مرلین مونرو، ستاره ای در جدال با مادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی پارانوئید

منبع: کولاک

639

1398/4/6

13:18


مجله اینترنتی کولاک ، ترجمه: محبوبه خیرآبادی

مرلین مونرو با نام اصلی نورما جین مورتنسن، متولد سال ۱۹۲۶ در ایالت کالیفرنیا امریکا است که پس از تولد، مادرش او را به پرورشگاه منتقل کرد. او درحالیکه کل دوران کوتاه زندگی خود را با مادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی پارانویا و مشکلاتش گذراند، به موفقیت هایی در عرصه مدلینگ، بازیگری و خوانندگی نیز دست یافت.

مرلین مونرو، ستاره ای در جدال با مادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی پارانوئید

 

کودکی مرلین مونرو

گلادیس بیکر، مادر مونرو، هنگامی که تنها دو هفته از تولدش گذشته بود او را به پرورشگاهی تحت سرپرستی زن و شوهری به نام آیدا و وین بولندر برد و هیچ نشانه ای از پدر فرزندش در اختیار آنها قرار نداد. آیدا فردی مذهبی بود که خانواده را با درکی بسیار قوی، محکم و دلسوزانه اداره می کرد و مرلین در کنار برادرها و خواهرهای ناتنی اش بزرگ شد. با وجود آنکه سالهای ابتدایی زندگی مونرو پایدارترین و بهترین دوران زندگی او بود اما همین دوری او از مادر اولین شکست را در رابطه متلاطم مادر-دختری آنها در طی ۳۶ سال زندگی مونرو برجای گذاشت.

تولد مونرو در زمانی اتفاق افتاد که مادرش گلادیس، تنها به فکر خوشگذرانی خود بود و دو فرزند (یک پسر و یک دختر) از همسر سابق خود داشت و تصمیم گرفته بود که او را هم در زندگی اش نگه دارد. بنابراین پس از واگذاری او به پرورشگاه، گاهی به ملاقات او می رفت و پس از اینکه دخترکش به اندازه کافی بزرگ شده بود او را به آپارتمان خود در هالیوود نیز می برد.

 

اولین علائم بیماری اسکیزوفرنی پارانوئید در مادر مرلین

اما مشکلی بزرگتر از دوری مادر و دختر هم وجود داشت. گلادیس گاهی نشانه هایی از مشکلات روانی بروز می داد که دیگران را آزار می داد وخطرناک بود. همانطور که در کتاب “زندگی مخفی مرلین مونرو” نوشته جی. رندی تارابورلی آورده شده، یک روز او سراسیمه و پریشان به خانه خانواده بولندر مراجعه کرده و قصد داشته تا با زور دخترک سه ساله خود را درون کیفی قرار داده و فرار کند. پس از این حادثه و بستری شدن مادر مونرو در تیمارستان، همان اندک دوران مشترکی که با هم داشتند، پایان یافت.

اما پس از ۷ سال از عمر مونرو و با وجود رد شدن تقاضای گلادیس بیکر برای به فرزندی گرفتن او، آیدا تصمیم گرفت که زمان مناسبی برای مادر و دختر است تا دوباره کنار هم باشند و گلادیس هم در فرصتی مناسب خانه ای جدید در حوالی هالیوود بول فراهم و تلاش کرد سر و سامانی به زندگی خود و دخترش بدهد. اما در سال ۱۹۳۳ سیلی از اتفاقات ناخوشایند همه چیز را به سمت بدترین شرایط سوق داد. بیکر متوجه شد که پسر ۱۳ ساله اش به دلیل بیماری کلیه مرده و این منجر به بروز خشونت بیشتر در برابر مونرو شد. چند هفته بعد، گلادیس متوجه شد که پدربزرگش خود را دار زده است و استودیوی او در اعتصاب بود.

سرانجام در اواسط سال ۱۹۳۴، بیکر تسلیم فشارها شد و با شهادت مونرو به پلیس به خاطر اعمال وحشیانه اش، تشخیص داده شد که مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید است و برای اولین بار در بیمارستان بستری شد.

مرلین مونرو، ستاره ای در جدال با مادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی پارانوئید

 

دوران جوانی مونرو

طی چند سال بعد، مونرو مادرش را گهگاهی ملاقات می کرد و دائما بین محل اقامت قیم قانونی جدیدش، دوست صمیمی مادرش گریس گدارد و یتیمخانه لس آنجلس رفت و آمد می کرد. در همین دوران بود که مونرو از وجود خواهر ناتنی بزرگترش، برنیس، مطلع شد و یک بار برای همیشه احساس کرد که تنها نیست.

گلادیس بیکر در سال ۱۹۴۶ از بیمارستان مرخص شد و به زندگی کنار دخترش مونرو ادامه داد. آن زمان، دوران گذار در زندگی مونرو بود زیرا شغل مدلینگ او به مرحله رشد و به اوج خود رسیده بود، ازدواجش با یک تاجر به نام جیم دارتی در شرایط سختی قرار داشت، و با نام مرلین مونرو در آستانه خوانندگی در رسانه فاکس قرن ۲۱ بود. اما مادرش متاثر از بیماری اسکیزوفرنی پارانویا رفتار بسیار غریبانه ای داشت و تنها برای بیان نارضایتی اش از بازیگر شدن مونرو با او صحبت می کرد و یا با او درگیر می شد. سرانجام پس از اینکه مونرو تصمیم به جدایی از همسرش گرفت، مادرش هم ناگهان اعلام کرد که می خواهد به ایالت دیگری برود و بعدها مشخص شد با مردی متاهل رابطه داشت.

ناپدید شدن بیکر یک اتفاق مناسب در حرفه رو به تکامل مونرو بود. او همه جا عنوان کرد که پدر و مادرش مرده اند و داستانی غم انگیز از کودکی اش تعریف کرد اما اندکی بعد دروغ او آشکار شد و بیکر اعلام کرد زنده است و در یک خانه سالمندان در لس آنجلس زندگی می کند. پاییز آن سال را بیکر با خانواده دخترش برنیس در فلوریدا گذراند و درخواست مونرو برای برگشت به کالیفرنیا را رد کرد اما بلیط قطار را قبول کرد و با حالتی دیوانه وار به خانه گودرد، دوست خانوادگی شان رفت و باز هم مونرو شاهد دستگیری و فرستادن مادرش به تیمارستان بود.

 

صعود و سقوط یک ستاره

گذشت سال ها مونرو را به یکی ازستاره های هالیوود تبدیل کرد و مادرش هم دائما برای او ایمیل می فرستاد و درخواست می کرد که او را از تیمارستان بیرون بیاورد. البته، تصویر موفقیت مونرو تنها پوششی بر مشکلاتش از قبیل ازدواج های فروپاشیده اش با جو دیماگیو و سپس آرتور میلر و افزایش وابستگی او به دکترها و داروهای مخدر بود.

مونرو پس از مشورت با یک دکتر در فوریه ۱۹۶۱ متوجه شد که او هم در مسیر مادرش قرار گرفته و مدتی را در کلینیکی در نیویرک سپری کرد. این مدت هر چند کوتاه بود اما به اندازه کافی طولانی بود تا بین جراید و رسانه ها پخش شود بطوریکه پس از خبر آن، بیکر را بیهوش شده در اتاقش یافتند در حالیکه مچ دست چپش بریده شده بود.

طبق کتاب “زندگی مخفی مرلین مونرو” مرلین و مادرش آخرین بار در تابستان ۱۹۶۲ یکدیگر را ملاقات کردند. در آن زمان بیکر داروهایش را مصرف نمی کرد و اصرار داشت که به جای آنها فقط به عبادت نیاز دارد. سرانجام در ۵ آگوست، بدن مونرو در برابر سالها اعتیاد به دارو فرو ریخت و او در اثر اوردوز فوت کرد اما مادرش ۲۲ سال دیگر نیز بعد از او زنده بود و حتی روزهای آخر عمر خود را بیرون از تیمارستان هایی که سالها از او نگه داری می کردند، گذراند.

 

منبع

biography

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو