رمان بر باد رفته Gone with the Wind اثر جاودانهای از نویسنده زن آمریکایی خانم مارگارت میچل Margaret Mitchell است که در سال ۱۹۳۶منتشر شد. این کتاب در همان سالهای انتشارش عنوان پرفروش ترین کتاب را از آن خود کرد، کتابی که شناسنامه جنگهای داخلی آمریکا را در سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۷۳در سینه خود حفظ کرده است و جنگهای بین ایالات شمال و جنوب آمریکا و مشکلات برچیده شدن نظام برده داری را در بستری عاشقانه روایت میکند.
رمان بر باد رفته ؛ عشق، آتش و خون Gone With The Wind
میچل که سالهای کودکیش را در میان جنگهای داخلی و برادرکشیها گذرانده بود به خوبی توانسته است تاثیرات روانی را که جنگ بر روح زمین، انسان و زندگی میگذارد قابل لمس کند و آنها را قدرتمندانه داستان ببخشد .
از فیلمی که بر اساس رمان بر باد رفته و به کارگردانی ویکتورفلمینگ Victor Fleming و با بازی تحسین بر انگیز کلارک گیبل Clark Gable و ویویان لی Vivien Leigh ساخته شده است نمیتوان چشم پوشی کرد، فیلمی که جایزه اسکار را برای زن سیاه پوست مک دانل که تا آن سالها هیچ گونه حقوق مادی -معنوی نداشتند به ارمغان بیاورد و تا نیم قرن پربیننده ترین فیلم تاریخ سینما باشد.
رمان بر باد رفته از عشق یک طرفهای سخن می گوید که دوازده سال از زندگی شخصیت اصلی داستان رمان بر باد رفته اسکارلت اوهارا را با تمام اتفاقات پر از ماجرایش در برمی گیرد. داستان در آوریل ۱۸۶۱ و در یک مزرعه پنبه واقع در ایالت ویرجینیا متعلق به مهاجر ایرلندی، جرالد اوهارا است، شروع میشود.
جرالد از طریق کشت پنبه به یک زمین دار متمول تبدیل شده است و به همراه همسرش الن و دخترش اسکارلت در این مزرعه زندگی میکنند.
در زمان شروع داستان رمان بر باد رفته، ایالت جورجیا و شش ایالت دیگر از ایالات جنوبی با جدا شدن از ایالات متحده آمریکا، کنفدراسیون ایالات متحده را تشکیل داده و در پی استقلال از شمال هستند. دو روز قبل پادگان سومتر واقع در بندر چارلتون در کارولینای جنوبی مورد حمله جنوبیها قرار گرفته است و قرار است فردا همه مردان به جنگ احضار شوند.
بیشتر بخوانید: گوژپشت نتردام نوشته ویکتور هوگو
اسکارلت اوهارا، دختر شانزده ساله که دختری نازپرورده و سبک سر است و تنها تفریحش جلب توجه مردان اطرافش است، با فهمیدن اعلام نامزدی و ازدواج اشلی ویلکز، پسر مالک مزرعه مجاور با دختر خالهاش ملانی همیلتون به فکر ابراز علاقه به اشلی میافتد؛ چون فکر میکند اشلی به خاطر نا امید شدن از او میخواهد ازدواج کند.
در یک مهمانی در خانه ویلکز، اسکارلت دل به دریا میزند و به اشلی اظهار علاقه میکند، ولی اشلی میگوید که قصد دارد با دختر خاله اش، ملانی ازدواج کند. رت باتلر، مردی خوش قیافه اما فاسد و بدنام که شاهد این ماجرا بوده از اسکارلت میخواهد به جای اشلی اورا دوست بدارد؛ اما اسکارلت پیشنهاد او را رد میکند.
پس از این ماجرا، اسکارلت برای تحریک حسادت اشلی با برادر ملانی ازدواج میکند. جنگ شمال و جنوب آمریکا در میگیرد و اشلی و برادر ملانی و بقیهی مردان به جنگ میروند. شوهر اسکارلت در جنگ میمیرد و اسکارلت که در اوج جوانی بیوه شده از این وضع پیش مادرش شکوه میکند. مادرش هم برای بهتر شدن روحیهی اسکارلت پیشنهاد میکند او به شهر آتلانتا نزد ملانی خواهر شوهرش برود.
اسکارلت برای نزدیکتر شدن به اشلی این پیشنهاد را میپسندد. در یک مهمانی اسکارلت دوباره رت را که حالا دلال ارتش و صاحب سرمایه کلانی است، ملاقات میکند و به این ترتیب پای رت به خانهی ملانی هم باز میشود. وقتی جنگ به اوج خود میرسد، رت به اسکارلت کمک میکند به همراه ملانی بیمار از شهر آتلانتا که در معرض اشغال شمالی هاست، بگریزد و به املاک پدرش برگردد و خود به جنوبیها میپیوندد.
رویای اسکارلت که تصور میکند در خانه همه چیز به سامان است با دیدن وضع خانه فرو میپاشد؛ او میبیند که در جریان جنگ مادرش مرده؛ پدرش عقلش را از دست داده و خواهرانش هم بیمارند.
پس از مدتی پدرش هم میمیرد و… !
“در هنگام سقوط و اضمحلال یک تمدن، درست به همان اندازهی روزگار رونق و آبادی آن میتوان پول بدست آورد، با این تفاوت که در هنگام سقوط با سرعت بیشتری میتوان این کار را کرد.”
در نتیجه انتشار کتاب بر باد رفته و ساخته شدن فیلم، منحل به یک چهرهی محبوب تبدیل شد و در مرکز توجه همگان قرار گرفت اما این شهرت و محبوبیت چندان برای او خوشایند نبود و کمکم خسته و بیمار شد. رمان بر باد رفته تنها رمان مارگارت میچل است و بعد از آن به نوشتن کتابهای غیر داستانی ادامه داد و سرانجام نیز در سانحه تصادف جان سپرد.