داستان سریال غنچه های زخمی (بخش چهارم)

داستان سریال غنچه های زخمی (بخش چهارم)


منبع: آخر سریال

185

1398/10/20

03:01


شنبه, 15 مهر 1396 17:21

داستان سریال غنچه های زخمی (بخش چهارم)

ساغر که راهی برای ماندن در موسسه نمی یابد به سراغ مادرش رفته تا از او کمک بخواهد اما در آنجا با صحنه عجیبی مواجه می شود. او پدر گونی (اکرام) را در آنجا دیده و در میابد که مادرش بانو با او رابطه دارد. وقتی ساغر می بیند که به هیچ شکلی قادر نیستند که جلوی تخریب موسسه را بگیرند به باج خواهی متوسل می شود. او نزد پدر گونی رفته و او را تهدید می کند که اگر از تخریب موسسه منصرف نشود جریان رابطه ی او با مادرش را به همه خواهد گفت.
مارال و سحر به طور اتفاقی با یکی از معشوقه های سابق مادرش رو به رو شده و آن مرد وقتی بی توجهی سحر را می بیند عصبانی شده و شروع به کتک زدن آنها می کند. سحر با سنگ به سر او ضربه زده و آنگاه متواری می شوند. پلیس سحر را دستگیر کرده و به زندان می اندازد. از طرفی مسعوده سی دی مرگ گوکهان را به ایلول می دهد و قاتل بودن نازان بر ملا می شود. نازان که خود را در معرض لو رفتن می یابد نزد امینه رفته و ادعا می کند که کمال قاتل است. امینه قصد کشتن کمال را دارد اما دخالت مسعوده باعث می شود که چاقو را به شکم مسعوده بزند. نازان به زندان افتاده و مارال که مورد تمسخر دافنه قرار گرفته بوده مجالی برای انتقام از وی می یابد.


بانو که اکرام را با افشا کردن رابطه شان تهدید می کند از او سیلی می خورد. این سیلی خشم بانو و هم ساغر را بر می انگیزد. بانو در نهایت به خانه اکرام رفته و حقیقت را به گونی می گوید. از طرفی مرت از زبان الینا می شنود که ساغر در یتیم خانه زندگی می کند. صحبت های جنک با مرت باعث می شود که رابطه ی ساغر با او از سر گرفته شود اما ساغر در دل به کس دیگری علاقمند شده است. گونی طاقتش را از دست داده و حقیقت را به مادرش می گوید.
مسعوده که می فهمد کمال از نازال حق السکوت خواسته تصمیم جدی برای طلاق گرفته و برای دور ماندن کمال از خانه حکم می گیرد. ایلول متوجه می شود که در گذشته نازان با زدن سنگ به شیشه او را از دست کمال نجات داده بنابراین تصمیم می گیرد تا از او به عنوان شاهد برای حرفهایش استفاده کند. نازان قبول می کند اما زمانی که می فهمد از طریق کمال تهدید شده منصرف شده و چیزی به مسعوده نمی گوید. دادگاه رای به آزادی نازان می دهد و او سراغ کمال رفته و برای تهدیدش او را کتک سختی می زند.
امینه که گلجان را به فرزندی قبول کرده بود، او را برای بار دوم به خانه خود برده و قول می دهد دیگر تا زنده است او را ترک نکند. بنابراین زمانی که از کمال می شنود نازان آزاد شده نمی تواند او را بکشد. اما جمره به راحتی حاضر نیست دست از انتقام بکشد. او ماشینی دزدیده تا با آن به نازان بزند اما پلیس به موقع رسیده و مانع میشود. جمره دوستانش را به خاطر خبر کردن پلیس نمی بخشد و از عمه اش میخواهد او را از یتیم خانه ببرد.

 


عمه جمره (امل) که سودای گرفتن میراث جمره را در سر دارد نقشه ای شیطانی برای رسیدن به هدفش می کشد. او سعی می کند با خوراندن دارو و صحنه سازی سعی در دیوانه جلوه دادن جمره کند تا بتواند کنترل میراثش را به دست بگیرد. از طرفی امل از زینو می خواهد برای اثبات خواهری اش با جمره آزمایش دی ان ای نشان دهد و این خشم زینو را برمی انگیزد. در همان حین سر و کله نازان پیدا شده و زینو همه چیز درباره میراث را میشنود. نازان به او پیشنهاد پول می دهد و او در نهایت قبول می کند و با مادرش به ازمیر می رود.
بانو نزد سلین مادر گونی رفته و ادعا می کند از اکرام حامله است. پس از چندی اکرام با همسرش سلین آشتی کرده و این مسئله بانو را عصبانی می کند. او به خانه سلین رفته و سعی می کند او را از آشتی منصرف کند که از پله ها سقوط می کند. سلین در زنگ زدن به آمبولانس تردید دارد که گونی سر می رسد و بانو را به بیمارستان می رسانند. در آنجا متوجه می شوند که بانو و بچه هر دو سالم هستند.

 


سحر از زندان آزاد شده غافل از اینکه افراد عباس در پی او هستند و تصمیم به قتل او گرفته اند. توپراک در سالن ورزشی مدرسه به فریده پیشنهاد ازدواج می دهد و آن دو نامزد می شوند. کمال که از خانه بیرون انداخته شده تصمیم به اغفال زن صاحبخانه اش که به نظر صاحب مال می رسد می گیرد. نازان به سحر پیشنهاد میکند تا زمان پیدا کردن خانه در عمارت آنها بماند. رفتار دوستانه نازان با سحر همه از جمله بچه هایش را شگفت زده می کند. ساغر که عاشق جنک شده تصمیم می گیرد تا از مرت جدا شود اما شکستن دست مرت این کار را به تعویق می اندازد.


مارال از طرف یک خواننده معروف دعوت می شود تا با او همخوانی کند. او که پول خوبی از این کار به دست آورده با مادرش تماس می گیرد غافل از اینکه سحر در چنگال مافیا اسیر شده است. افراد برادر عباس که به دنبال سحر بودند سرانجام موفق می شوند با بیهوش کردن نازان سحر را بدزدند. تحقیقات پلیس به جایی نرسیده و جسد سحر در میان زباله ها پیدا می شود.

 


گونی سونگل را برای شام به خانه دعوت می کند اما رفتار اهانت بار پدر و مادر گونی اشک سونگل را در میاورد. گونی که نمی تواند آنها را ببخشد خانه را ترک می کند. ساغر رابطه اش با مرت را به خاطر علاقه اش به جنک تمام می کند. بانو با گرفتن مبلغی موافقت می کند تا جنین را سقط کند اما پول را گرفته و بچه را نگه می دارد. عمه جمره او را نزد روانپزشک برده و سعی در بیمار جلوه دادن او می کند. مسعوده در خانه امل شروع به کار کرده اما با دیدن روابط صمیمانه کمال با صاحبخانه اش حسادت کرده و از طلاق منصرف می شود.
نازان با کمک یک شاهد دروغین حکم برائت گرفته و آزاد می شود و امل برای از هم پاشیدن جمره این مسئله را به او می گوید. همان شب جمره با چکمه های گلی و دستان خون آلود در حالیکه چاقویی به دست دارد در تختخوابش بیدار می شود ... ادامه دارد ...

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو