حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

منبع: نمکستان

117

1398/9/24

03:38


حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست در اندرون من خسته دل […]

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید

تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم

گرم به باده بشویید حق به دست شماست

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند

فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو