فرناز رهنما بازیگر بی حاشیه کشورمان در اصفهان به دنیا آمده و تا کنون در عرصه سینما تئاتر و تلویزیون هنرنمایی کرده است. وی ورزش رزمی ووشو رادر شاخه های تالو و ساندا دنبال می کند. همسری وی یک آهنگساز مشهور می باشد و سالهاست که در کنار وی زندگی آرام و بدونه جنجالی را سپری می کنند. فرناز رهنما پدرش را از دست داده و مادرش در قید حیات می باشد و عاشق سفر می باشد. به بهانه بازی وی در سریال بچه مهندس در فصل سوم مروری داریم بر زندگی فرناز رهنما با پرشین وی همراه شوید.
زندگی فرناز رهنما
فرناز رهنما متولد مهرماه سال ۱۳۶۰ در اصفهان و دارای لیسانس رشته نمایش با گرایش بازیگری است همچنین دوره بازیگری اش را در کلاس های مرحوم حمید سمندریان گذرانده است. در کارهای سینمایی، تلویزیونی، نمایش و تله فیلم های بسیاری بازی کرده است که از میان آنها می توان به هفت سنگ، زیرزمین، ساختمان پزشکان، اقلیما ، هشت و نیم دقیقه و … اشاره کرد.
شروع فعالیت هنری فرناز رهنما
آغاز فعالیت حرفه ای وی در تلویزیون از سال ۱۳۸۵ در فیلم تلویزیونی «زیر زمین» به کارگردانی علیرضا افخمی می باشد. که این مجموعه مناسبتی از شبکه ۳ سیما و در ایام ماه رمضان پخش می شد.
بازی او در سریال ساختمان پزشکان در نقش نازنین به کارگردانی سروش صحت باعث دیده شدن
بیشتر وی در بین مخاطبان تلویزیونی گردید. که او در این سریال با بازیگرانی همچون
شقایق دهقان، بهنام تشکر، هومن برق نورد، بیژن بنفشه خواه، مونا فرجاد و … همبازی بوده است.
ازدواج فرناز رهنما
فرناز رهنما در سال ۸۸ زمانی که ۲۰ ساله بوده با همسرش که آشنایی آن ها توسط برادر همسرش اتفاق افتاده ازدواج کرده اند و سال هاست که با کیارش اعتمادی آهنگساز زندگی بی حاشیه و آرامی را سپری می کنند.
شایعه مهاجرت فرناز رهنما و پیوستن به شبکه Gem
فرناز رهنما بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص شایعه مهاجرت و پیوستن وی به شبکه جم در گفت وگویی کوتاه با سایت سینما سینما این خبر را تکذیب کرد و گفت : قطعا این خبر صحت ندارد.
فرناز رهنما همچنین در گفت وگویی با باشگاه خبرنگاران نیز گفته است: این خبرها همه جوک
و شوخی است و امکان ندارد این اتفاق بیفتد.
او ادامه داد: کاملا این خبر را تکذیب میکنم. من سر خونه زندگیم هستم و امکان ندارد چنین اشتباهی را انجام بدم. در حال حاضر هم به کارهای شخصیم می رسم و سر کار جدیدی نیستم.
گفتنی است؛ به نظر می رسد مهاجرت تعدادی از بازیگران برای برخی از رسانهها شرایطی را فراهم کرده که بتواند با انتشار چنین اخباری هر از چند گاهی به شایعات دامن بزنند. این بار این شایعه برای فرناز رهنما از بازیگران سینما و تلویزیون اتفاق افتاده که این بازیگر با تکذیب خبر، آتش این شایعات را خاموش کرد.
زندگی فرناز رهنما بازیگر سریال بچه مهندس
داستان این مجموعه در تاریخ معاصر و در سه فاز کودکی، نوجوانی و جوانی پسری به اسم
”’جواد جوادی”’ مطرح میشود و زندگی پسری را تصویر میکند که در کودکی رها شده
و در پرورشگاه بزرگ میشود و …
نویسنده سریال “بچهمهندس” درباره رسیدن به مفهوم بالاتر عشق در فصل سوم این سریال توضیح داده است : عشقی که در فصل دوم ایجاد کردیم برای فصل سوم به آن نیاز داشتیم.
زمانی که در ۱۸ سالگی موقع خداحافظی با مژگان، جواد موقع قول و قرار می گوید من می روم درس میخوانم و هدفگذاری اش برای همه تلاش ها رسیدن به محبوبش است. قرار است در این فصل به مفهوم بالاتری از عشق برسیم؛ البته بیشتر توضیح نمیدهم تا قصه مان لو نرود.
گفتنی است فرناز رهنما در نقش تینا وصال مدیرعامل کارخانه وصال و کسی که عاشق
مسعود (سعید کریمی) شده و به او پیشنهاد ازدواج می دهد می باشد.
فرهاد قائمیان، کامران تفتی و ثریا قاسمی، به همراه روزبه حصاری، سعید کریمی، مهشید جوادی، کاوه سماک باشی، فرناز رهنما، حدیث چهرهپرداز، خیام وقار کاشانی، مهسا مهجور، سارا شاهرودیان، بهنام مومنی، مهرزاد جعفری و مانی رحمانی، (با معرفی) محمود خسرومنش، امید ماهر، نسیم باقریان، یاسمن قلی پور و (با حضور) سید مهرداد ضیایی، کریم اکبری مبارکه، عباس جمشیدی، فرید قبادی، کریم قربانی، اتابک نادری، افشین نخعی، سلمان فرخنده، فریده دریامج، شیوا خسرومهر، آرش نوذری، احسان امانی، احسان مهدی و حسن اسدی بازیگرانی هستند که در فصل سوم «بچه مهندس ۳» به ایفای نقش پرداخته اند.
سکانس جنجالی سریال بچه مهندس ۳ با بازی فرناز رهنما
در یکی از سکانس های سریال بچه مهندس ۳ که از تلویزیون در حال پخش است خواستگاری بازیگر زن از بازیگر مرد واکنشهای زیادی داشته است.
زندگی فرناز رهنما و گفتگویی متفاوت با وی و همسرش کیارش اعتمادی
اولین گفتوگوی خانوادگی با فرناز رهنما و همسرش
در بین جوانان هم اما هنوز هستند زوج هایی که صداقت و احترام را مهمترین اصل زندگی شان
می دانند و در کنار رفاقت و صمیمیت به خواسته ها، علایق و نظرات هم احترام گذاشته
و اگر هم بینشان اختلاف نظری وجود داشته باشد بدون به اصطلاح جار و جنجال و لجبازی
یا یکدندگی های خودخواهانه و تنها با گفتوگو و گپ و گفتی منطقی آن را حل می کنند.
فرناز رهنما و همسرش، کیارش اعتمادی از همین زوج های دوست داشتنی هستند که با وجود اینکه سال ها از زمان آشنایی و ازدواج شان می گذرد همچنان پایبند به اصل صداقت و احترام متقابل هستند و بزنیم به تخته در کنار هم شاد و خوشبختند و زندگی شان پر است از فعالیت های هنری، جنب و جوش و هیجان. میزبان این زوج خونگرم شدیم و از آنها درباره نحوه آشنایی شان، ماجراها و خاطرات بامزه شان، رمز ارتباط نزدیک و رفاقت آمیزشان و … سوال کردیم.
از بیست سالگی با هم آشنا شدیم
فرناز رهنما: وقتی بیست ساله بودیم با هم آشنا شدیم من در دانشگاه هنر و معماری
در رشته نمایش مشغول تحصیل بودم و با برادر همسرم که در همان دانشگاه نقاشی
می خواندند به عنوان هم دانشگاهی آشنا بودم و همین، منجر به آشنایی با کیارش شد.
مراسم ازدواجمان تقریبا ساده برگزار شد و جالب است بدانید بعد از کلی دوندگی، هزینه و برنامه ریزی در مراسم عروسی مان برق قطع شد و در نهایت چند شمعدان به دادمان رسید. (می خندد)
مدیر سالن به ما اطمینان داده بود موتور برق دارد اما با قطع برق متوجه شدیم موتور برقی در کار نیست. یادم هست خیلی ناراحت شدم و خواستم عصبانیتم را بروز دهم ولی بعد فکر کردم خب، اتفاقی است که افتاده و کاری اش نمی شود کرد. (می خندد) من و کیارش با هم بزرگ شدیم و از سنین ابتدای جوانی از رویاها و آرزوهای هم خبر داشتیم.
در این سال ها شاهد بودیم که چطور رویاهای مان با بزرگتر شدن خودمان بزرگتر شدند؛
مثلا در بیست سالگی خواسته هایی داشتیم که به تازگی به آنها رسیدهام و امروز
هم خواسته هایی داریم که شاید در آینده به آنها برسیم. اینکه در کنار هم شاهد
تلاشمان برای رسیدن به آرزوهایمان و شاهد رشد و ترقی یکدیگر بودیم خیلی لذتبخش است.
ازدواج برکت را به زندگیمان آورد
فرناز رهنما: اینکه میگویند ازدواج برکت را به زندگی میآورد درست است. دو ماه پس از ازدواج مان من سرکار سریال «ساختمان پزشکان» رفتم و کیارش هم سفارش کاری خوبی دریافت کرد.
پیش از سریال «ساختمان پرشکان» هم در سریال های تلویزیونی بازی کرده بودم
و اتفاقا بعضی از آنها مثل «مامور بدرقه» و «زیرزمین» سریال های مناسبتی بودند
اما در نهایت با سریال «ساختمان پزشکان» بود که مردم مرا شناختند.
این سریال بسیار موفق بود و مردم آن را خیلی دوست داشتند.
احساس خوب استقلال
فرناز رهنما: اینکه درست پس از دوماه از ازدواجم سر کاری به فشردگی سریال «ساختمان پزشکان» رفتم شاید در نگاه اول سخت به نظر برسد. البته من با سختی این جور کارها که پخش روتین دارند آشنا بودم و میدانستم اگر ساعات طولانی باشد و من آفیش باشم کمتر میتوانم در خانه حضور داشته باشم اما بسیار پرانرژی بودم و سعی می کردم با وجود تایم بالای کاری به کارهای خانه هم برسم.
بخش لذتبخش قضیه این بود که از خانه خودم سرکار میرفتم و این حس خوبی به من میداد و احساس استقلال بیشتری می کردم.
خانه موسیقایی ما
کیارش اعتمادی: شغلم به طور کلی آهنگسازی مستقل است و در ساخت آلبوم های موسیقی بی کلام و سبک های ترکیبی همکاری دارم. همچنین در زمینه موسیقی فیلم و تئاتر فعالیت دارم و تدریس موسیقی هم میکنم. اما ساز اصلیام گیتار الکتریک است.
فرناز رهنما: استودیوی موسیقی کیارش در خانه خودمان است و به همین خاطر همیشه در خانه
ما صدای موسیقی شنیده می شود. اتفاقا به تازگی متوجه شدم چقدر به این نواها عادت
کردهام و برایم داشتن خانهای که همیشه پر باشد از صدای موسیقی دوست داشتنی است.
چون مدتی بود به خاطر جابجایی استودیو، بسیاری از لوازم از منزل ما خارج شد و دیگر صدای ساز در خانهمان نمی پیچید و من دلم برای همه آن نواها تنگ شده بود. البته خوشبختانه دوباره وسایل استودیو به خانه مان برگشت و همچنان نوای موسیقی بخشی جدانشدنی از زندگی مان است.
نگاه حمایتگر همسرم
فرناز رهنما: بیانصافی است وقتی اسم حمایت به میان میآید به پدر و مادر نازنینم اشاره نکنم که قطعا پایه اولیه حمایتها را آنها گذاشتند و آنها بودند که وقتی تصمیم گرفتم هنر بخوانم مشوق و حامیام بودند.
از وقتی با کیارش آشنا شدم و از وقتی به یاد دارم ایشان هم از من حمایت کرده است؛
اتفاقا به خاطر شناخت کیارش با دنیای هنر این حمایت ها از جنس «آفرین چقدر خوب بودی»
نیست و در کنار همه تشویق ها نگاهی منتقدانه هم وجود دارد؛ مثلا ممکن است سر یک کاری
چند روز دغدغه ام تمرین بخشی از یک نمایش یا سریال باشد و برای چگونگی
اجرای آن دچار تردید شوم و اصلا این طور نیست که فکر کنم همسرم سر از کار بازیگری در نمی آورد.
بنابراین نمی توانم با او مشورت کنم. کاملا برعکس است و همیشه در چنین مواقعی اولین کسی که با او مشورت می کنم کیارش است. کیارش نگاهی تیزبین در این موارد دارد و گاهی مواردی را به من یادآوری می کند که خودم فراموش کرده ام. در چنین مواقعی اصلا فراموش می کنم ایشان همسر بنده است چون کیارش مثل یک کارشناس به من مشاوره می دهد.
جالب اینکه گاهی که برای تمرین هایم به مشکل بر می خورم با خودم فکر میکنم این بار
دیگر کیارش نمی تواند کمک کند اما در همان موارد هم کیارش با یک جمله و یک
راهنمایی گره از کارم باز می کند.
اینکه کیارش میتواند اینقدر در کارم موثر باشد اول به این خاطر است که به واسطه موسیقی با دنیای هنر آشناست و دوم به خاطر این است که کیارش به شدت فیلمبین است.
نکنه بامزه ای هم اضافه کنم، اینکه همسرم دایره المعارف بازیگران و دوبلورهای دهه شصت است و علاقه خیلی زیادی به فیلمهای آن دوره دارد. به طوری که اگر در ده کانال فیلم های جدید پخش شود و در یک کانال فیلمی قدیمی از دهه شصت پخش شود، کیارش حتما همین فیلم را دنبال می کند. (می خندد)
دوست داریم همیشه در سفر باشیم
فرناز رهنما: به شدت اهل سفر هستیم و اگر فرصت کافی داشته باشیم حتما برای سفر
برنامه ریزی می کنیم. این علاقه به حدی است که دوست نداریم زندگی کنیم و در کنارش
گاهی سفر برویم بلکه دوست داریم همیشه در سفر باشیم و کنارش گاهی هم
به خانه برگردیم و زندگی کنیم. (می خندد)
ایران گردی بسیار کردهایم و مدل سفرهایمان هم بیشتر طبیعت گردی است. یکی از علایق من خرید برای این طور سفرهاست و معمولا در طی سال وسایل مورد نیاز برای سفرهای طبیعتگردی را تهیه می کنم.
اخیرا هم سفری به اروپا داشتیم که خیلی جذاب و البته آموزنده بود؛ آموزنده از این جهت که بیشتر از قبل متوجه شدم ما ایرانی ها چقدر خودمان را در زمینه هنر دست بالا می گیریم؛ در حالی که هنرمندان بیادعایی در اروپا دیده میشوند که حتی گمنام هستند ولی سطح کیفیت هنرشان و سطح سواد و شدت تمرین شان که از خروجیشان پیداست متحیر کننده است و بسیار کم ادعاتر از خیلی از هنرمندان وطنی هستند. این هنرمندان تا به مراحل بالایی نرسند حتی به خودشان اجازه نمیدهند کنار خیابان یا در مترو برنامه اجرا کنند.
کیارش اعتمادی: همان طور که فرناز گفت اغلب سفرهایمان کمپی است و طبیعتگردی میکنیم و اهل اقامت در هتل نیستیم. سینما نمیرویم و چون کنسرتها به تکرار افتادهاند دیگر کنسرت هم نمیرویم. البته اگر کسانی به کنسرتهای پاپ علاقه داشته باشند در این زمینه کنسرتهای متنوع و خوبی وجود دارد اما برای کسانی که علایق موسیقایی دیگری داشته باشند کنسرتی وجود ندارد.
«وشوو» ورزش مشترک ما
فرناز رهنما: احتمالا برایتان عجیب است اما ما اصلا پس از ازدواج به سینما نرفتهایم.
شاید گفتنش از زبان من به عنوان یک بازیگر درست نباشد اما سطح فیلمها معمولا آنقدر
پایین است که رغبت چندانی برای دیدن فیلم ها نداریم اما همچنان به شدت اهل تماشای
تئاتر هستیم و از هر تئاتر خوبی استقبال می کنیم.
در یک ورزش مشترک فعالیت می کنیم؛ وشوو ورزش رزمی و جذابی است که مدتی است به آن مشغولیم. از تفریحات دیگرمان آشپزی مشترک است. چون پانزده سال است با هم آشنایی داریم. بالطبع دوستان مشترکی داریم و حتی گاهی یادمان می رود آنها اول دوست کداممان بودهاند. (میخندد) با این دوستان که حالا بعضی هایشان زوج هستند معاشرت داریم.
همسرم آرام است
فرناز رهنما: کیارش شخصیتی آرام دارد و من هم با اینکه اینقدر ها آدم آرامی نیستم
اما در طی این سال ها داشتن آرامش را از او یاد گرفتهام. همسرم همیشه در مواجهه
با مشکلات خونسرد است و می گوید: « چیزی نیست، این هم میگذره و با هم حلش
می کنیم» و همین لحن آرامش بخش باعث می شود مشکلات بزرگ هم آسان شود.
از سفرماه عسل جا ماندیم
فرناز رهنما: سعی کردیم سفر ماه عسلمان را طوری تنظیم کنیم که بتوانیم به عروسی دوستم که قرار بود در ترکیه برگزار شود برسیم. برای صبح روز عروسی بلیت تهیه کردیم و به فرودگاه رفتیم و در کافه تریای فرودگاه جلوی یک ساعت بسیار بزرگ نشستیم که اتفاقا جلوی آن عکس هم گرفته ایم.
جالب اینکه با وجود نشستن در کنار ساعت به آن بزرگی متوجه گذشت زمان نشدیم و با خیال راحت چای میخوردیم و عکس میگرفتیم تا اینکه به خودمان آمدیم و دیدیم یک ربع به پرواز مانده و ما از پرواز جا مانده ایم. (میخندد)
کیارش اعتمادی: نکتهاش همان ساعت است. (می خندد) زیر ساعت به آن بزرگی
نشسته بودیم و متوجه نشدیم که زمان پروازمان نزدیک است و تنها یک ربع مانده
متوجه شدیم و دیگر دیر شده بود.
فرناز رهنما: بارهایمان را هم تحویل داده بودیم ولی آنقدر دیر کرده بودیم که چمدان ها را از هواپیما بیرون انداخته بودند. (می خندد) بالاخره با بدبختی برای ساعتی دیگر بلیت خریدیم و با چند پرواز در نهایت به دقایق پایانی عروسی یعنی زمانی که مهمانان داشتند با عروس و داماد خداحافظی می کردند به سالن رسیدیم. (می خندد)
امسال تاریخ تولدم را فراموش میکند؟
فرناز رهنما: من هر سال منتظرم ببینم امسال کیارش تاریخ تولد من را یادش میرود یا نه؟
(میخندد) بیشتر برایمان مهم است این روز را به خاطر داشته باشیم اما هدیهاش
چندان برایمان مهم نیست. ممکن است یک سال برای هم هدیه ای گران بخریم و سال
دیگر وضع مالیمان طوری باشد که هدیهای ارزان و کوچک بخریم.
امسال روز تولدم برایم روز خاصی بود. در آشپزخانه مشغول کار بودم که کیارش از بیرون آمد و من هم اصلا حواسم به دوروبرم نبود که همسرم صدایم کرد و تازه متوجه شدم تمام گلدان های خانه را پر از گل کرده و روی تمام میزها خانه پر شده از گلدان های گل. همسرم خیلی اهل کارهای رمانتیک نیست و چون ازش توقع چنین کاری نداشتم برایم خیلی جالب و دوست داشتنی بود.
کیارش اعتمادی: همه کادوهایی را که فرناز برایم خریده دوست دارم. یک سال برایم آمپلی فایر گیتار خریده بود که خیلی دوست داشتم.
فرناز رهنما: این را هم بگویم که کیارش کلا ضد مراسم تولد است. (می خندد) البته
فکر می کنم آقایان کلا همین طور هستند. به همین خاطر من اگر هم بخواهم برایش
تولد بگیرم یک هفته قبل یا یک هفته بعد از تولد از دوستانمان دعوت میکنم تا به خانه مان بیایند.
به آشنایی پیش از ازدواج معتقدم
فرناز رهنما: اینکه میگویند شناخت دو طرف از هم تنها پس از ازدواج کامل میشود حرف درستی است اما من به آشنایی و معاشرت پیش از ازدواج معتقدم. من در سن پایینی با همسرم آشنا شدم و معتقدم شناخت خوبی که از ایشان داشتم خیلی در آرامشی که امروز در زندگیمان داریم موثر بوده است.
فکر میکنم باید پیش از ازدواج چشم اندازی از زندگی تان داشته باشد و دقیقا بدانید
از زندگی مشترک و همسرتان چه انتظارهایی دارید و اگر شناخت پیش از ازدواج وجود
نداشته باشد ورود به زندگی می تواند حتی ترسناک باشد.
ما با سابقه آشنایی هشت ساله پیش از ازدواج مان باز هم می دانستیم ازدواج، هندوانه ای سربسته است؛ چه برسد به کسانی که بدون شناخت یا با شناخت بسیار کمی وارد زندگی مشترک می شوند.
زندگی فرناز رهنما بازیگر سینما تئاتر و تلویزیون
بخش عاقلانه ازدواج ما همین بخش بود؛ اینکه به یکدیگر فرصت کافی برای شناخت در سنین مختلف را دادیم. خب، به هر حال از بیست سالگی تا نزدیک به سی سالگی که با هم ازدواج کردیم آدم ها تغییراتی را در خود احساس میکنند؛ ما هم همین طور بودیم؛ یعنی اینکه شاهد رشد یکدیگر و تغییرات هم بودیم و با شناخت کافی از این تغییرات با هم ازدواج کردیم.
کیارش اعتمادی: به شناخت و البته علاقه پیش از ازدواج معتقدم؛ یعنی فکر میکنم ازدواج حتما باید عاشقانه باشد. ازدواج ما هم ازدواجی عاشقانه و البته عاقلانه بود.
یک سری اولویتها برایم مهم بودند که فرناز همه آنها را داشت؛ مثلا برایم مهم بود همسرم
با هنر و دنیای آن آشنایی داشته باشد و به من به عنوان یک موزیسین که شغل اصلی ام
آهنگسازی است نگوید: « ای بابا موسیقی که نشد کار؛ حالا کار اصلیت چی هست؟ »
(می خندد) قطعا اخلاقیات برایم مهم بود و فرناز دختر بسیار مهربانی بود و مشترکات زیادی
داشتیم. ضمن اینکه دختر زیبایی هم بود و هست. (میخندد)
احترام و صداقت پایه زندگیمان است
فرناز رهنما: پایه زندگیمان را روی احترام و صداقت گذاشته ایم و فکر می کنم اینکه توانسته ایم پانزده سال در کنار هم باشیم و زندگی خوبی داشته باشیم به همین خاطر است. یادم می آید در ماه های ابتدایی آشنایی مان در مورد مسالهای به اختلاف نظر برخوردیم و من عصبانی شدم ولی به محض اینکه خواستم این عصابنیت را بروز دهم کیارش با لحن بسیار آرامی گفت «فرناز ما می تونیم تو آرامش در مورد این قضیه با هم صحبت کنیم.»
آن زمان خیلی ناراحت شدم که چرا من از همان اول به این موضوع فکر نکردم که می توانیم
با گفتوگو مشکلات مان را حل کنیم و خوشبختانه در تمام این سال ها هر اختلاف نظر و مشکلی
را که داشته ایم با گفتوگو در آرامش و توام با احترام حل کرده ایم و خیلی مراقبیم
هرگز بی احترامی به یکدیگر نکنیم و پرده حرمت ها را پاره نکنیم چون برای بقای یک
زندگی احترام به خواسته های هم جزو ضروریات است.
ضمن اینکه اگر مشکل یا اختلاف نظرهای کوچکی داشته باشیم خیلی سعی می کنیم هرگز پیش دیگران این اختلاف ها را بروز ندهیم و در خلوت خودمان به نتیجه برسیم. اگر مشکلی داشته باشیم اجازه نمی دهیم کهنه شود و حتما راجع به آن صحبت می کنیم حلش می کنیم. تا به امروز با این روش پیش رفته ایم و بزنم به تخته تابهحال به مشکلی جدی برنخورده ایم. (میخندد)
کیارش اعتمادی: همان طور که فرناز گفت از همان ابتدا پایه زندگی مان را روی صداقت و احترام گذاشتیم.
همیشه سعی مان بر این بوده از یکدیگر حمایت کنیم و در موفقیت و خوشحالی یا ناراحتی کنار هم باشیم.
ممکن است گاهی شرایط زندگی حتی برایمان به لحاظ کاری و مالی سخت شود چون هر دو
در پذیرش کار سختگیریم اما حتی در این مواقع هم خیالم از طرف فرناز جمع است
و می دانم مرا حمایت می کند.
هفته نامه اوقات خوش , باشگاه خبرنگاران , تسنیم , مجله زندگی ایده آل , خبر انلاین