چکیده داستان قسمت اول تا آخر سریال پدرپسری ویژه ماه مبارک رمضان + عکس

چکیده داستان قسمت اول تا آخر سریال پدرپسری ویژه ماه مبارک رمضان + عکس


منبع: کولاک

165

1399/2/11

21:37


سریال پدرپسری در ژانر طنز و به کارگردانی محمدرضا حاجی‌ غلامی و به تهیه‌ کنندگی رضا جودی و به نویسندگی حسان ثقفی، حسین حقیقی و محمد پایدار می باشد. این مجموعه در ۴۰ قسمت ۲۵ دقیقه ای با شروع ماه مبارک رمضان ۹۹ هر شب، ساعت ۲۳  از شبکه پنج صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود و تکرار آن ساعت ۱۹  و ۱ بامداد است.

خلاصه داستان سریال پدرپسری

سریال پدر پسری اقتباسی از کتاب “آخرین نشان مردی” به قلم مهرداد صدقی است که به صورت طنزگونه و اپیزودیک (هر قسمت آن قصه‌ای مجزا دارد) پخش می‌شود. کتاب آخرین نشان مردی مثل سایر کتاب های مهرداد صدقی این کتاب نیز درون مایه طنز دارد . صدقی کتاب را از زبان حامد دانشجویی که در حال نوشتن پایان نامه خود است نقل میکند هر روز و در هنگام نوشتن پایان نامه اتفاقات و بحث های جالبی پیرامون حامد اتفاق می افتد که روند نوشتن پایان نامه را تحت تاثیر خود قرار می دهد و داستان را به طنز مبدل میکند.

قسمت ۱ سریال پدر پسری

حامد جوانی است که دانشجو ارشد می باشد و دنبال تکمیل کردن پایان نامه اش که به قول خودش به آرامش و سکوت احتیاج دارد. به طور اتفاقی زمان ارائه و دفاعش از ۳ ماه به ۱ ماه دیگه می افتد وقتی این موضوع را می فهمد به سمت خانه می رود و از شانس بدش متوجه می شود که همان روز پدرش بازنشسته شده و دیگر در خانه است. داشت با خودش کلنجار می رفت تا راهی پیدا کند که متوجه می شود شوهر خاله اش که در همان ساختمان آنها زندگی می کنند از کارش استعفا داده و تصمیم گرفته که با همسرش در خانه کیک بپزند و از طریق اینترنت کسب و کار کنند.

با این موضوع ها هنوز کنار نیامده بود که دایی اش از آفریقا بعد از مدت ها برگشت و به خانه آنها آمد همانطوری که دور هم جمع بودند پدربزرگش تصمیم می گیرد که هر هفته خانه یکی از بچه هایش بماند حامد که به سکوت و آرامش احتیاج داشت با این حجم از بدشانسی کلافه می شود.

به ناسبت این اتفاقات تصمیم می گیرد تا دور هم در پشت بام خانه شان جوجه کباب را به راه بیاندازند. حاد از این فرصت استفاده کرده و خانه را به روی خودش قفل می کند تا نتواند بیرون برود و به سراغ پایان نامه اش برود به محض رفتن به اتاقش متوجه می شود که لپ تاپش را برداشتند و به پشت بام بردند تا مادرش به دخترش که در شهر دیگه ای است صحبت کنند حامد برای این که نمی تواند به بیرون برود و در خانه حبس شده، اینترنت را قطع می کند تا برای اینترنت به اتاق بیایند و از خانه خلاص شود. برخلاف تصورش هیچکس نیامد بعد از مراسم کباب خوری برگشتند به خانه به محض گرفتن لپ تاپش به اتاق رفت و بعد از وصل کردن اینترنت تماس تصویری برقرار شد و دوباره همه هجوم آوردند به اتاق حامد.

حامد بعد از خوابیدن همه از صدای خروپف به ماشین پدربزرگش در حیاط پناه می برد تا به کارهایش برسد که از قضا پدرش در آنجا خوابیده بود و وقتی بیدار می شود می خواهد با پسرش خلوت پدرپسری راه بیاندازد.

قسمت ۲ سریال پدر پسری

موضوع این قسمت از سریال ازدواج حامد است. مادر حامد در یک دورهمی دوستانه متوجه می شود که همه دوستانش گواهینامه دارند و فقط او این مدرک را ندارد به همین خاطر تصمیم میگیرد که به آموزشگاه رانندگی برود اما بعد از ۳۵ ساعت آموزش نمی تواند قبول شود به همین خاطر پدر حامد تصمیم میگیرد خودش به او آموزش دهد. هر سه نفر در اتاق حامد حاضر می شوند برای شروع آموزش بعد از توضیحات برای تمرین عملی به کوچه می روند. در حین آموزش شاهد دزدیدن کیف یکی از همسایه هاشون به نام آتنا هستند که حامد برای پس گرفتن کیف دنبال دزد می رود و موفق می شود‌ مادر پدر حامد فکر می کنند که او عاشق آتناست و تصمیم میگیرند درباره اش حرف بزنند و وقتی حامد از او دفاع می کند حدسشان به یقین نزدیکتر می شود.

با دایی حامد در ماشین پدرشان جمع می شوند تا فکری بکنند که دایی حامد می گوید باید حامد به کما برود(کما یعنی کتمان، مواجه، انجام) یعنی در طول روز کارهایی بکنند تا حامد یاد آتنا و ماجرای آن روز بیوفتد تا عشقش سرباز کند. آنها به هر بهانه ای اسم آتنا را میاورند و در آخر مادرش رک و راست به حامد می گوید ولی او قبول نمی کند ولی ب قهر کردن مادرش قبول می کند که زنگ بزنند به مادر آتنا برای خواستگاری که هنوز حرف نزدند مادرش می گوید که آتنا قصد ادامه تحصیل دارد و نمی خواد ازدواج کند آنها هم حرف را عوض می کنند که اصلا برای خواستگاری زنگ نزده بودیم و ماجرا را تمام می کنند بعد از قطع‌ تلفن حامد با خیال راحت به طرف تکمیل کردن پایان نامه اش می رود.

قسمت ۳ سریال پدرپسری

آنها هنوز فکر می کنند حامد در غم عشق آتنا دارد می سوزد و این قسمت آنها تلاش می کنند که یاد آتنا را از سرش بیرون کنند و به آن فکر نکند. به تصمیم دایی اش آنها برنامه ی بدمینتون در پارک را می ریزند و حامد را به زور با خودشان می برند ولی به دلیل آلودگب زیاد به کافه نزدیک پارک می روند.

در کافه بعد از مدتی حامد به دستشویی می رود و بر حسب اتفاق آتنا با دوستش به همان کافه می آیند. پدر حامد با دایی و شوهر خاله اش تصمیم می گیرند برای اینکه حامد آتنا را نبیند باید از دستشویی بیرون نیاید و طی اتفاقاتی حامد با شوهر خاله اش در دستشویی گیر می کنند اما به محض بیرون اومدن از آنجا با آتنا روبرو می شوند. به سمت خانه می روند و حامد سریعا به اتاقش پناه می برد ولی آنها فکر می کنند که دوباره آتش عشقق فوران کرده.

قسمت ۴ سریال پدرپسری

حامد برای انجام پایان نامه اش با   چت میکنه برای مشاوره و کمک کردن به انجام پایان نامه اش، پدر و مادرش فکر می کنند داره با آتنا چت پی کند و برای اون درد دل می کنه، مادرش فکر می کند داره التماس آتنارو می کند برای همین تصمیم میگیرند کاری کنند تا فکر ازدواج با آتنا از سر حامد بیرون بیاید. به همین خاطر پدر و مادرش یه دعوای ساختگی انجام می دهند ولی مثل اینکه الکی الکی دعوای آنها تبدیل به دعوای واقعی می شود و تو دعوا می گوید که مهریه مادرش را می دهد و مادرش هم پایش را تو یه کفش میکند و میگوید مهریه ام را میخوام.

خانواده اش جمع می شوند تا این ۲ نفر را با هم آشتی دهند و دایی حامد بهشان میگوید که برای اینکه حامد معتاد نشود باید با هم مهربان باشید و از خاطرات خوبشون برایشان می گفتند. از اولین دیدارشان تا به دنیا آمدن بچه هایشان و ازدواج آنها اینطوری می شود که آنها با هم آشتی می کنند و تصمیم میگیرند با هم دوتایی به پیاده روی بروند و از آنجا به بانک بروند تا یک حساب مشترک دو امضاء باز کنند.

قسمت ۵ سریال پدرپسری

به مناسبت مراسم عقد و نامزدی یکی از فامیل های شوهر خاله حامد همه آنجا جمع می شوند، حامد طبق معمول از خلوتی خانه استفاده کرده تا به پایان نامه اش برسد اما بعد از مدتی خاله اش میاید و می گوید که به خاطر گرفتگی چاه فاضلاب آب زده بالا و بزرگای مجلس را گفته بیایند خانه آنها باز هم حامد نمی تواند با خیال راحت روی پایان نامه اش کار کند.

افراد مسن مجلس به خانه آنها میایند و حامد آنها را سرگرم می کند و باهاشون بازی می کند. آنها به مجلس خود ادامه می دهند و پاک افراد مسن را یادشون می رود. وقتی مجلس تمام می شود برمیگردند به خانه و یادشون میاید که چه اتفاقی افتاده است تصمیم میگیرند که به مدت یک هفته آنها را در خانه خاله حامد نگه دارند به عنوان رسم و رسومات خانواده داماد.

 

 

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو