آکاآپ: شعر کودک همیشه یکی از حیطه های آموزش غیرمستقیم برای کودکان بوده است. بسیاری از کودکان در محیط های مهدکودک و خانه شروع به خواندن شعرهایی می کنند که در محیط خانه پخش می شوند. در این مقاله از مجموعه مقالات آکاآپ، جدیدترین اشعار کودکانه زیبا مناسب کودکان زیر 6 سال را برای شما مادران و همراهان آکا گردآوری کرده ایم تا این شعرهای زیبا را با کودکان خود تمرین کنید و ذهن آنها را برای یادگرفتن و آموختن آماده کنید. برای مطالعه تمامی اشعار در ادامه مطلب با آکا همراه باشید.
شعر پدر بزرگ و مادر بزرگ
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی که پیشم باشه
برام کتاب می خونه
مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی کم نداری
شعر سلام
میگه دیگه بیدار شو کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیا خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شده با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا به مادر مهربون
شعر کودکانه کوتاه حلزون
آی حلزون شاخکی!
کجا می ری یواشکی؟
جلو میری یواش و ریزه ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه داری
روی پشتت یه لونه داری
ساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما
شعر در مورد امام صادق(ع)
ششمین امام دینم ششمین ولی تو هستی
ششمین امام شیعه پسر علی(ع)تو هستی
به تو جان گرفته دینم به تو زنده گشته قرآن
نشوم در این جهان گم که تویی چراغ تابان
نروم به راه باطل تو چراغ راه مایی
تو امام مهربانی تو چه خوب و باصفایی
به خدا که دیده ام من شده شیعه ی تو لایق
به لبش همیشه باشد سخن امام صادق
خیاط
خیاط ما اوستا رضا
کار میکنه برای ما
پارچهها رو چی میکنه؟
میبره، قیچی میکنه
نخ رو تو سوزن میکنه
شروع به دوختن میکنه
تیک تاک چرخ خیاطی
میشه با خندهاش قاطی
اوستا رضا مهربونه
لباش همیشه خندونه
میدوزه مثل فرفره
میچرخه نخ با قرقره
لباسهای رنگ و وارنگ
بلند و کوتاه و قشنگ
شلوار و کت با پیراهن
برای تو، برای من...
کارتونکی هم اون بالا
خیاطه چون اوستا رضا
او چرخ و سوزن نداره
نخش چرا این جوریه؟
هر چی میدوزه، توریه!
شاعر: اسدالله شعبانی
کفاش
کفاش پیر مهربون
صبح که می شه، مییاد بیرون
کلید رو پیدا میکنه
مغازه رو وا میکنه
کفشا همه قطار، قطار
ردیف میشن روی دیوار
تو کفاشی، پشت شیشه
کفش منم دیده میشه
اوستای کفاش چی داره؟
چکش داره، قیچی داره
اول یه پیشبند میزنه
میشینه روی چهارپایه
چشم میدوزه به همسایه
همسایهاش کفشدوزکه
سر تا پاهاش پر از لکه
اونها با هم کار میکنن
کارهای بسیار میکنن
میخ می زنن میچسبونن
زیر لب آواز میخونن
واکس میزنن از همه رنگ
کفشا میشه خیلی قشنگ
با نخ و سوزن شب و روز
مشغول میشن به دوخت و دوز
با کار اونها همیشه
کفشای کهنه نو میشه
شاعر: اسدالله شعبانی
باغبان
بابام می ره سر کار
بابام یه باغبونه
شب بوی باغ و گل رو
با خود می یاره خونه
کارش تو پارک شهره
درخت و گل می کاره
بابام به باغبونی
به گل، علاقه داره
منم به کار بابا
خیلی علاقه دارم
دلم می خواد که من هم
درخت و گل بکارم
باغ وحش
تو قفسهای باغ وحش
حیوونهای رنگارنگ
پرنده های کوچولو
میمون و شیر و پلنگ
میمونه شکلک می سازه
مَردُموخوشحال میکنه
با یه دونه توپ سفید
تنهایی فوتبال می کنه
نگاه کنید خرسَرو
ایستاده روی دو پا
خرگوشه رو نگاه کنید
هی می پره رو هوا
طاووس رو نگاه کنید
چه خوشگل و قشنگه
چترشوهی باز می کنه
ناز و خوش آب و رنگه
سرود عید غدیر
چی گفت چی گفت پیامبر
چی گفت به هر رهگذر
چی گفت به هر همسفر
عید غدیر پیامبر ، گفتا به هر رهگذر
هر پسر و هر پدر ، هر حاجی و همسفر
علی که بهترینه ، امام اولینه
جان علی جان منه ، خون علی خون منه
دشمن او دشمن من
دوست علی دوست منه
اگه منو دوست دارین دل به علی بسپارین
خدایا – خدایا
با هر که دشمن اوست
دشمن بشی چه نیکوست
هر کی که دوست اونه
تو هم باهاش بشودوست
شعر کودکانه نهنگ و دریا
دریاچه آبی رنگه
توش ماهی و نهنگه
ماهی رو موج می شینه
نهنگ اونو می بینه
میگه نهنگ پرزور
یه وقت نری راه دور
شب که بشه، جای شام
می خورمت هام و هام
ماهیه از روموجا
می پره توی دریا
شناکنون می ره
به یک جای دور
جا می مونه
نهنگ چاق و مغرور
شب و ستاره
شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یک ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته
ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه
یک کمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینکه تنهاست
زنبور طلایی
ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره
ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره
شعر کوتاه و شاد کودکانه آفتاب مهتاب
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
یکی روشنی روز
یکی نور شب افروز
یکی طلای زرده
یکی نقره سرده
یکی پرتو خورشید
به روی خاک پاشید
یکی از ماه زیبا
بتابد بر همه جا
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
مرغ قشنگم
مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صدا می کنه
دونه می خواد تا بخوره
برای من تخم بذاره
یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـم می پاشم
یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغم میذارم
اون می خوره آب و دونه
بعدش میره توی لونه
می خوابه قدقد می کنه
برای من تخم می کنه
شعر کوتاه دوچرخه برای کودکان
دوچرخ دارم، قشنگم
قشنگ و رنگارنگم
پاگیره دارم برات
تو پا بزن با پاهات
صندلی گرم و نرم
بشینی و بدی لم
بشین روی صندلی
زود پابزن، فسقلی
با هم بریم بگردیم
شاد بشیم و بخندیم