منتخب شعر رحلت پیامبر اسلام (ص)

منبع: ستاره

67

1398/8/4

14:25


شعر رحلت پیامبر اکرم (ص) به غم و اندوه از دست دادن پیامبر اسلام عزیزترین آفریده و همچنین مصائب اهل بیت پیامبر پس از وفات ایشان اشاره دارد.

ستاره | سرویس سرگرمی - شعر رحلت پیامبر (ص) علاوه بر سوگواری برای از دست دادن عزیزترین انسان یعنی پیامبر عظیم الشأن اسلام در شعر شاعران آیینی شیعه از جنبه ماجرای سقیفه، جانشینی پیامبر و غصب حق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قابل تأمل است. گزیده اشعار راجع به رحلت پیامبر را در ستاره بخوانید.

رسول الله

 

منتخب شعر رحلت پیامبر اسلام (ص)

 

 

مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست

آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست

قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب

شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست

خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم

گر آسمان خراب شود بر سرت رواست

گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم

زیرا عزای قافله سالار انبیاست

خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود

عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست

اهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی

شهر مدینه یکسره آبستن بلاست

قومی برای غصب خلافت شدند جمع

یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست

دار الولا محاصره، زهراست پشت در

دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست

آتش زدن به خانه ریحانه رسول

پاداش رنجهای شب و روز مصطفاست

آزردن بتول پس از رحلت رسول

باللَّه قسم شروع جنایات کربلاست

از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی

تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاست

هر روز راس شاه شهیدان به روی نِی

هر شب صدای ناله زهرا به گوش ماست

«میثم»! قسم به میثمِ آزاده علی

آزادگی ولایت سلطان اولیاست

غلامرضا سازگار

***

داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی‌شدیم

«یا ایّها الرّسول» بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی‌شدیم

یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود

ما از تبار حضرت سلمان نمی‌شدیم

بی حبّ خاندان تو در خانه کَرَم

جایی نداشتیم و مهمان نمی‌شدیم

ما امت تو ایم و علی هم کنار توست

آئینه ات نبود نمایان نمی‌شدیم

ما پای غربت نوه‌هایت نشسته ایم

ورنه شبیه نم نم باران نمی شدیم

هم ناله‌های امشب مولای امتیم

ما سوگوار رحلت بابای امتیم

در جان مسلمین چو آذر گذاشتند

بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند

آه از نهاد اهل ولایت بلند شد

بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند

آقای من! بزرگ قبیله ز داغ تو

بر روی خاک عرصه محشر گذاشتند

هستی گریست تا نوه‌هایت رسیده و

با گریه روی سینه تو سر گذاشتند

تو باغبان امتی و جای اجر تو

یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند

با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد

داغ پسر به سینه مادر گذاشتند

در کوچه‌ها غرور علی را کسی شکست

در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست

مسعود اصلانی

***

گرفته بوی شهادت شب وفاتش را

بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را

مورخان بنوشتند با سرشک یتیم

هجوم درد به سر تا سر حیاتش را

سه سال شعب ابیطالب و شکنجه و بعد

چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را

چه سنگها که بر آیینهُ وجودش خورد

چه طعنه‌ها که ابوجهل زد صفاتش را

برای غارت جانش قریش خنجر بست

ولی خدای علی خواسته نجاتش را

دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما

ندید سبزی باران معجزاتش را

حرا شروع رسالت غدیرخم پایان

ادا نمود تمامی واجباتش را

و بعد غیر علی هر که رفت در محراب

شنید نعره «لا تقربو الصلاتش» را

میثم مومنی نژاد

***

مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار

مرو و دختر خود را به دست غم مسپار

مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست

مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار

مرو که بی تو به این شهر اعتمادی نیست

علی غریبه شود با مهاجر و انصار

مرو که بی تو عوض می‌شود مدینه تو

مرو که رحم ندارند این در و دیوار

بیا و حداقل قبل رفتنت بنما

سفارش من و جسم مرا به این مسمار

کنار بستر تو یاد مادر افتادم

یتیم گشتن من باز می‌شود تکرار

به وقت دیدن بغض حسین و اشک حسن

تمام غصه دنیاست بر سرم آوار

مهدی مقیمی

***

اسلام، تا پیمبر اعظم رسیدن است

بعد از رسول بار ولایت کشیدن است

بعد از نبی، هنوز تنش مانده بر زمین

نوبت به آه و ناله زهرا شنیدن است

بِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نبی

لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است

اینها کلام آخرِ آقاست با علی

تنها ره امام به خلوت خزیدن است

اهل نفاق بر حَرَمت حمله می‌برند

وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن است

وقتی که دست قدرتِ تو بسته می‌شود

تکلیف فاطمه پیِ مولا دویدن است

آری سکوتِ تو وَ فریاد فاطمه

تنها رهِ به دادِ ولایت رسیدن است

سیلی اگر زدند به زهرا، صبور باش

روی کبودِ او سندِ ظلم، دیدن است

مردم دوباره جاهلیت را رقم زنند

یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است

حقِّ ترا سقیفه گَران، غصب می‌کنند

باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن است

شورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود

انکار می‌کنند،که این حق ندیدن است

اول فداییِ رهتان محسنِ شماست

رسمِ ستم، ز شاخه گُل، غنچه چیدن است

خانه نشینیِ تو، به محرابِ خون کِشد

سهمِ حسن ز زهرِ جفا، سرکشیدن است

بعد از حسن،که پاره جگر، کشته می‌شود

سهمِ حسینِ من بخدا، سر بریدن است

جز راه قتلگاه دگر راه چاره نیست

یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است

محمود ژولیده

محمد رسول الله


در سوگ نبی جهان پُر از ماتم شد

زین داغ گران قامت هستی خم شد

دیوار و در مدینه فریادزنان

می‌گفت دل فاطمه پُر از غم شد

سید‌هاشم وفایی

***

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

گویا که وقت رفتن بابا رسیده است

حق داری از غمش به سرو سینه می‌زنی

چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است

در روز آخرش چه شده این چنین نبی

جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است

بر روی سینه اش حسنین ناله می‌زنند

اشکش بر ای هر دو زغم‌ها چکیده است

برگو که مرتضی چه شنیده کنار او

رنگش چنین زطرح مسائل پریده است

اینجا همه برای شما گریه می‌کنند

چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است

این روزها به پشت در خانه ات مرو

گویا عدو که نقشه قتلت کشیده است

جان حسین و جان حسن جان مرتضی

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

کمال مؤمنی

***

جان پدر از برم زود سفر می‌کنی

آه که از دخترت قطع نظر می‌کنی

گفتی ام از امتت رسد خطرها به من

از چه رهایم به گرداب خطر می‌کنی

گاه مرا گفته ای قصه غصب فدک

گاه مرا آگه از ضربت در می‌کنی

سوز مصیبت بود هر چه نظر می‌کنم

برق جدایی بود هر چه نظر می‌کنی

غلامرضا سازگار

***

امشب که ناز از مژه تر کشیده‌ام

با اشک خویش، نقش کبوتر کشیده‌ام

نقاش نیستم ولی انگار، با قلم

طرح «مدینه» در دل دفتر کشیده‌ام

ماهی به روی «گنبد خضرا» به روشنی

آهی به یاد «شهر پیمبر» کشیده‌ام

گیسوی نخل‌های پریشان شهر را

در برگ ریز سرو و صنوبر کشیده‌ام

شاید یکی، شبیه گل ارغوان شود

صدبار، عکس لاله پرپر کشیده‌ام

«روح القدس» که داد به دستم گل غزل

دیدم به «بیت وحی خدا» سر کشیده‌ام

صبح قیامت است و «اذاالشمس کورت»

من در «مدینه» شورش محشر کشیده‌ام

 

«پیک اجل» اجازه وارد شدن گرفت

دستی که کوفت حلقه بر این در، کشیده‌ام

در خانه «حبیب خدا» سوز ناله را

با روز رستخیز، برابر کشیده‌ام

زهرا که بود زمزمه‌هایش جگر خراش

او را کنار ساقی کوثر کشیده‌ام

پرواز روح قدسی «خورشید وحی» را

با اشک دیده، پاک و مطهر کشیده‌ام

آتش گرفت، خیمه دل‌های «اهل بیت»

این شعله را زعرش فراتر کشیده‌ام

این باغ، بعد داغ نبی، روز خوش ندید

این است اگر که لاله پرپر کشیده‌ام

اشکم که پشت «پنجره‌های بقیع» ریخت

دیدم که از کجا به کجا پر کشیده‌ام

گفتم به سوز مرثیه: چنگی به دل بزن!

دیدی که نقش ساقی و ساغر کشیده‌ام

گفت: از «شفق» بپرس که آب از سرش گذشت

امشب که ناز از مژه تر کشیده‌ام

محمدجواد غفورزاده

محمد رسول الله

 

نوحه رحلت پیامبر اسلام (ص)

 

چشم ملائکه بارونی، غرق عزا و نوحه خونی

پر می‌کشه تا عرش خدا، آخه آقای مهربونی

رفته سفر اون آقایی که، داشت نگاه رحیمی

مونس هر غریبی بود و، بابای هر یتیمی

دم می‌گیره با فاطمه، حالا زمین و آسمون

انا الیه راجعون، انا الیه راجعون

تا رفت آقا توی کوچه‌ها، اجر رسالتش شد ادا

واسه تسلا میان اگه، تو دستاشون آتیشه چرا

کی مدینه می‌ره ز یادش، اون لحظه‌های نیلی

باغ گل و آتیش بلا، صورت یاس و سیلی

وای از هجوم بی‌هوا، وای از هجوم بی‌خبر

شد روضه خون فاطمه، دیوار و در، دیوار و در

یوسف رحیمی

***

عزای رسول خدا آمده

دلم بر غمش مبتلا آمده

به زهرای غمدیده خونجگر

زمان هجوم و جفا آمده

سلامُ علی خاتم الانبیاء

به قلب فلک سوز پیغمبری

محبین و چشمان از غم تری

ز سوگ و عزای رسول خدا

مدینه شده صحنه محشری

سلامُ علی خاتم الانبیاء

به ساقی کوثر بگو تسلیت

به اولاد حیدر بگو تسلیت

عزای رسول خدا را ز جان

به زهرای اطهر بگو تسلیت

سلامُ علی خاتم الانبیاء

عدو را پس از داغ خیر البشر

بُوَد بغض و کینه ز دل شعله‌ور

به زهرای مرضیه بعد از پدر

شود تسلیت ضرب دیوار و در

سلامُ علی خاتم الانبیاء

شود محسن بن علی جانفدا

مدینه شود صحنه کربلا

از آن لطمه ای که به جانش رسید

شهیده شود بضعه مصطفی

سلامُ علی خاتم الانبیاء

امیر عباسی

نظرات


تصویری


ویدئو