آخر سریال سیب ممنوعه (بخش پنجم)

منبع: آخر سریال

440

1398/10/3

14:35


چهارشنبه, 01 آبان 1398 08:54

آخر سریال سیب ممنوعه (بخش پنجم)

هالیت تصمیم می گیرد تا برای تولد اریم ساعتی را که با اولین درآمدش خریده به او هدیه کند. او ساعت را به علیهان نشان می دهد و او را به یاد بدترین خاطره کودکی اش می اندازد. زمانیکه در کودکی وارد خانه شده بوده و بر روی میز ساعت مردانه ای با تاریخی بر پشتش را دیده، ساعتی که متعلق به معشوقه ی مادرش بوده است. ساعت هالیت همان ساعت است و این علیهان را دیوانه می کند. او با عصبانیتی بی اندازه آنجا را ترک کرده و تصمیم می گیرد تا تمام زندگیش را در راه انتقام از هالیت بگذارد. تعدادی عکس از ییلدیز که برای آژانس های مدلینگ گرفته توسط یک فرد ناشناس برای اندر فرستاده می شود.


اندر که پیگیر ماجرا شده در میابد که فرستادن عکس ها کار علیهان بوده. او متوجه دشمنی علیهان با هالیت شده، به شرکت او رفته و به وی پیشنهاد کمک برای نابودی هالیت را می دهد. اندر که صاحب پنج درصد از سهام شرکت است به علیهان قول می دهد که اختیار سهامش را از هالیت گرفته و به او بدهد، اما در مقابل از علیهان می خواهد تا با او ازدواج کند. علیهان که می داند رفتار وهدف جدیدش ممکن است زینب را از او دور کند نقشه ای برای نگهداشتن او در شرکت می کشد. او به همه کارکنان قراردادی پنج ساله میدهد که امضا کنند تا نتوانند در این مدت از کار استعفا دهند.


رفتار بد هالیت با مادر ییلدیز، زن بیچاره را از آن خانه دور می کند. اکنون ییلدیز زمان را برای علنی شدن موضوع مرگ بچه اش مناسب می بیند و علت آن را به گردن رفتارهای هالیت می اندازد. هالیت که سخت گرفتار عذاب وجدان شده برای مادر ییلدیز خانه ای در بورسا می خرد و اینگونه رضایت ییلدیز را هم جلب می کند. ییلدیز که قبلا تعدادی از جواهراتش را فروخته و به جای آنها تقلبی اش را در گاوصندوق قرار داده اکنون با آمدن ماموران بیمه به دردسر می افتد.


کارشناسان تقلبی بودن جواهرات را تشخیص می دهند و هالیت برای پیدا کردن دزد دست به دامان دوربینی که در آنجا قرار داده می شود. ییلدیز که از ترس نزدیک است دیوانه شود متوجه می شود که دوربین فیلمی ضبط نکرده و در میابد که کمال برای کمک به او دوربین را دستکاری کرده است. اندر شروع به تحقیق درباره گم شدن جواهرات کرده تا ییلدیز را گیر بیندازد اما با نقشه کمال، اندر به هیچ اطلاعاتی دست پیدا نمی کند.


زینب که از علیهان برای ازدواج فرصت بیشتری خواسته تصمیم می گیرد تا در این شرایط خودش پا پیش بگذارد و در حضور دوستان و خانواده به او پیشنهاد ازدواج دهد. بنابراین همه را جمع کرده و زمانیکه به علیهان آمادگی اش برای ازدواج را اعلام می کند، اندر وارد شده و عقدنامه اش با علیهان را به همه نشان می دهد. زرین هم که آنجا بوده در اثر شوک این خبر دچار حمله شده و در بیمارستان بستری می شود. علیهان تلاش می کند تا به زینب بفهماند که این یک ازدواج ظاهری است اما زینب دیگر از او هر آنچه مربوط به اوست نفرت پیدا کرده است.


اکنون که دشمنی علیهان با هالیت علنی شده و از طرفی زرین هم علیهان را از زندگیش خط زده زمان آن رسیده تا هالیت برای حل این مشکل راهی بیابد. دقیقا زمانیکه علیهان گمان می کند اکثریت سهم شرکت را در دست دارد متوجه می شود که خواهرش زرین اختیار سهامش را به هالیت سپرده است. تا اینجای نقشه ی اندر و علیهان خراب شده و علاوه بر این زینب نیز به درخواست هالیت و زرین، راضی می شود تا بعنوان نماینده شرکت فالکون در شرکت علیهان مستقر شود و کارهای او را از نزدیک تحت نظر بگیرد.


علیهان تصمیم می گیرد تا جریان رابطه ی مادرش و هالیت را برای زرین افشا کند اما موفق نمی شود تا او را متقاعد سازد. اکنون هالیت نیز علت دشمنی علیهان را از طریق زرین فهمیده و می تواند خودش را بهتر برای این مبارزه آماده کند.


اریم که تحت جو خانه دچار نوعی سرکشی شده دوستان جدیدی می یابد که او را به دردسر می اندازند. ییلدیز با دیدن سر و وضع و رفتار این بچه ها آنها را از خونه بیرون می اندازد اما با اینکار هم اریم و هم هالیت را عصبانی می کند. ییلدیز که این وضعیت خسته اش کرده خانه را ترک کرده و برای دو روز به شهر ساپانجا می رود تا از هالیت دور باشد. کمال این موضوع را از زهرا شنیده و به دنبال ییلدیز می رود. هالیت با دیدن دوستان اریم حق را به ییلدیز داده و به دنبال زنش به سمت ساپانجا می رود. زمانیکه کمال در اتاق ییلدیز و ییلدیز در آغوش کمال در حال گریه است، هالیت به پشت در اتاق می رسد ... ادامه دارد ...

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو