ستاره | سرویس سرگرمی - شعر در فراق پدر فوت شده آمیزهای از قریحه شاعری و حزن و اندوه است. گاهی این غم بلافاصله پس از مرگ پدر ایجاد شده و جانکاه است؛ شعر به صورت ناگهانی و احساسی خلق میشود. گاهی شعر مدتی پس از مرگ پدر و با رعایت قواعد شعری سروده میشود؛ همانند شعر زیبای بانو پروین اعتصامی در سوگ پدر که از زیباترین نمونه اشعار در این زمینه است. در ادامه مجموعهای از اشعار سروده شده برای پدر از دنیا رفته جمع آوری شده است.
در صورتی که مطالعه اشعار خاصی از این مطلب مد نظر شماست، با انتخاب عناوین ارائه شده در فهرست موضوعی زیر، به موضوع مربوطه برسید:
شعر در فراق پدر
گزیده اشعار در مورد فوت پدر
دریای مهر و وفا تکیه گاهم ای پدر
شمع امید و صفا نور راهم ای پدر
روشنی بخش این محفلم تو بوده ای
نازنین چاره ی مشکلم تو بوده ای
شکسته شد شیشه ی آرزویم ای پدر
درد دلم را دگر با که گویم ای پدر
رفتی و خاطرات تو مانده ای پدر
داغ تو بر دلم غم نشنانده ای پدر
~~~~✦✦✦~~~~
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینهای
در رفاقت بادهای بی کینهای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
میبرم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق میدهی
عاشقی را یاد عاشق میدهی
با تو سبزم، گل بهارم ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
مهدی فرجی
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم رفت و دگر نیست کنارم جسمش
روحش اما که مرا نیست جدا یک لحظه
پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه
ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز
کاش بودم به کنارش اکنون
کاش بودش عمر و می ماند هنوز
چه حزین بود طنینش این اواخر
شاید از مرگ خبر داشت و این بود دلیل
رفت و تنها شدهام با همه سختیهایم
رفت و بی او چه بسی سخت شده زندگیام
باورش سخت و چه بسیار غمین
کاش میبود و برایم میماند
پدرم رفت و خزان شد دل من
کاش میماند و بهارم میماند
محسن عباسی
~~~~✦✦✦~~~~
پدر بود گنجینهای از صفا
شبی رفت اما به سوی خدا
دلم را به تنهایی و غم نشاند
غمی ناجوانمرد و بی انتها
پدرجان کجایی؟! خموشی چرا؟
نگو رفته ای و ندارم تو را
دلم خسته از بی کسی ها شده
یتیم است و دردش ندارد دوا
منم ! کودک سال ها پیش از این
اوایل خطابت می کردم: "پاپا"
و گاهی به روی سر و دوش تو
به شوخی و جدی می کردم"لالا"
دو سال گذشته، نخوابیدهام
بدونت دلم مرده است گوییا
اگر شاد و سرزنده می خواهیام
تو را جان مادر، به خوابم بیا
دوباره مرا همره خود ببر
به نزدیک خویشان و هرآشِنا
بگو: دخترم شکل بابا شده
"کپی مثل اصل است" بی ادعا
پدر، باورم نیست دفنی به خاک
بگو تا بگیرم، کنارِ تو جا
اگر تاب و طاقت نداری به آن
برایم صبوری بخواه از خدا
و من هم بهشت آرزو می کنم
برایت به همراه ذکر و دعا
ماریا توتونچی
~~~~✦✦✦~~~~
شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
شعر در مورد فوت پدر
بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را
بشکست پدر بار فراقت کمرم را
تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته
داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را
غمهای دلم قاتل جانم بود آخر
آماده اجل ساخته بار سفرم را
از جور عدو رفت ز کف عز و جلالم
چون برد فلک سایه لطف پدرم را
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم
همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی آتش غم بر جگرم
کاش جای پدرم من سر راهت بودم
ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم
ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
~~~~✦✦✦~~~~
ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی
که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی
شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید
گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی
دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان
که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی
~~~~✦✦✦~~~~
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من
تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد
سخت است که دیدار رود تا به قیامت
رویاست پدر، آید از این در به سلامت
شب را به خیالش به سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
~~~~✦✦✦~~~~
شعر در مورد فوت پدر
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند
آوازه همه نامش سند معتبرم بود
آن کس که مرا روح و روان بود پدر بود
آن کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت
آن کس که برایم نگران بود پدرم بود
~~~~✦✦✦~~~~
پرستوی من چرا کردی کوچ
ز بعد تو من دلم گرفته دنیا برام پوچ
پرستوی من
ای مهربونم، آروم جونم، گریهام ز دوری تو چون ابر بهاری
آرامش من آسایش من
مانده ز تو عکسی برایم یادگاری
پرستوی من پرستوی من
مرغ دلم نداره حالی
نمیزنه هیچ پر و بالی
شد سینهام تنگ از فراغت
مانده ز تو یک جای خالی
پرستوی من
بابا از وقتی رفتی دلم از خیلی از دست زمونه گرفته بابا
از وقتی رفتی پشت و پناه ندارم تکیه گاه من
در خونمون رو بابا هر کی میزنه بابا میام پشت در
به یاد اون موقعهایی که تو میومدی در میزدی بابا
میگم نکنه اومدی اما بابا میبینم نیستی بابا
امیدم بابا نا امید میشه
بابا غم روی غمهای دلم اضافه میشه بابا
بابا یاد اون وقتها بخیر هممون جمع میشدیم دور هم
تو هم بالا سرمون بودی
بابا حالا هم بابا جمع میشیم کنار هم بابا
اما به جای خالیت به جای تو بابا عکس قشنگت رو میذاریم بابا نگات میکنیم
خونمون چه سرد و بیرنگ شده دلمون برات بابا تنگ شده
بابا کاش میومدی کاش برمیگشتی کاش فراغت تموم میشد
بابا اگه زمونه یه بار دیگه به من فرصت میداد کنارت مینشستم بابا
بابا جونم رو فدات میکردم عزیز دلم
بیشتر قدرتو میدونستم بیشتر کنارت میموندم
ولی حیف دیگه رفتیو با جای خالیت میسوزم و میسازم
شعر در فراق پدر از پروین اعتصامی
این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سرودهام:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بیسر و سامانی من
بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحه روی ز انظار، نهان می دارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر، بسیار چو من سر به گریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه دل می دادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!
شعر کوتاه؛ دوبیتی در سوگ پدر
یلدای بی پایان من از رفتنت آغاز شد
ایام غم انگیز من با چشم گریان ساز شد
~~~~✦✦✦~~~~
از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو
در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر
~~~~✦✦✦~~~~
روح پاکت با امیرالمومنین محشور باد
خانه قبرت ز الطاف خدا پر نور باد
ای چراغ زندگانی، ای پدر یادت بخیر
خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد
~~~~✦✦✦~~~~
شعر کوتاه در مورد پدر فوت شده
ای پدر رفتی و یاد تو نرفت
دل برفت، شادی برفت، امید رفت
حال در سوگ تو بنشستهایم
زندهایم اما ز دل بشکستهایم
~~~~✦✦✦~~~~
پدر ای آیت عشق خدایی
گل خوش بوی باغ آشنایی
از آن ساعت كه رفتی در دل خاک
دلم می سوزد از درد جدایی
~~~~✦✦✦~~~~
دوبیتی در سوگ پدر
چون سایه رب بر سر ما سایه پدر بود
بر سایه رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید
سراپا همچو شمعی بیفروغ آهسته میگرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم، چون ساغر بشکسته میگرید
~~~~✦✦✦~~~~
باورم نیست پدر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما
مگر آن روز که در خاک شود منزل ما
~~~~✦✦✦~~~~
پدر جان یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی
میان نا امیدیها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود
بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
~~~~✦✦✦~~~~
گشته از سیلاب غم چشمان من دریا
پدر من چه گویم بی تو از فردا و فرداها پدر
تکیه گاهی بودی وتنها امید و آرزو
پدر بی تو این دنیا ندارد رنگ شادیها
~~~~✦✦✦~~~~
پدر سنگ مزارت را به آه و ناله میبوسم
به عشق و زحمت چندین و چندین ساله میبوسم
اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمییابم
ز چشمم ژاله می ریزد تو را چون لاله میبوسم
~~~~✦✦✦~~~~
همیشه مونس و یاورم پدرم بود
به وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانه اگر بال وپرم سوخت
ولی شمع شب تارم پدر بود
~~~~✦✦✦~~~~
ای پدر ای عارف نیکو خصال
ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون
چون تو گوهر کم دهد از خود برون
~~~~✦✦✦~~~~
روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر
کس نمیداند مقامش را بجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر
~~~~✦✦✦~~~~
پدرم نقش تو اگر از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه بر پاست
~~~~✦✦✦~~~~
وقتی ز دست ما و نماند از برای ما
غیر از غمی، شکسته دلی، جان خستهای
تو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی
داند خدا که پشت پسر را شکستهای
~~~~✦✦✦~~~~
غم مرگ پدر کوچک غمی نیست
جگر میسوزد و درد کمی نیست
پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست
~~~~✦✦✦~~~~
صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا
~~~~✦✦✦~~~~
افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت
آن گوهر تابنده و پر مهر و وفا رفت
ما را نبود چاره به جز صبر در این غم
با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت
~~~~✦✦✦~~~~
پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو
غمگین مباش، در دل ما هست جای تو
از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر
بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو