آنچه در ادامه خواهید خواند:
- متن با موضوع برف
- تک بیتی درباره برف
- دو بیتی و رباعی
- شعر در قالب سنتی
- شعر در مورد آدم برفی
- شعر کوتاه برفی
- شعر نو درباره برف
- شعر کودکانه درباره برف
متن با موضوع برف
این روزها که جهان لبریز از سیاهیها شده است و
به هر سو که میرویم غم از سروکولمان بالا میرود
دلم یک برف سنگین میخواهد...
از همانهایی که روزهای مدرسه میبارید و از خوشی تمام مسیر را این پا و آن پا میدویدیم.
ببارد و تعطیل کند تمام سختیها را...
برای چندثانیه هم که شده غصهی چیزی را نخوریم و در سردر دنیا بنویسیم:
"تا اطلاع ثانوی دیگر خبری از ناامیدی نیست"
و صبح که بیدار میشویم خبر اعلام کند:
"از دیشب موج سنگین غم از کشور خارج شده است"
چشمانم را ببندم و آدم برفی رویاهایم را بسازم.
ساده و بیآلایش...
دلم در این روزهای سرد دی ماه
عجیب یک اتفاقات خوب میخواهد با بارش سنگین شادی...
متن راجب برف از زینب قشقایی
☆☆☆
گوینده رادیو چه میداند
که مزخرف میگوید
که امشب آسمانی صاف خواهیم داشت...
و حال آنکه من خود با برف قرار دارم
و امشب زیر چراغ زرد
به انتظارش خواهم ایستاد.
محمد شهریاری
☆☆☆
من
قطره، قطره، قطره
در قاپ چشمانت
آب میشوم
و تو
به انتظار رویش دیگری
نه
من آخرین برف زمستانم
تو با آفتاب
بیگانه نمان!!!
روح اله حاجی ابراهیم
☆☆☆
و برف ببارد بیاختیار
و گریه کنم بیصدا!
و زمستان باشد همیشه!
چه فرق میکند؟؟!!
آسمان که بنفش نباشد
یعنی نیستم...!
امید صباغ نو
تک بیتی درباره برف
چه شادباشی ازین خوبتر که برف آمد؟
علیرضا بدیع
☆☆☆
دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی
روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
مهدی فرجی
☆☆☆
رفتی و آسمان به حرف آمد
تو نبودی چقدر برف آمد
سعید بیابانکی
☆☆☆
برف بارید به این شهر، کجایی بی من؟
کاش سردت نشود دل نگرانم برگرد
مهدی کمانگر
☆☆☆
رفتی و پشت سرت برف بدی میآمد
رفتی و ساختهام جای تو آدم برفی
سعید شیروانی
☆☆☆
از برف میتکاند و میریزدم به هم
از شاخه درختِ خیالم، پریدنت
اصغر معاذی
دو بیتی و رباعی درباره برف و آدم برفی
که در سرما، میان برفها مانده
شبیه آن مهاجر مرغ دل خسته
که بی تقصیر از پرواز جا مانده
مجتبی قندالی
☆☆☆
نه مثل تگرگ، ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری
قربان تو ای برف! که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا میباری
مرتضی امیری اسفندقه
☆☆☆
قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی
بیژن ارژن
هر لحظه دی لج میکند با من
دی بس کن این دیوانهبازی را
هی بغضها را چیدهای تا من
مریم قهرمانلو
شعر در مورد زمستان و برف در قالب سنتی
فریبا و رقصنده و رام؛ برف
عروسانه میآید از آسمان
در این حجله، آرام و پدرام؛ برف
جهان را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام؛ برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بیبرگی باغ ایام؛ برف
خزان هم به دامان مرگی خزید
کنون فصل سرد سرانجام؛ برف
فرو بسته یک شهر چشمان خویش
و میبارد آرام آرام؛ برف
شهرام مقدسی
☆☆☆
برف باریده بر این جاده و جایت خالیست
دست در دست من اما ردپایت خالیست
روی این جاده یخ بسته بی مقصد، آه
چه قدر جاذبه گرم صدایت خالیست
امتدادیست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای تو و زمزمههایت خالیست
آسمان صاف و زمین سرد و درختان دلگیر
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالیست
گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطرسطر دلم از حرف و هجایت خالیست
ای پشیمان پریشان شده در باد هنوز
کلبه شعر و غزل نیز برایت خالیست
محسن مظلومی
۷ شعر در مورد آدم برفی
در انتظار سوت قطارم، با گریهای شبیه به لبخند
پیپ پدر بزرگ به لبهام، یک کیف پاره پاره به شانه
بینی من مداد درازی، بر پای من دو پوتین، بیبند
یک ساعت قدیمی کوکی روی سرم شبیه به یک تاج
بی آنکه هیچ گاه بپرسم: پس ساعت دقیق سفر، چند؟
ریل طویل گم شده در مه مثل پل معلق دوزخ
با غربت دو خط موازی در آرزوی نقطه پیوند
آنک قطار میرسد از راه هی سوتهای ممتد اخطار
هی سوت سوت سوت، ولی من، مانند یک مترسک، پابند
من ایستادهام که بیایی، در این غروب، روی همین ریل
تنهاتر از یک آدم برفی که روی ریل ساخته باشند
محمدسعید میرزایی
دلم برای تو میسوزد
که هنوز دلت برای کودکانی که دستکش ندارند
میسوزد
کاش دل آدمها هم
مثل دل آدم برفی سفید بود
امید صباغ نو
ته کوچه تک و تنهاست
با تموم انتظارش
چشم به راه صبح فرداست
به سپیدی خیره مونده
با دو تا چشم زغالیش
میخواد آسمون بخنده
توی فردای خیالیش
رو تن ساکت و سردش
دونههای برف میشینه
اگر آدمک بخوابه
خواب خورشیدو میبینه
عشق خورشید توی قلبش
داره آشیون میسازه
نمیدونه پای این عشق
باید عمرش رو ببازه
نمیدونه چتر آفتاب
هستیش رو ازش میگیره
گم میشه تو دست خورشید
توی تنهایی میمیره
صبح فردا، ته کوچه
ساکت و سرده و خالی
اون طرفتر روی برفا
مونده چشمهای زغالی
نیلوفر لاریپور
خواهر و برادرم نیز برف ندیدهاند
اما پدرمان آدم برفی بود
که در حسرت شال و کلاهی برایمان
قطره قطره آب شد
هوشنگ بهداروند
☆☆☆
من یه آدم برفی بودم
آخه اون یه دنیا گرما
شدم عاشق نگاهش
دستاشو خواستم بگیرم
با نگاهی توی چشماش
گفتم از وقتی رسیدی
گفت اگه با من بمونی
برو زُل نزن تو چشام
چرا چشم به من میدوزی
گفت بخون، بخون عزیزم
☆☆☆
تو را ساختم با اون برفا، آدم برفی
تو اون شب اومدی دنیا، آدم برفی
شبی که عمرش از هر شب درازتر بود
به اون شب ما میگیم، یلدا، آدم برفی
یه جورایی من و تو عین هم هستیم
توام تنها، منم تنها، آدم برفی
من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما، آدم برفی
همه انگار پی اونن که کم دارن
تو بودی عاشق گرما، آدم برفی
منم از عشقم و اسمش واست گفتم
نوشتم با دسام زیبا، آدم برفی
تو خندیدی و گفتی، قلبت از یخ نیست
تو عاشق بودی عین ما، آدم برفی
تو گفتی که براش میمیری و مردی
آره مردی همون فردا، آدم برفی
دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
سفیدی داشتی و سرما، آدم برفی
تو آفتاب و میخواستی تا دراومد اون
واسش مردی، چه قدر زیبا، آدم برفی
نمیساختم تو رو ای کاش واسه بازی
تو یه پروانهای حالا، آدم برفی
چه آروم آب شدی، بی سر و صدا رفتی
بدون پچ پچ و غوغا، آدم برفی
کسی راز تو رو هرگز نمیفهمه
چه قدر عاشق، چه قدر رسوا، آدم برفی
من اما با اجازت مینویسم که
تو روحت رفته به دریا، آدم برفی
تو روحت هر سحر خورشید و میبینه
میبینیش از همون بالا، آدم برفی
ببخشید که واسه بازی تو را ساختم
قرار ما شب یلدا، آدم برفی
مریم حیدرزاده
دنیای سادهایست
اگر برف بیاد هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم، اگر نباشی...
شعر کوتاه برفی
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینهام دستی
دانه اندوه میکارد
فروغ فرخزاد
☆☆☆
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است
حمیدرضا شکارسری
☆☆☆
برف
حجابی بر قامت زمین
لباسی سپید
بر تنی چرکین
نوید کریمی
☆☆☆
سپیدی برف
چشمان عاشقیست
خیره بر رد پای معشوقهای که
یک زمستان
در خیابانی رهایش کرد
عادله شیدا
☆☆☆
برف
همان دوستت دارمهای باران است
که روی دستان سرد ابرها
باد کرده است
آرش شریعتی
☆☆☆
در این پولکافشان
جهان، ناگهان، بارِ دیگر جوان است:
چه اندوه اگر میگذارد مرا همچنان پیر؟
چه برفی!
چه برفی!
چه پاکیزه آرامشی، با چه ژرفای ژرفی
اسماعیل خویی
☆☆☆
پرده توری برف
جلو پنجره آویخته است
مرد، با خاطره عشقی دور
مانده سرگرم در این روز زمستانی سرد
یادها میریزند
از سر شاخه اندیشه او
برگهایی همه زرد...
میمنت میرصادقی
☆☆☆
بر کشتزار دلم برف سنگینی نشسته
و کسی ندانست
اندوه از کی باریدن گرفت
نجوا رستگار
☆☆☆
هیچ برفی را به یاد ندارم
جز آن برفی که
رد پایت
بر آن نقش بست
برفی که هنوز سرمایش
عمق استخوانهایم را
میسوزاند
محمد شیرینزاده
شعر نو درباره برف و آدم برفی
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم و
آدم برفی رویاییمان را بسازیم
امروز برف آمد
من حتی منتظرت هم نبودم
آخر چطور انتظار کسی که نیست را بکشم؟
هویج را در سوپ ریختم
دکمهها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دو تکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
و فقط
سردی روز قرار را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم
این شد عاقبت آدم برفی ما
و
قرار روز برفی
و
شعری که
میشد شادترین شعر سال باشد
یکتا رفیعی
☆☆☆
تنها یکبار
میتوانست
در آغوشش کشند
و میدانست آن گاه
چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاگلی
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم
بیژن الهی
☆☆☆
فصل که رخت عوض میکند
دوباره عاشقت میشوم
گیرم زمستان باشد و
آهسته روی پیادهروی یخ زده راه بروم
عشق تو همین شال پشمیست
که نفسم را گرم میکند
بر لبم نام تو را میبرم
تا برف
مثل قند
در دل زمستان آب شود
ساغر شفیعی
شعر کودکانه درباره برف
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر دونه دونه
به ابر میگه: چرا برفهای سرد کمتر
برف میآری واسه مون
زمستونه، لم نده
بی کار توی آسمون
برفهای دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
آدم برفیای که
ساخته بودم خراب شد
برفهای سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه
ناصر کشاورز
☆☆☆
برف آمده شبانه
رو پشتبام خانه
برف آمده رو گلها
رو حوض و باغچه ما
زمین سفید هوا سرد
ببین که برف چهها کرد
رو جادهها نشسته
رو مسجد و گلدسته
برف قاصد بهاره
زمستانها میباره
سلام سلام سپیدی!
دیشب ز راه رسیدی؟
پروین دولتآبادی
☆☆☆
بهبه،
چه برفی نیشس رو زمین
هنوزَم میباره،
بچهها پاشین
خونه
خیابون
مونده زیر برف
روز برف بازییه،
بچهها پاشین
بهبه،
چه برفی، دونه به دونه
چه سفید، چه خوشگل
چه مهربونه
چشمه
چشمهسار
مونده زیر برف
روز برف بازییه،
بچهها پاشین
بهبه،
چه برفی داره میباره
رو زمین برامون
پنبه میکاره
کوچه
پشتبون
مونده زیر برف
روز برف بازییه،
بچهها پاشین
بهبه،
چه برفی نقش زمینه
پولک و مرواری
فرش زمینه
بیشه
بیشهزار
مونده زیر برف
روز برف بازییه،
بچهها پاشین
بهبه،
چه برفی شکوفهبارون
شکوفه میشینه
رو تاق ایوون
صحرا
بیابون
مونده زیر برف
روز برف بازییه،
بچهها پاشین
ثمین باغچهبان
☆☆☆
دلت میخواد آدم برفی بسازیم؟
از اونجا بیا بیرون تا بازی کنیم
من دیگه هیچ وقت ندیدمت
بیا بیرون
به نظر میاد تو رفتی
ما قبلاً بهترین همبازی بودیم
و حالا نیستیم
آرزو دارم بهم بگی چرا؟
دلت میخواد آدم برفی بسازیم؟
این بهتر به نظر نمیاد؟
شعر برفی کارتون السا