آخر سریال سیب ممنوعه (بخش هشتم)

منبع: آخر سریال

504

1398/11/13

13:22


آخر سریال سیب ممنوعه (بخش هشتم)

یکشنبه, 13 بهمن 1398 10:37

آخر سریال سیب ممنوعه (بخش هشتم)

زینب گریه کنان در فرودگاه نشسته که علیهان سر می رسد. او که نتوانسته زینب را تنها بگذارد و برود، بعد از مدتها عشقش را در آغوش می گیرد. دوندار که حدس زده زینب به دنبال علیهان رفته به سرعت خودش را به آنجا می رساند اما با صحنه ی عاشقانه ی آن دو روبه رو می شود.

ییلدیز متوجه نگاه های مشکوک اندر به کایا شده و عزم خود را جزم می کند تا همه چیز را درباره ی گذشته این دو بفهمد. یکی از کارمندان شرکت هالیت به نام تولین که از قدیم با اندر و کایا آشنا بوده، درباره گذشته ها با کایا حرف می زند و فکر اینکه اریم ممکن است پسر او باشد را در سر کایا می اندازد. رابطه ی کایا و اریم کم کم بیشتر شده تا جایی که تشابهات زیادی بین آن دو بروز می کند، تشابهاتی که شک کایا را به یقین نزدیک تر می سازد. به علاوه کایا هنوز به اندر علاقمند بوده و برای نزدیک شدن به او دنبال راهی می گردد. او با کمک یکی از دوستانش مخفیانه قرار شامی را با اندر ترتیب می دهد و این شام رابطه ی بینشان را کمی بهتر می کند. از آنجائیکه اندر درباره ی اریم توضیح درستی به کایا نمی دهد، او تصمیم می گیرد تا آزمایش دی ان ای انجام دهد. رفتارهای مهر آمیز کایا سرانجام اندر را مرعوب می کند تا به خانه ی کایا برود اما در آنجا با جواب آزمایش در دستان او مواجه می شود. اگرچه جواب آزمایش منفی ست اما اندر از این کار کایا بسیار عصبانی می شود و این آزمایش، رابطه ای که میرفت تا شکل بگیرد را نابود می کند. خاطراتی به ذهن اندر برمیگردد که او را در سنین جوانی در حالیکه پسری به دنیا آورده و گریه کنان وی را به فرزند خواندگی داده نشان می دهد.

زینب برای عذرخواهی نزد دوندار می رود اما دوندار به خاطر این بی آبرویی بسیار ناراحت و عصبانی است. او برای حرف زدن با زینب به جلوی شرکت می رود اما زینب را سوار ماشین کرده و با خود می برد. دوندار که تصمیم دارد به زور با زینب عروسی کند مادر او را نیز گروگان می گیرد. وقتی همه از ناپدید شدن زینب با خبر می شوند نزد پدر دوندار رفته و آدرس ویلایی که زینب آنجاست را پیدا می کنند غافل از اینکه عقد آنها جاری شده است. زینب که قصد فرار کرده توسط دوندار گیر میافتد اما در همان حین علیهان و پدر دوندار می رسند و او را آزاد می کنند. پدر دوندار قول می دهد که عقد سریعا باطل شده و زینب هم تصمیم می گیرد تا پای پلیس را به میان نکشد.  

الیف از دوستان قدیم علیهان است که سالهاست او را دوست داشته اما چیزی بروز نداده است. رفتارهای او زینب را معذب می کند اما نمی تواند علیهان را نسبت به شکی که به الیف دارد متقاعد کند. الیف درباره ی سفری ده روزه به زینب می گوید تا برای بعدش با او قرار بگذارد. مشکل زمانی پیش می آید که علیهان نیز خبرسفری ده روزه به چین را به زینب می دهد. او که برنامه ازدواج را برای چند سال بعد تعیین کرده با خبر این سفرش زینب را کاملا نگران می کند. زمانی که ییلدیز حضور زنی در خانه ی علیهان را به زینب می گوید او سریعا خود را به آنجا می رساند. جایی که با جشن عروسی غافلگیرانه ای که علیهان برایش ترتیب داده مواجه می شود. جانر که مدتی است به زهرا علاقمند شده مدام اطراف اوست و به وی روحیه می دهد. جانر در نهایت موفق می شود تا در روز عروسی زینب و علیهان، زهرا را به اتاقش در هتل ببرد و رابطه ای را با او آغاز کند که کسی نباید از آن با خبر شود.

ییلدیز در حرف کشیدن از تولین موفق نشده و مجبور می شود برای پیدا کردن اطلاعات به محله ی کودکی اندر وکایا برود. او در آنجا به عشق بزرگی که در گذشته بین اندر و کایا بوده پی می برد. رابطه ی عاشقانه ی اندر و کایا دوباره شروع شده و در همین زمان پسرشان ایگیت، مادرش را از دست می دهد. او پس از مرگ آن زن نامه ای دریافت می کند که مادرش درباره ی اندر نوشته و حقیقت را به او گفته است.  

مصطفی که نتوانسته نه از هالیت و نه ییلدیز پولی بگیرد تصمیم می گیرد تا خودش را به زینب نشان دهد. او در همسایگی زینب خانه ای می گیرد و به طور اتفاقی با امیر آشنا می شود. او موفق به کسب اطلاعاتی درباره ی زینب شده و از طریق امیر با جانر و اندر نیز آشنا می شود. مصطفی پس از توافق با اندر به شرکت علیهان رفته و همه چیز را به زینب می گوید. ییلدیز هم خبر کشته شدن پدر زینب توسط پدر خودش را از اندر می شنود. مصطفی به خاطر بدهی قمار سخت در تنگنا قرار گرفته و چون کسی حاضر نمیشود این پول را به او بدهد به دم خانه هالیت رفته و تیری شلیک می شود که به اریم اصابت می کند... ادامه دارد...

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو