانه میخندیدم. اصلا دوست نداشتم او از جایش بلند شود.
دوست داشتم این بازی ادامه پیدا کند و هی پدرم اصرار کند و او همانطور درازکش بگوید نه بیا منو بکش. موقعیت خندهداری بود. این اتفاقها خیلی تجربههای جالبی بود که بعدها به نوشتن من خیلی کمک کرد. بعضی از این خاطرات حالا تبدیل به قصه شدند و امیدوارم بهزودی آنها را منتشر کنم.
شهره لرستانی در سریال حکایت های کمال
سریال «حکایتهای کمال» به نویسندگی سیدحسین امیر جهانی، آزاده محسنی و نسیم امیری می باشد. این سریال از کتاب «حکایتهای کمال» به نویسندگی محمد میرکیانی الهام گرفته شده است و به تهیه کنندگی محسن شایانفر و کارگردانی قدرت الله صلح میرزایی است.
لازم به ذکر است که قهرمان داستان پسری نوجوان به نام کمال است. فضای این سریال در دهه ۴٠ می گذرد و فضایی طنز و نوستالژی دارد. بازیگر نقش رضوانه در سریال حکایتهای کمال که مادر کمال می باشد بر عهده شهره لرستانی می باشد.
بازیگران سریال حکایتهای کمال عبارتند از :محمود پاک نیت، شهره لرستانی، حمید ابراهیمی،
نگارعابدی، شهرام عبدلی، فلورنظری، سولماز غنی ،علی مسلمی، کاظم هژیرآزاد،
سیروس میمنت، اکبرسنگی، آرش نوذری، داریوش سلیمی، سعید پیردوست، مهرداد ضیا،
امیر نوری، عباس محبوب، بیتا خردمند، حسین چنگی، فریده دریامج، تقی زنجانی، حمید صفایی ،
مه لقا مینوش زاده، شهربانو موسوی، محمدرضا شیرخانلو، امیرحسین کافتری،
همراز اکبری و محمدحسین بلوکات بازیگران این سریال را تشکیل می دهند.
وحید اسمی خانی، بازیگر سریال «حکایتهای کمال» درباره اسن سریال به تهیه کنندگی
محسن شایانفر و کارگردانی قدرت الله صلح میرزایی که این شبها روی آنتن شبکه دو
قرار گرفته به بانی فیلم گفت: این سریال توان جذب مخاطب کودک و بزرگسال را به طور همزمان دارد.
چون از سویی به فرهنگ ایرانی و نوستالژی های ما می پردازد و از سوی دیگر به مناسبات کودکان و بازیهای آنان در آن دوره اشاره دارد که برای کودک امروز جذاب و ناگفته مانده است. همین موارد سبب شده تا کار دیده شود و مخاطبانی از تمام رده های سنی داشته باشد که معمولاً این اتفاق کمتر برای سریالی می افتد که بتواند توجه همه اقشار را جلب کند.
داستان سریال حکایت های کمال با بازی شهره لرستانی
نقش اصلی در این سریال یعنی نقش کمال را محمدرضا شیرخانلو ،بازیگر ۱۳ ساله برعهده دارد.
محمود پاکنیت در این سریال پدر کمال است که مردی لحاف دوز است. نقش مادر کمال
به نام رضوانه را نیز شهره لرستانی بازی میکند.
«حکایت های کمال» اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته محمد میرکیانی محسوب می شود که قهرمان داستان یک نوجوان به نام کمال است و ساختاری اپیزودیک دارد. «حکایت های کمال» اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته محمد میرکیانی محسوب میشود
صحبت های شهره لرستانی درباره حضور در تلویزیون
جای من در تلویزیون نیست
دیدار صمیمانه سردار یزدی فرمانده سپاه تهران بزرگ با برخی نویسندگان و شاعران بسیجی در پاتوق خبر برگزار شد که شهره لرستانی در این دیدار حضور داشته بود.
شهره لرستانی گفت: ۳۱ سال است که فعالیت بیحاشیه داشتم، اما طی ۵ سال گذشته
هر طرحی را برای کارگردانی به هر شبکهای بردم، نپذیرفتند به خاطر اینکه اهل زیرمیزی دادن نبودم.
شهره لرستانی از بازیگران صداوسیما کشورمان نیز در این نشست صمیمانه اظهار داشت: تمام بچگی من با شعر و شاعری توأمان بود و در دریایی از کتاب بودیم. هدیهای با ارزشتر از کتاب دریافت نکرده و نداریم.
وی با بیان اینکه در حال حاضر در منزلمان ۵ هزار جلد کتاب و ۳ هزار جلد سیدی دارم،گفت:
این کتابها و سیدیها تمام زندگیام را تشکیل میدهند. پدرم ۳۲ سال در این کشور قاضی بود،
ولی الان بیمار است و در منزل به سر میبرد. او شاعر است و تاکنون دو مجموعه از آثارش منتشر شده است.
این هنرمند تلویزیون در بخش دیگری از سخنان گفت با بیان اینکه حاصل زندگی من مطالعه است، گفت: در کشور ما چاپ کردن کتاب مسئله نیست، بلکه توزیع آن مهم است.
وی گفت: ۳۱ سال است که فعالیت هنری بیحاشیه داشتم، اما به مدیران تلویزیون بگویید
طی ۵ سال گذشته هر طرحی را برای کارگردانی به هر شبکهای بردم، نپذیرفتند
به خاطر اینکه اهل زیرمیزی دادن نبودم.
من پای سفره پدرم بزرگ شدم و یک لر هستم. جای من به عنوان کارگردان و صاحب اندیشه در تلویزیون نیست، فقط از من میخواهند برای دیگران بازی کنم و این دردناک است. تمام درها را زدم، بسته بود جز در خانه خدا.
زندگی شهره لرستانی و گفتگویی متفاوت با وی درباره بازیگری و کارگردانی
بازیگران ژانر کمدی سینمای ایران تعداد محدودی هستند و این آمار در بین بازیگران زن
این ژانر آنقدر کم است که استفاده از واژه انگشت شمار اصلا بیراه نیست.
شهره لرستانی گرچه توانایی ثابت شده ای در بازی فیلم های اجتماعی دارد اما عموم مخاطب سینما
و تلویزیون آن را با نقش های کمدی اش می شناسند و به خاطر می آورند.
چطور شد که ژانر کمدی را برای ادامه فعالیت انتخاب کردید؟ علاقه و طنازی که در وجود خودتان بود یا اقبال و توجهی که به ژانر کمدی وجو دارد سبب این اتفاق شده است؟
من بازیگر فیلم های کمدی نبودم حتی در تئاتر نیز حضورم بیشتر در کارهای جدی و درام بود اما از یک جایی به بعد یعنی پس از چند سالی که کار نکردم به علت اضافه وزنی که پیدا کرده بودم کارگردان ها فکر کردند بهتر است با من در عرصه کمدی همکاری کنند.
شما خودتان را تا چه حد یک کمدین زن می دانید؟
من یک کمدین در بین بازیگران زن هستم چون به هر حال در این فضا فعالیت می کنم.
اما بگذارید این را بگویم که من هنوز در عرصه کمدی آن بازی جانانه ای را که می خواهم
انجام ندادم و هنوز آن نقشی را که می خواهم به من پیشنهاد نشده است.
فکر نمی کنید خطر کلیشه شدن برای شهره لرستانی نیز وجود دارد؟
به هر حال وقتی تو از این راه ارتزاق می کنی پیش می آید گاهی نقش هایی شبیه به هم بازی کنی اما با این همه تمام تلاشم را کردم که اگر جایی خطر شباهت و کلیشه وجود دارد چیزی ولو یک ضرب المثل و تکه کلام به نقش اضافه کنم تا تفاوتی ایجاد شود.
به فیلمسازی اشاره کردید، شما در دهه ۸۰ چند تله فیلم و اگر اشتباه نکنم یک سریال ساختید، با وجود موفقیت آن آثار اما دیگر شما را در قامت کارگردان ندیدیم. این کناره گیری از کارگردانی به چه خاطر است؟
بخاطر اینکه به یکباره هیچ کدام از طرح های من در تلویزیون تصویب نشد و هر چه طرح دادم
رد شد به همین شکل نزدیک به ۵ سال است به وزارت ارشاد طرح های متعدد با
تهیه کنندگان متفاوت ارائه دادم اما هیچ اتفاقی نیفتاد. طرح «موندنی» را به اتفاق
یکی از دوستانم در رابطه با زنان غسال نگاشتیم و ارائه کردیم گفتند غمگین است.
سال بعد طرح «خونه خالی» را نوشتم گفتند جسورانه است.
سال بعد طرح «فال» را ارائه دادم بدون بیان هیچ دلیل موجهی فقط گفتند نه و به هزار یک فن و حیله آن را رد کردند. البته مستنداتی را در رابطه با این موضوع دارم که می توانم رو کنم اما این کار را نمی کنم چون نمی خواهم ماجرا بیخ پیدا کند.
امسال با فیلمنامه «ودود» آمدم و آن رابه ارشاد ارائه دادم که تا به این لحظه خبری از آن نیست.
عمرم را کنار بگذارید اما ببینید با احساس من در این سال ها چقدر بازی شده است.
هر سال برای نگارش طرح، آماده کردن خودم، پیدا کردن سرمایه گذار و جمع کردن تیم زمان و انرژی میگذارم اما وقتی این طرح ها اینچنین رد می شود کمر من می شکند.
این همه فیلم ساخته می شود دسته ای از فیلم ها متاسفانه بی ارزش هستند، پر از فحش و تحقیر، فیلم هایی پر از فضای کافه ای و یا فیلم فارسی هایی سخیف با ظاهری مدرن، البته از سوی دیگر فیلم های پر معنا و جسورانه نیز ساخته می شود.
در این میان فیلم های زیادی هم متعلق به بدنه سینما هستند و اجازه ساخت می گیرند،
حتی شاگرد های خود من فیلم می سازند. خیلی برایم جالب است همه چیز ساخته
می شود، همه می توانند فیلم بسازند اما به من که می رسد این اجازه صادر نمی شود.
واقعا برایم سوال است چرا من به عنوان کارگردان به تلویزیون و ارشاد هر چه طرح می دهم رد می شود و نمی توانم کار کنم اما به عنوان بازیگر نقش های کوتاه کمدی اجازه فعالیت دارم.
آیا این بود آن شهره لرستانی که من برای خودم متصور بودم؟ همین اتفاقات است که باعث می شود
من به کما بروم و مدتی کار نکنم. تلویزیون و ارشاد نمی گذارند من پشت یک پروژه و صاحب
فکر آن باشم اما فقط اجازه می دهد گوشه ای از یک پروژه باشم و مردم را بخندانم.
این اتفاق خیلی دردناک است. گذشته از این اتفاقات، در این مسیر به پست چند شبه سرمایه گذار خوردم که بدشان نمی آمد با هنرمندان عکس بگیرند. فریب آن ها را خوردم و مدت ها وقتم تلف شد.
مجله سیب سبز , سینما پرس , حرف تازه , بانی فیلم , فارس , خبرگزاری صبا