در این بخش گلچین اشعار رودکی را گردآوری کرده یم که بسیار زیبا هستند. مجموعه شعرهای عاشقانه رودکی در قالب رباعی، قصیده، مثنوی و دوبیتی هستند که بسیار زیبا و پر احساس هستند.
شعر کوتاه عاشقانه و معروف رودکی
کار بوسه چو آب خوردن شور
بخوری بیش، تشنهتر گردی
اشعار رودکی
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همیریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همیآب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همیای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همیمیر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همیمیر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همیآفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
شعر کوتاه رودکی
از مهر او ندارم بی خنده کام و لب
تا سرو سبز باشد و بار آورد پده
تک بیت رودکی درباره زندگی
هر که نامخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگارمعنی : اگر کسی از بهترین معلم که همان گذر روزگار است چیزی یاد نگیرد، هر چقدر که معلمان نیز آموزش دهند، چیزی یاد نخواهد گرفت .
شعرهای زیبای رودکی
منم خو کرده بر بوسش، چنان چون باز بر مسته
چنان بانگ آرم از بوسش، چنان چون بشکنی پسته
رباعیات عاشقانه رودکی
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد
هم بیتو چراغ عالم افروز مبادبا وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
شعر تک بیتی عاشقانه رودکی
تا درگه او یابی مگذرد به در کس
زیرا که حرامست تیمم به لب یم
مثنوی کوتاه درباره دوستی
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستانهیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
شعر زیبای شاعر ایرانی رودکی
تنت یک و جان یکی و چندین دانش
ای عجبی! مردمی تو، یا دریا؟
بخوانید: شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان
شعر رودکی درباره علم و دانش
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بینیازمردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبانگرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتنددانش اندر دل چراغ روشنست
وز همه بد بر تن تو جوشنست
***
ای جان همه عالم در جان تو پیوند
مکروه تو ما را منما یاد خداوند
***
بزرگان جهان چون بند گردن
تو چون یاقوت سرخ اندر میانه
***
چون لطیف آید به گاه نوبهار
بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز
***
دوبیتی کوتاه عاشقانه از رودکی
گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقشکنم برگ یاسمین تراهر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا
هنوز با منی و از نهیب رفتن تو
به روز وقت شمارم، به شب ستاره شمارم
***
دیوان اشعار رودکی
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم کن قرینیاباشد گه وصال ببینند روی دوست
تو نیز در میانه ی ایشان ببینیاتا اندران میانه، که بینند روی او
تو نیز در میانه ی ایشان نشینیا
***
هیچ گنجی نیست از فرهنگ به
تا توانی رو هوا زی گنج نه
گزیده اشعار رودکی
آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی: دم گرگ یا پلنگ استاکنون ز بهار مانوی طبع
پرنقش و نگار همچو ژنگ استبر کشتی عمر تکیه کم کن
کاین نیل نشیمن نهنگ است
شعر از شاعر ایرانی رودکی
کاروان شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
توشهٔ جان خویش ازو بربای
پیش کایدت مرگ پای آگیش
آن چه با رنج یافتیش و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش
خویش بیگانه گردد از پی سود
خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش
گرگ را کی رسد ملامت شاه
باز را کی رسد نهیب شخیش
بخوانید: شعر مادر + مجموعه زیبای اشعار عاشقانه و احساسی برای مادران عزیز
شعر رودکی در مورد خداوند
کار همه راست، آن چنان که بباید
حال شادیست، شاد باشی، شایدانده و اندیشه را دراز چه داری؟
دولت خود همان کند که ببایدرای وزیران ترا به کار نیابد
هر چه صوابست بخت خود فرمایدچرخ نیارد بدیل تو ز خلایق
و آن که ترا زاد نیز چون تو نزایدایزد هرگز دری نبندد بر تو
تا صد دگر به بهتری نگشاید
***
کار بوسه چو آب خوردن شور
بخوری بیش، تشنهتر گردی
***
زمانه، پندی آزادوار داد مرا
زمانه، چون نگری، سربه سر همه پندستبه روز نیک کسان، گفت : تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومندستزمانه گفت مرا : خشم خویش دار نگاه
کرا زبان نه به بندست پای دربندست
از مهر او ندارم بی خنده کام و لب
تا سرو سبز باشد و بار آورد پده
***
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و بادزآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یادمن و آن جعد موی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژادنیک بخت آن کسی که داد و بخورد
شوربخت آن که او نخورد و ندادباد و ابر است این جهان، افسوس!
باده پیش آر، هر چه بادابادشاد بودهست از این جهان هرگز
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شادداد دیدهست از او به هیچ سبب
هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد
***
منم خو کرده بر بوسش، چنان چون باز بر مسته
چنان بانگ آرم از بوسش، چنان چون بشکنی پسته
***
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خردهر آن که ایزدش این چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
***
تا درگه او یابی مگذرد به در کس
زیرا که حرامست تیمم به لب یم
امیدواری اشعار رودکی شاعر معروف ایرانی مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد.