ساختار قدرت سیاسی در ایران به ظاهر ساختار پیچیده‌ای است، اما مانند بسیاری از ادوار سیاسی این جمله‌ای که بارها نوشته و گفته‌ام را باید تکرار کنم که دنیای سیاست دنیای پیچیدگی‌های بسیار ساده و سادگی‌های بسیار پیچیده‌ای است که در آن اصل قضایا به مفهومی به نام قدرت باز می‌گردد و تمام مکاتب سیاسی با لایه‌های گوناگونی از برداشت‌های کلاسیک و مدرن در نهایت به مفهوم قدرت در ذات و هستومندی سیاست متوقف و مخرج مشترک پیدا می‌کند.

کسب قدرت، حفظ قدرت و تلاش برای افزایش قدرت در سیاست جریان دائمی دارد و چه در جوامع ساده و چه در جوامع پیچیده، این مفهوم اساسی حضور جدی پیدا می‌کند. اکنون نیز در ساختار قدرت در ایران تعارض‌های موجود میان جایگاه‌ها بار دیگر خود را به نمایش می‌گذارد. رئیس‌جمهور قدرت دوم و قدرت اصلی اجرایی و نماینده اراده ملت در حوزه منطقه‌ای و بین‌المللی است. در داخل نیز در چارچوب بافت و بافتار حاکم برخود تصمیمات سیاسی را اتخاذ و سپس بر اساس این تصمیمات سیاسی اجرای آن را براساس سوگندی که در مجلس یاد کرده است از طرف ملت و در محضر شریعت به انجام می‌رساند.

لذا اگر جایگاه او مخدوش شود و رئیس‌جمهور -نه شخصی که در جایگاه رئیس‌جمهوری نشسته است- به نقد غیرمنصفانه کشیده شود، می‌تواند تزلزل در ساختار قدرت ایجاد کند. اکنون رئیس‌جمهور روحانی بیش از رؤسای جمهور دیگر و نزدیک به رئیس‌جمهور دوره اصلاحات تحت فشارهای جدی نیروهای رقیبی قرار گرفته که خود در این ساختار و بافت قدرت با او و امثال او در هم تنیده شده‌اند و لذا برخورد با وی چه از منظر شخصی و چه از منظر شخصیتی و جایگاه مانند نوعی خودزنی برای همگان محسوب می‌شود. در جایی که او متهم به جاسوسی ارتباط با اسرائیل می‌شود و اینکه علم به این معنا نسبت به یک رئیس‌جمهور وجود دارد، نهادهای رسمی قدرت که مخالف او قرار دارند وی را تایید می‌کنند و او به عنوان رئیس‌جمهور حکمش تنفیذ می‌شود و در ساختار قدرت ایران به عنوان رئیس‌جمهور عمل می‌کند، بالطبع در موضع اتهاماتی که قرار می‌گیرد باید پاسخگو باشد و یا سیستمی که او را برگزیده و نظامی که او را حمایت کرده تا در ساختار قدرت و در بافت پیچیده معادلات قدرت در این ساختار به جایگاه رئیس‌جمهوری برسد باید پاسخگو باشد.

او تنها پاسخگو نیست بلکه در کنار وی دیگران نیز باید پاسخگوی این وضعیت و این اتهامات باشند. فلذا می‌بینیم با وجودی که این گروه به مخالفت با وی بر می‌خیزند انگشت اتهام بحق یا ناحق، درست یا نادرست به سوی رئیس‌جمهور ملت دراز می‌کنند و از سوی دیگر فراموش می‌کنند که روند انتخابات در ایران در یک وضعیت تعریف شده و با نظارت‌های شدید مطرح شده از سوی ساختاری که مدعی قدرت به توان بسیار بالایی است که اجازه نفوذ به دیگران را نمی‌دهد. طبعا این نکته و این نکات می‌تواند متزلزل کننده این ادعاها و این چارچوب‌های مدعی قدرت و هیبت در برخورد با موارد این چنین و مصادیق ناشی از آن باشد.

از این رو پرسش این است که مردم بر اساس نوعی از روندهای تعریف شده انتخاباتی به شخصی که نظام جمهوری اسلامی ایران در یک روند پر ادعای سیاسی معرفی و به عنوان کاندیدا تایید می‌شود، رای می‌دهند؟ افرادی که می‌توانند صلاحیت موجود را کسب کنند جزو کسانی هستند که مورد تایید کامل قرار گرفته‌اند و سال‌ها و دهه‌هاست که در چارچوب ساختار قدرت در مناصب گوناگون حضور داشتند. اکنون که می‌گوییم رئیس‌جمهور کشور با دشمنان این کشور بنا به ادعای همان اشخاص که این کشورها را دشمن می‌نامند ارتباط دارند باید این موضع مورد توجه جدی ساختار قدرت و افکار عمومی قرار بگیرد و یکبار برای همیشه این موضوع حل شود که آیا روسای جمهور و دیگر مقامات اجرائی در کشور همواره باید از سوی دیگران در زمانی که نوعی تعارض سلیقه و دیدگاه‌ها به‌وجود می‌آید در معرض اتهاماتی این چنینی قرار گرفته و بعداز مدتی از خدمت و استقبال مردمی ناشی از رایی که مردم به وی می‌دهند و حمایت حکومتی براساس نیاز به حضور مردم در عرصه انتخابات باید از متن به حاشیه رفته و در موضع اتهام قرار بگیرند؟

چهار دهه از انقلاب می‌گذرد، دولت‌های متفاوتی تشکیل شده‌اند، افراد گوناگونی در مقام رئیس دولت و رئیس قوه مجریه بر این مسند تکیه زده‌اند و بعداز مدتی که بر این مسند نشسته‌اند نظام فکری حاکم و بسیاری از شخصیت‌های موجود تبدیل به اوپوزیسیون این دولت‌ها در داخل شده‌اند و به جای حمایت از همین دولت‌ها به جز موارد نادر در این ۴۰ساله اخیر آنها را در موضع اتهامات گوناگونی قرار داده‌اند و در آستانه انتقال قدرت انباشته‌ها و داشته‌های سیاسی موجود را به نوعی به افتضاح سیاسی کشانده و از متن سیاست به حاشیه رانده‌اند و به جای استفاده از تجربه آنها در معرض استفاده شدید متفاوتی قرار گرفته‌اند. از این رو بر این نکته تاکید دارم جدای از اینکه روحانی باشد یا شخص دیگری در نظام موجود سیاسی ما اراده حاکم برای حل این موضوع باید شکل بگیرد. دیگر نمی‌توان رئیس‌جمهوری را انتخاب کرد، او را پاسخگوی همه ملت دانست، اما قدرت او را حتی در چارچوب قانون اساسی موجود کامل به رسمیت نشناخت و برای او محدودیت‌هایی قائل شد.

اینگونه اگر پیش رود ضعف بسیار حیاتی در چارچوب قدرت و ساخت و ساختار و بافت و بافتار آن به‌وجود می‌آید. به هر تقدیر ایران آینده و آینده ایران و خدمت به مردم ایران در قالب درست خردورزانه سیاسی نیازی است که نمی‌توان از آن اجتناب کرد. این بار نیز فصلی دیگر در حوزه سیاست ایران باید باز شود و با بازنگری در همه امور کاملا مشخص و به همان اندازه‌ای که قدرت داراست به طور شفاف باید پاسخگوی ملت و ارکان قانونی باشد. در عین حال که شفاف پاسخگوی ملت و ارکان قانونی موجود در ساختار قدرت است، باید به همان اندازه نیز از سوی ملت و ارکان قانونی مورد حمایت قرار گیرد وگرنه کارها سامان و سازمان پیدا نخواهد کرد.