جوک جدید بی ادبی : مطلب خنده دار و طنز همیشه مخاطبان زیادی داره چون همه یه جورایی دنبال مطالبی هستن که باعث بشه کمی از شرایط روزمره فاصله بگیرن بخصوص مطالبی که بتونه لبخندی بر لبشون بیاره ما هم بهترینهاشو اینحا براتون جمع آوری کردیم به امید اینکه مورد پسندتون قرار بگیره.
صبح بخیر عاشقانه
کاش میشد برگردیم به روزای اول عید
حاضرم بهمه بگم چرا ازدواج نکردم کارم چیه چرا لاغر شدم چرا چاق شدم حقوقم چقده
خدایا غلط کردم
شوهر عمه ی من که هرسال میگه چرا سیزده بدر؟ چرا دوازده به دیوار نه؟
بابامم یه خورده بدهکاره بهش مجبوریم بخندیم
معده‌ام صبح صبحانه‌ی انگلیسی طلب می‌کرد، یه تیکه بربری خشک بهش دادم
تا بفهمه اینجا رئیس کیه!
یکی از دخترای فامیلمون تازه عقد کرده اومدن خونمون
یه جوری کنار شوهرش نشسته و به من نگاه میکنه و لبخند میزنه انگار نهنگ شکار کرده
آخرین جملات یک سوسک هنگام کشته شدنش توسط یک مرد:
بکش… آررررره بیا منو بکش؛
تو حسودیت می شه از اینکه زنت از من می ترسه ولی از تو نمی ترسه
امروز رفته بودم شهردارى واسه انجام کار ساختمانى
کارمنده پرسید :
مالکی یا مملوک ؟
وکیلی یا موکل؟
موجرى یا مستاجر؟
منم گفتم الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب !!!
گفت چی میگی!
گفتم مگه جوشن کبیر نمیخونی؟
انداختنم بیرون پرونده‌مم پاره کردن
متن انرژی مثبت
وظیفه خودم میدونم که روز پدر را به :
پدر ژپتو
پدر پسر شجاع
پدر خوانده
پدر سوخته
پدر شعر پارسی
بابا لنگ دراز
باباطاهر عریان
باباقوری
نه بابا!
بیشین بینم بابا
علی بابا
آق بابا
لیدی بابا
بابا نوئل
و در نهایت به پدر و مادرکسی که در هیچ مکانی آشغال نریزد تبریک بگم
روز پدر مبارک
دختره پست گذاشته
همه مردا عوضی هستن ! فقط بابام خوبه….
مامانش کامنت گذاشته
بابات از همه عوضی تره!!
جفر باباش مریض میشه
زنگ میزنه آمبولانس میاد کل خانواده سوار میشن،
آمبولانس آژیر میزد اونا دست میزدند وشادی میکردند،
تو راه دکتر میگه مریض کیه
طرف میگه حالش خوب نبود نیومد!!
فامیلمون از خارج واسم ی شورت سوغاتی اورده قیمت روش زده 90 دلار !!!
الان موندم واسه مهمونی رو کت شلوارم بپوشمش یا زیرش
جوک جدید بی ادبی
خواهر زادم تازه زبون باز کرده…
بهش گفتم دایی رو دوست داری؟؟؟ گفت: نه!
خواهرم واس اینکه من ناراحت نشم گفت کلمه “نه” سر زبونشه
گفتم دیگه مطمئن باشم که دوستم نداری؟
گفت: “آله”
یه آبمیوه گیری قدیمی ناسیونال نارنجی رنگ داریم موقع آبمیوه گیری
اگه بگیریش تموم گوشت تنتو آب میکنه
ولش هم میکنی میره تو کوچه
میفته دنبال مردم
معلم تاریخم از نردبون افتاده بود رفتم ملاقاتش گفتم چرا سقوط کردین؟
گفت خوشگذرانی خودم، دسیسه ی همسرم و وابستگی به عوامل خارجی
متن پاییز
ﯾﻪ همکلاسی داشتیم اﺳﻤﺶ ﺑﺎﻗﺮ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﻮد استاد همیشه اول ﻓﺎمیلو می گفت ﺑﻌﺪ اسمو
وﻗﺘﯽ اوﻟﯿﻦ بار ﺻﺪاش ﮐﺮد ﮔﻔﺖ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎﻗﺮ ﺑﯿﺎد!!! با ﺣﺮﮐﺖ زﯾﮕﺰاﮐﯽ رفت ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ!! استاد گفت:چته؟
ﭘﺴر :ﺧﻮدﺗﻮن ﮔﻔﺘﯿﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎ.. ﻗﺮ ﺑﯿﺎد!! ﻫﯿﭽﯽ دﯾﮕﻪ! ﮐﻞ ﮐﻼس ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ!
تو جاده شمال داشتیم میرفتیم یهو یه گاو پرید جلوماشین
ترمز کردم دستمو گذاشتم روی بوق
گاوه یه نگاه به من کرد یه نگاه به تابلو
“محل عبور حیوانات”
سرشو تکون داد و رفت!
خداییش از خجالت آب شدم
