داستان کوتاه و بامعنای توقع لاک پشت ها

منبع: نمکستان

130

1398/9/30

17:43


داستان کوتاه و بامعنای توقع لاک پشت ها داستان کوتاه توقع لاکپشت ها مناسب برای کودکان و نوجوانان یک روز خانواده لاک پشت ها تصمیم گرفتند که به پیک نیک بروند از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند هفت سال نا قابل طول کشید تا […]

داستان کوتاه و بامعنای توقع لاک پشت ها

داستان کوتاه و بامعنای توقع لاک پشت ها

داستان کوتاه توقع لاکپشت ها مناسب برای کودکان و نوجوانان

یک روز خانواده لاک پشت ها تصمیم گرفتند که به پیک نیک بروند

از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند

هفت سال نا قابل طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن !

در نهایت خانواده  لاک پشت ها خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند

در سال دوم سفرشان بالاخره جای مناسب را پیدا کردند

برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند و سبد پیک نیک رو باز کردند و مقدمات رو آماده کردند

بعد از باز کردن سبد پیک نیک فهمیدند که نمک را نیاوردند !

پیک نیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود و همه آنها با این مورد موافق بودند

بعد از یک بحث طولانی جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید اگر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود !

او قبول کرد که به یک شرط برود اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخورد

خانواده لاکپشت ها قبول کردن و لاک پشت کوچولو به سمت خانه به راه افتاد.

سه سال گذشت و لاک پشت کوچولو برنگشت

پنج سال …

شش سال …

سپس در

سال هفتم غیبت او پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بدهد

او اعلام کرد که قصد دارد غذا بخورد و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد

در این هنگام لاک پشت کوچولو فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید

وبا هیجان فریاد زد دیدید که منتظر من نمی مونید منم حالا نمی رم نمک بیارم !!!

داستان کوتاه و بامعنای توقع لاک پشت ها

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو