خلاصه داستان قسمت ۲۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه | داستان سیب ممنوعه قسمت ۲۰۸

هالیت برای نهار به همراه اریم به رستوران نزدیک مدرسه اون میره. اون از اریم میخواهد که به خونه برگرده، زیرا در خانه تنهاست و از این قضیه دلگیره و حال خوبی نداره.  اریم بخاطر اینکه ناراحتی هالیت را میبینه، قبول میکنه تا با اندر صحبت کنه و در صورت رضایت او، به خونه برگرده. هنگام برگشت هالیت، لیلی با صدایی ناراحت با هالیت تماس گرفته و به اون میگه که امروز بچه را سقط کرده. ‌هالیت از اون میخواهد که استراحت کنه و سپس به سمت خونه لیلی میره.

اندر به خونه ییلدیز میره تا خونه اش را ببینه و به اون سر بزنه. ییلدیز در حال حاضر شدن برای رفتن به استودیو برای مجری گریه. او در مورد پیشنهاد ازدواج نادر به اندر میگه . اندر خودش را متعجب نشون میده و سپس سعی داره اون را راضی کنه، اما ییلدیز میگه که اون دیگه قلبی نداره و فقط میخواهد به پسرش رسیدگی کنه و روی پای خودش بایسته. هالیت به خونه لیلی رفته و لیلی خودش را به مریضی میزنه. هالیت از اون علت اینکه چرا بی خبر چنین کاری کرد را میپرسه، و لیلی بی توجهی هالیت نسبت به خودش را بهانه میکنه. هالیت سعی داره اون را توجیه کنه که اشتباه برداشت کرده. اون میخواهد ناراحتی لیلی را جبران کنه.

لیلی از اون میخواهد که به همراه خانواده هالیت شام بخورند تا اون به بچه ها نزدیک تر بشه و اونها را بهتر بشناسه. هالیت نیز قبول میکنه. لیلا به شرکت میره و وقتی شاهیکا او را میبینه ، اون را به اتاقش میبره. لیلا در مورد دوست دختر ییعیت ابراز ناراحتی میکنه. شاهیکا به اون میگه که اندر خیلی با آن دختر صمیمیه و از اون خوشش اومده و جوری رفتار میکنه که انگار منتظر جدایی‌ لیلا و ییعیت بوده. لیلا از شنیدن این حرفها متعجب میشه و سپس بیرون میره. همان لحظه اندر وارد شرکت شده و با لیلا سلام می‌کنه، اما لیلا به عمد جواب اون را نمیده و رد میشه.

ییلدیز به استودیو رفته و شروع به گزارش آب و هوا میکنه. اون بخاطر گریه هالیت جان، اون را نیز سر صحنه میاره. ییلدیز یک نوع پوره سیب را که برای آرام کردن و تقویت بچه مفیده در برنامه معرفی میکنه. اندر به اتاق نادر میره و به اون میگه که اگه میخواهد دل ییلدیز را به دست بیاره ، میتونه برای اون تولد بگیره زیرا ییلدیز از همان جا دلش شکسته بود و این  نقطه ضعف خوبی برای اونه. نادر، از این ایده استقبال میکنه. در شرکت شاهیکا سریع به اتاق هالیت میره و تلویزیون را روشن کرده و ییلدیز را به عنوان آبروریزی نشون میده و اون را تحریک میکنه. هالیت نیز عصبانی میشه. اریم پیش اندر میره و از شرایط روحی بد هالیت به اون میگه و میخواهد به خونه برگرده.

اندر با وجود اینکه راضی نیست اما قبول میکنه. هالیت به خونه ییلدیز میره و بخاطر بردن هالیت جان در برنامه با او بحث میکنه. ییلدیز دیگه مثل سابق ساکت نیست و با هالیت بحث میکنه و به او اجازه نمیده که برای زندگی اش به اون دستور بده. بعد از رفتن هالیت، امیر و جانر به خونه ییلدیز آمده و ییلدیز بخاطر استقبال شدید بیننده ها از پوره سیب، آنها را مجبور به پوست کندن و درست کردن سیب ها میکنه تا اونها را بفروشند. کمی بعد، مادر ییلدیز نیز به خونه اون میاد تا خونه جدیدش را ببینه و به او سر بزنه. اونها کمی نیز در مورد اتفاقات اخیر صحبت میکنند .