اینگمار برگمان
 
از نظر تاثیرگذاری بر سایر کارگردانان، بی‌تردید «اینگمار برگمان» از جمله شاخص‌ترین کارگردان‌هاست. فیلمسازان بزرگی چون وودی آلن، آندری تارکوفسکی، استنلی کوبریک و استیون اسپیلبرگ از جمله این کارگردان‌ها به‌شمار می‌آیند.

کیشلوفسکی درباره برگمان می‌گوید: «این مرد از جمله معدود کارگردان‌هایی – شاید تنها کسی- است که به اندازه داستایوفسکی و کامو از «سرشت انسان» سخن به میان آورده است».
ارنست اینگمار برگمان در ۱۴ جولای ۱۹۱۸ و در شهر اوپسالای سوئد متولد شد. آشنایی وی با سینما در دوران کودکی و با هدایت مادربزرگش شکل می‌گیرد. در واقع مادربزرگ اینگمار او را به تماشای نمایش‌های مختلف می‌برد که البته این امر دور از چشمان پدر که دیدی سختگیرانه داشت، صورت می‌گرفت. وی در سال ۱۹۳۷ وارد کالج دانشگاه استکهلم می‌شود تا در زمینه هنر و ادبیات مشغول به تحصیل شود. گرچه برگمان فارغ‌التحصیل نمی‌شود اما دست به نگارش چند نمایشنامه و یک اپرا می‌زند و خود را به عنوان یک دستیار کارگردان تئاتر، مطرح می‌سازد.
در سال ۱۹۴۱ فعالیت برگمان در زمینه سینما آغاز می‌شود اما اصلی‌ترین موفقیت وی به همکاری او با آلف شوبرگ، کارگردان مطرح سوئدی باز می‌گردد؛ چراکه برگمان نویسندگی فیلم آشفتگی (۱۹۴۴) را برعهده می‌گیرد. این فیلم با کارگردانی شوبرگ ساخته شد و موفقیت بین‌المللی آن موجب به وجود آمدن نخستین‌ فرصت کارگردانی برای برگمان شد. وی در سال ۱۹۵۵ و با ساخت فیلم «لبخندهای یک شب تابستانی» موفق شد نامزد جایزه نخل طلای جشنواره کن شود. او سه بار دیگر نیز نامزد این جایزه شد اما نتوانست این جایزه را از آن خود کند هرچند که او و وودی آلن تنها کارگردان‌هایی هستند که جایزه «نخل‌نخل‌ها»ی این جشنواره را در کارنامه خود دارند اما موفقیت‌های این کارگردان از نظر اسکار جلوه بیشتری دارد؛ چراکه وی موفق شد تا سه بار (۱۹۶۰، ۱۹۶۱، ۱۹۸۳) و با فیلم‌های «همچون در یک آینه»، «شم باکرگی» و «فانی و الکساندر» در بخش بهترین فیلم خارجی این جایزه را از آن خود کند.
تکنیک سینمایی اینگمار برگمان نیز در نوع خود جالب توجه است. وی معمولا فیلمنامه‌هایش را شخصا می‌نوشت اما نکته جالب توجه در این است که او پیش از آنکه فرآیند اصلی نگارش را آغاز کند، ماه‌ها و حتی سال‌ها به فیلمنامه فکر می‌کرد. ساختار فیلم‌های اولیه او با احتیاط بسیاری طراحی شده‌اند و بیشتر بر اساس فیلمنامه‌های خود برگمان یا با همکاری فیلمنامه‌نویسان دیگر هستند اما در کارهای بعدی و در مواردی که هنرپیشه‌ها می‌خواستند کارها را به صورتی متفاوت (از خواست او) انجام دهند برگمان این اجازه را به آنها می‌داد که این امر نتایج خوبی نیز به همراه داشت. با پیشرفت کار برگمان و در آخرین فیلم‌هایی که او ساخت، حتی اجازه بدیهه‌گویی نیز به هنرپیشه‌ها داده می‌شد. در بسیاری از فیلم‌های برگمان شاهد استفاده دینامیک از سایه‌ها، استفاده از نمای بسته صورت و ساعت هستیم که این امر تبدیل به نوعی نشانه برای فیلم‌های او شده است.
از نظر مالی، برگمان هرگز نگرانی نداشت؛ چراکه به اعتقاد خودش و در وهله اول او در ایالات متحده که فهرست درآمد فیلم‌های پرفروش مساله مهمی به شمار می‌آمد، زندگی نمی‌کرد و همچنین در فیلم‌های او سعی بر استفاده از کمترین بودجه بود.
این کارگردان از دید بسیاری از اهالی سینما یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های تاریخ به شمار می‌رود به‌صورتی که از سویEntertainment Weekly به عنوان هشتمین کارگردان بزرگ تاریخ نام‌برده شده و مجله تایم نیز در ۱۱ جولای ۲۰۰۵ وی را به عنوان بزرگ‌ترین کارگردان زنده جهان مطرح کرد. اما در میان کارگردان‌های دیگر، برگمان از فدریکو فلینی، ویکتور شوستروم و آکیرا کوروساوا به عنوان مهم‌ترین کارگردان‌ها از دید خود نام می‌برد. او همچنین نظرات جالبی را پیرامون آثار کارگردان‌های دیگری چون اورسمن ولز، ژان لوک گدار، آندری تارکوفسکی و آلفرد هیچکاک بیان می‌کند. به عنوان مثال درباره فیلم «همشهری کین» می‌گوید: «همشهری کین که من یک کپی از آن را دارم محبوب همه منتقدان است و همیشه در صدر همه آمارهاست، اما من فکر می‌کنم که این فیلم یک فیلم کاملا کسل‌کننده است. از همه مهم‌تر، عملکردهایش فاقد ارزش هستند. میزان احترامی که فیلم به‌دست آورده کاملا غیر قابل باور است.» او همچنین گدار را کسل‌کننده می‌نامد و می‌گوید: «من هرگز چیزی از فیلم‌هایش دستگیرم نشد... او فیلم‌هایش را برای منتقدان ساخته است». برگمان در اکتبر ۲۰۰۶ تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد اما سرانجام این کارگردان بزرگ در ۳۰‌جولای سال ۲۰۰۷ و همزمان با کارگردان بزرگ دیگری به نام میکل آنجلو آنتونیونی درگذشت. او در این زمان ۸۹ سال داشت و در سوئد بسر می‌برد. 
 

 
روزنامه وطن امروز 
ویرایش و تلخیص:آکاایران

کیشلوفسکی درباره برگمان می‌گوید: «این مرد از جمله معدود کارگردان‌هایی – شاید تنها کسی- است که به اندازه داستایوفسکی و کامو از «سرشت انسان» سخن به میان آورده است».
ارنست اینگمار برگمان در ۱۴ جولای ۱۹۱۸ و در شهر اوپسالای سوئد متولد شد. آشنایی وی با سینما در دوران کودکی و با هدایت مادربزرگش شکل می‌گیرد. در واقع مادربزرگ اینگمار او را به تماشای نمایش‌های مختلف می‌برد که البته این امر دور از چشمان پدر که دیدی سختگیرانه داشت، صورت می‌گرفت. وی در سال ۱۹۳۷ وارد کالج دانشگاه استکهلم می‌شود تا در زمینه هنر و ادبیات مشغول به تحصیل شود. گرچه برگمان فارغ‌التحصیل نمی‌شود اما دست به نگارش چند نمایشنامه و یک اپرا می‌زند و خود را به عنوان یک دستیار کارگردان تئاتر، مطرح می‌سازد.
در سال ۱۹۴۱ فعالیت برگمان در زمینه سینما آغاز می‌شود اما اصلی‌ترین موفقیت وی به همکاری او با آلف شوبرگ، کارگردان مطرح سوئدی باز می‌گردد؛ چراکه برگمان نویسندگی فیلم آشفتگی (۱۹۴۴) را برعهده می‌گیرد. این فیلم با کارگردانی شوبرگ ساخته شد و موفقیت بین‌المللی آن موجب به وجود آمدن نخستین‌ فرصت کارگردانی برای برگمان شد. وی در سال ۱۹۵۵ و با ساخت فیلم «لبخندهای یک شب تابستانی» موفق شد نامزد جایزه نخل طلای جشنواره کن شود. او سه بار دیگر نیز نامزد این جایزه شد اما نتوانست این جایزه را از آن خود کند هرچند که او و وودی آلن تنها کارگردان‌هایی هستند که جایزه «نخل‌نخل‌ها»ی این جشنواره را در کارنامه خود دارند اما موفقیت‌های این کارگردان از نظر اسکار جلوه بیشتری دارد؛ چراکه وی موفق شد تا سه بار (۱۹۶۰، ۱۹۶۱، ۱۹۸۳) و با فیلم‌های «همچون در یک آینه»، «شم باکرگی» و «فانی و الکساندر» در بخش بهترین فیلم خارجی این جایزه را از آن خود کند.
تکنیک سینمایی اینگمار برگمان نیز در نوع خود جالب توجه است. وی معمولا فیلمنامه‌هایش را شخصا می‌نوشت اما نکته جالب توجه در این است که او پیش از آنکه فرآیند اصلی نگارش را آغاز کند، ماه‌ها و حتی سال‌ها به فیلمنامه فکر می‌کرد. ساختار فیلم‌های اولیه او با احتیاط بسیاری طراحی شده‌اند و بیشتر بر اساس فیلمنامه‌های خود برگمان یا با همکاری فیلمنامه‌نویسان دیگر هستند اما در کارهای بعدی و در مواردی که هنرپیشه‌ها می‌خواستند کارها را به صورتی متفاوت (از خواست او) انجام دهند برگمان این اجازه را به آنها می‌داد که این امر نتایج خوبی نیز به همراه داشت. با پیشرفت کار برگمان و در آخرین فیلم‌هایی که او ساخت، حتی اجازه بدیهه‌گویی نیز به هنرپیشه‌ها داده می‌شد. در بسیاری از فیلم‌های برگمان شاهد استفاده دینامیک از سایه‌ها، استفاده از نمای بسته صورت و ساعت هستیم که این امر تبدیل به نوعی نشانه برای فیلم‌های او شده است.
از نظر مالی، برگمان هرگز نگرانی نداشت؛ چراکه به اعتقاد خودش و در وهله اول او در ایالات متحده که فهرست درآمد فیلم‌های پرفروش مساله مهمی به شمار می‌آمد، زندگی نمی‌کرد و همچنین در فیلم‌های او سعی بر استفاده از کمترین بودجه بود.
این کارگردان از دید بسیاری از اهالی سینما یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های تاریخ به شمار می‌رود به‌صورتی که از سویEntertainment Weekly به عنوان هشتمین کارگردان بزرگ تاریخ نام‌برده شده و مجله تایم نیز در ۱۱ جولای ۲۰۰۵ وی را به عنوان بزرگ‌ترین کارگردان زنده جهان مطرح کرد. اما در میان کارگردان‌های دیگر، برگمان از فدریکو فلینی، ویکتور شوستروم و آکیرا کوروساوا به عنوان مهم‌ترین کارگردان‌ها از دید خود نام می‌برد. او همچنین نظرات جالبی را پیرامون آثار کارگردان‌های دیگری چون اورسمن ولز، ژان لوک گدار، آندری تارکوفسکی و آلفرد هیچکاک بیان می‌کند. به عنوان مثال درباره فیلم «همشهری کین» می‌گوید: «همشهری کین که من یک کپی از آن را دارم محبوب همه منتقدان است و همیشه در صدر همه آمارهاست، اما من فکر می‌کنم که این فیلم یک فیلم کاملا کسل‌کننده است. از همه مهم‌تر، عملکردهایش فاقد ارزش هستند. میزان احترامی که فیلم به‌دست آورده کاملا غیر قابل باور است.» او همچنین گدار را کسل‌کننده می‌نامد و می‌گوید: «من هرگز چیزی از فیلم‌هایش دستگیرم نشد... او فیلم‌هایش را برای منتقدان ساخته است». برگمان در اکتبر ۲۰۰۶ تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد اما سرانجام این کارگردان بزرگ در ۳۰‌جولای سال ۲۰۰۷ و همزمان با کارگردان بزرگ دیگری به نام میکل آنجلو آنتونیونی درگذشت. او در این زمان ۸۹ سال داشت و در سوئد بسر می‌برد. 
 

 
روزنامه وطن امروز 
ویرایش و تلخیص:آکاایران