زیر و بم زندگی تراژیک بانوی رمان/ از نبوغ در ادبیات تا مرگ خودخواسته

منبع: ایران آرت

135

1398/11/6

00:33


ویرجینیا وولف علی‌رغم اینکه زنی شجاع بود اما با خودش ستیز درونی داشت و بارها نیز آسیب‌های روانی و جسمی دیده بود.

ایران آرت: فرم‌های ادبی خلاقانه، نثر پیچیده اما هنرمندانه و به قولی صدایی بی‌همتا، سبب شده تا عده‌ای ویرجینیا وولف را همپای جیمز جویس و مارسل پروست بدانند.

به گزارش ایسنا، اغلب او را با "خانم دالووی"، "امواج"، "به سوی فانوس دریایی" و "اورلاندو" می‌شناسند، اگرچه "سفر به بیرون"، "شب و روز" و "اتاق جیکوب" نیز از دیگر رمان‌های این نویسنده انگلیسی است. ویرجینیا وولف پیش از آن‌که در سن ۵۹سالگی (۲۸ مارس ۱۹۴۱) به زندگی خود پایان دهد، در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۴ اولین مقاله خود را درباره موزه برونته با عنوان "Haworth, November ۱۹۰۴"، در روزنامه "گاردین" و پس از آن چند مقاله دیگر نیز منتشر کرد. او عنوان منتقد و ناشر را نیز از خود بر جای گذاشته است. 

امروز مصادف با ۲۵ ژانویه (پنجم بهمن‌ماه ۹۸) صد و سی و هشتمین سال‌روز تولد ویرجینیا وولف است. 

گویا ویرجینیا وولف پرت و پلا می‌‌نویسد!

مهدی غبرایی، مترجم "موج‌ها" در شب "ویرجینیا وولف" درباره این نویسنده گفته است: صحبت کردن از ویرجینیا وولف کاری است سهل و ممتنع. سهل از این رو که منابع مورد نظر درباره‌‌اش به وفور یافت می‌شود و حتی در زبان فارسی نیز چند اثر مستقل از او به چاپ رسیده است. اما ممتنع از این بابت که در میان اقیانوسی از نقد و نظر و اطلاعات گم می‌شوید و مجال برای بررسی حتی یک‌صدم‌شان کاری است بس دشوار و وقت‌گیر. همین‌قدر بگویم که او را یکی از برجسته‌‌ترین و شاخص‌‌ترین نویسندگان نیمه اول قرن بیستم و همپای جویس و پروست می‌‌دانند و با احترام فراوان از او و آثارش یاد می‌‌کنند. در تاریخ ادبیات شاید در هر سده یکی دو تن نظیر او پیدا شوند، زیرا از نبوغ و جنونی برخوردار بود که نزد کمتر کسی یافت می‌‌شود. به همین دلیل و به علت آسیب‌های روانی و جسمی که دیده بود، چند بار دست به خودکشی زد و عاقبت در ۱۹۴۱ در بحبوحه جنگ دوم جهانی موفق شد و به ۵۹ سال عمر پربار خود خاتمه داد.

او افزود: از میان رمان‌ها سه رمان اول و رمان آخرش به زبان فارسی ترجمه نشده است. اما ترجمه‌‌های موجود یا به درستی حق نویسنده را ادا نکرده‌‌اند، یا مثل دو رمان "خیزاب‌ها" و "خانم دالووی" متأسفانه ـ با وجود اندک نقاط قوت ـ الکن و گاه نامفهومند و تصور نادرستی از ویرجینیا وولف به خواننده می‌‌دهند که گویا پرت و پلا می‌‌نویسد، یا دست کم خون و جان در آن نیست. به طوری که کمتر کسی را سراغ دارم که توانسته باشد این دو ترجمه را تا به آخر بخواند.

1

امروز از دیروز خوشبخت‌ترم

ویرجینیا وولف در سوم ژانویه ۱۸۹۷، جمع‌آوری دفترچه خاطرات خود را آغاز کرده است، حدودا ۱۰۰ سال بعد (در سال ۱۹۹۰) این دفترچه خاطرات سرانجام با نام "Apprentice Passionate: The Early Journals ۱۸۹۷-۱۹۰۹" چاپ شد.

در ادامه بخشی از این کتاب که در آن ویرجینیا وولف ایده داستان "اتاق جاکوب" را توضیح داده است، می‌آید: دیروز سالگرد تولدم بود. در واقع من ۳۸ سال دارم. خوب بی­‌تردید از ۲۸­سالگی­‌ام بسیار خوشبخت‌­ترم و امروز از دیروز خوشبخت­‌ترم، چون امروز بعدازظهر به ایده­‌ای درباره یک شکل تازه برای یک داستان تازه رسیدم. فرض کن هر چیز از دل چیز دیگری بیرون بیاید، اما نه در ۱۰ صفحه که در ۲۰۰ صفحه یا همین حدود. آیا این شکل، آن سبک و نَرمایی را که می­‌خواهم به اثر می­‌دهد؟ فشرده­‌تر، اما با حفظ شکل و سرعت، که همه­‌چیز را، همه­‌چیز را دربربگیرد؟ اما نمی­‌دانم تا چه حد خواهد توانست دل آدم­‌ها را دربر بگیرد، آیا آن‌قدر تسلط بر گفت‌وگوها خواهم داشت که دل آدم­‌ها را در آن­‌ها مبتلا کنم؟ چون تصور می‌­کنم که شیوه کارم این بار به کلی متفاوت خواهد بود: بدون چوب­‌بست، به­‌ندرت آجری را می­‌بینم؛ همه­‌چیز گرگ و میش است، جز احساس، شور، طنز؛ همه­‌چیز به‌روشنی آتشی در مه. بنابراین جای زیادی برای یک نوع گسیختگی، نوعی گام برداشتن سبک، به میل خودم، خواهم یافت. آیا به اندازه کافی بر همه­‌چیز مسلط هستم؟ مضمون هنوز برایم نامشخص است، اما امکانات عظیمی را در این شکل، که دو هفته پیش کمابیش از سر تصادف به آن رسیدم، می­‌بینم. من این دل‌خوشی را دارم که حالا در کارم آن‌قدر مهارت یافته­‌ام که می­‌توانم جاذبه‌های متنوعی را ارائه کنم. به هر حال هنوز باید کورمال کورمال پیش بروم و تجربه کنم، اما امروز بعدازظهر یک آن پرتو نور را دیدم. باید در این شیوه برای من راهی وجود داشته باشد.

"یادداشت‌های روزانه ویرجینیا وولف" را خجسته کیهان ترجمه کرده و توسط نشر قطره منتشر شده است. 

2

علی‌رغم ستیز درونی با خودش بسیار شجاع بود

علی دهباشی در کتاب "شناختنامه ویرجینیا وولف" که توسط نشر نگاه منتشر شده است، نوشته: ویرجینیا وولف علی‌رغم ستیز درونی با خودش بسیار شجاع بود. این شجاعت در جای جای زندگی‌اش دیده می‌شود. زمانی که برای آثارش ناشر پیدا نمی‌شد تصمیم گرفت و با همسرش لئونارد در بهار ۱۹۱۷ انتشارات هوگارد پرس را بنیاد گذاشت تا بتواند آن‌چه را دلش می‌خواست بنویسد و نه آن‌چه که ناشران از او می‌خواستند. و در جایی خطاب به دوستی می‌نویسد: اگر می‌خواهی پیشرفتی در هنر داشته باشی، در کنج اتاقت گریه نکن، راه‌های به وجود آوردن آثار خودت را بیافرین.

آرنو کترین رمان‌نویس معاصر پس از بررسی زندگی وولف چنین اظهارنظر می‌کند: او در زندگی‌اش فقط می‌تواند یک هدف داشته باشد: عطش سیراب‌ناپذیر نوشتن یا زایل شدن. به این دلیل که نوشتن است که او را زنده نگه می‌دارد. و این زندگی از طریق نوشتن به او اجازه حیات می‌دهد.

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو