اقتصاد سینمای ایران پیش از کرونا نیز سر پا نبود / نظر مجید شیخ انصاری درباره اکران آنلاین، طرح سینما ماشین و وابستگی تولیدکنندگان سینما به درآمدهای مستقیم

98

1399/3/5

02:09


سمیرا افتخاری- مجید شیخ انصاری تهیه‌کننده سینما و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر معتقد است در سینمای ایران چشم‌اندازی که مشخص باشد و به اجماع برسد وجود ندارد.

اقتصاد سینمای ایران پیش از کرونا نیز سر پا نبود / نظر مجید شیخ انصاری درباره اکران آنلاین، طرح سینما ماشین و وابستگی تولیدکنندگان سینما به درآمدهای مستقیم

سرویس سینمایی هنرآنلاین: این روزها بحث اکران آنلاین و تمایل صاحبان آثار به این شیوه اکران، برای در امان ماندن از صف انتظاری که برای اکران به شیوه سنتی در حال حاضر طولانی شده است و همچنین رسیدن به بخشی از سرمایه موجود بیشتر شده است. به همین بهانه به سراغ مجید شیخ انصاری استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و از تهیه‌کنندگان سینما رفتیم و با او درباره اکران آنلاین، اقتصاد سینما و همچنین درآمدهای حاشیه‌ای سینما به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

آقای شیخ انصاری اجازه دهید پیش از ورود به بحث ابتدا از وضعیت اکران آخرین فیلمتان "پالتو شتری" بپرسم که به کجا رسیده است چون پیش از عید قرار بود که این فیلم اکران شود؟

مشخصاً درباره فیلم خودممان چون قبل از عید سازمان سینمایی به یک نتایجی رسیده بود ازجمله سبدبندی و قرعه‌کشی آثار سینمایی، وضعیت اکران نیز مشخص بود، اما با توجه به شرایط موجود و در پی شیوع ویروس کرونا و تعطیلی سالن‌های سینمایی همه فیلم‌هایی که بنا بود به شیوه سنتی اکران شوند، بلاتکلیف هستند و فیلم ما نیز از این قاعده مستثنا نیست. از سوی دیگر دو نکته در مورد روش موجود که در حال باب شدن است، وجود دارد. فیلم‌ها پیش از اکران عمومی در حوزه وی او دی یا اکران آنلاین در اختیار بیننده قرار می‌گیرند که به لحاظ حقوقی و مالی فضای مبهمی دارند و هنوز اعتماد کافی بین اهالی سینما بخصوص کسانی که نگران بازگشت سرمایه هستند وجود دارد. بخش‌هایی که سرمایه‌گذاری خصوصی ندارند و سرمایه متعلق به افراد نیست چون قصدشان بیشتر دیده شدن فیلم مد نظر است به‌راحتی ریسک می‌کنند و وارد این حوزه می‌شوند. فارغ از این که آمارهایی که از فروش ارائه می‌شود واقعی هست یا نه (منظورم آمارسازی نیست و به‌طور کلی بیان کردم) الان عدد و رقمی که بیرون می‌آید بستر رسمی ندارد و از سویی معلوم نیست هزینه‌های پنهان پشت درآمدها چگونه است و چه سهمی به تهیه‌کننده خواهد رسید. این فضا کمی مبهم است و شاید کمی جلوتر از این ابهام درآید. به این‌ها نگرانی ناشی از احتمال کپی شدن و کم شدن تعداد بیننده را نیز اضافه کنید. فیلم‌هایی که با هزینه شخصی و فردی ساخته می‌شوند بسیار آسیب‌پذیر هستند و سرمایه‌گذار با یک اشتباه ممکن است، سرمایه فیلمش از دست برود. همین الان هم بعد از یکی دو سال سرمایه‌گذاری و در صف اکران ماندن منطق خود را از دست داده است و اگر درآمد لازم و سرمایه لازم از این فیلم‌ها برنگردد امکان ساخت فیلم بعدی وجود ندارد. به همین دلیل با احتیاط بیشتری وارد این حوزه خواهیم شد. هنوز نشانه‌های اطمینان بخشی دیده نشده و فیلم‌هایی که تا الان اقدام به اکران آنلاین کرده‌اند یا نگران بازگشت سرمایه نبوده‌اند و یا این که امید زیادی به فروش نداشتند و همین فروش می‌تواند حداقل لازم را به آن‌ها بازگرداند و یا اینکه از زمان اکرانشان گذشته است. بنابراین همان عرضه نمایش خانگی را با تعریف جدیدی دنبال می‌کنند. امیدوارم این ماجرا فارغ از این که از آن نفع ببرند یا نه موفق باشد، چرا که در دنیا اکران آنلاین یکی از روش‌های درآمدی برای فیلم‌هایی که نمی‌توانند در اکران قرار گیرند و یا فیلم‌های هنری که در این بستر می‌توانند مخاطب خود را پیدا کنند و یک سازو کار مالی شفافی داشته باشند، است. امیدوارم که این شیوه در کشور ما نیز جواب دهد.

 

به نظر شما وجود این دو پلتفرم در قالب وی‌اودی‌های فعالی که اکران اینترنتی را بر عهده دارند کافی است؟

نکته ظریفی که وجود دارد این است که معمولاً در دنیا کسانی که در این حوزه حضور دارند در محیط اقتصاد سینما هستند و درآمدشان دیر یا زود در قالب فیلم یا سریال جدید و یا درآمدهای حاشیه‌ای مانند تبلیغات باز هم به سینما برمی‌گردد. الان در ایران این دو پلتفرمی که فعال هستند به نظر می‌رسد اقتصادشان داخل اقتصاد سینما نیست و مشخصاً چون وابسته فنی هستند و تشکیلات و تصمیم‌گیری‌شان وابسته به حوزه مدیران تلفن همراه است. بنابراین اگر درآمد مشخصی هم متصور شود این درآمدها به حوزه دیگری به‌جز سینما برمی‌گردد و به نظرم سازمان سینمایی باید سازوکاری برقرار کند تا شرکت‌های فعال در این حوزه درآمدها را به نحوی مدیریت کنند که منجر به ساخت فیلم جدید شود تا الگویی که در خارج موفق بوده اینجا نیز اتفاق بیفتد وگرنه شبیه به بستری می‌شود که آدم‌های بیرون از حوزه سینما برداشت خود را می‌کنند و اگر موفق نباشد سینما به حال خود رها می‌شود و اقتصاد جذابی نخواهد داشت. چون سینما آسیب‌پذیرتر است بیشتر هم آسیب می‌بیند.

در همین دو فیلم "خروج" و "طلا" که به این شیوه اکران شدند یک نکته وجود دارد و آن‌هم شناور بودن قیمت بلیت است. خود این نکته تا چه اندازه برای ایجاد رقابت مفید و مؤثر است و یا اینکه این شناور بودن باعث پس زدن مخاطب می‌شود؟

روش‌های درآمدزایی در این حوزه بسیار پیچیده است و نیازمند یک گفت‌وگوی طولانی است. شناورسازی و عدم شناورسازی بد نیست. این یک اکوسیستم اقتصادی است که باید همه فاکتورهای درگیرش به یک تناسبی با هم برسند. تفاوت دریاچه طبیعی با یک استخر در اکوسیستم آن است. دریاچه طبیعی نیاز به پایش ندارد و خودش این کار را انجام می‌دهد و به تعادل می‌رسد در حالی‌ که در استخر این‌گونه نیست. ما در حال حاضر به یک رفتار استخری رسیده‌ایم. یعنی شیر آب را باز می‌کنیم تا ببینیم نشتی دارد یا نه و شیوه‌ای پر از دردسر را انتخاب کرده‌ایم. شناور بودن ویژگی‌هایی دارد که در شرایط خود به نفع همه است و عدم شناور بودن نیز ویژگی‌هایی دارد که می‌تواند به نفع همه باشد. در این شرایط جدید ما سه طرف درگیر داریم. یکی مخاطب، دیگری سرمایه‌گذار و تولیدکنندگان سینما و دسته آخر نیز کسانی که به‌واسطه انجام این خدمات یا ملاحظات مربوط به آن مشغول فعالیت هستند. هر سه حوزه باید برای این سه گروه جذابیت داشته باشد؛ یعنی تماشاگر باید بتواند به ارزان‌ترین شکل ممکن و با گزینه‌های مختلف فیلم مورد نظرش را ببیند. تولیدکننده نباید نگران رقابت غیرمنصفانه باشد و درآمدش برگردد و خدمات دهندگان نیز باید شرایط برایشان اقتصادی باشد. اگر بخواهیم با توسل به شرایط و یا امکاناتی که دارند هرکدام را به سمت خود بکشانیم این تعادل به هم خواهد خورد. بنابراین شاید من نتوانم پاسخ درستی به این پرسش بدهم، چرا که سؤالات پیش فرضی برای این حوزه وجود دارد که آیا شناورسازی خوب هست یا نه! باید دید در چه زمانی و با چه افق دیدی اتفاق می‌افتد. متأسفانه این دست فعالیت‌ها نیازمند یک برنامه‌ریزی بلندمدت است که ابعاد حقوقی و اقتصادی آن کارشناسی شده باشد و در سیستم ما وجود ندارد. به هر حال این اتفاق در سینمای ایران افتاده است و از شرایط متأثر است. هرچند هنوز هم دیر نیست و سازمان سینمایی و یا مراکز مرتبط می‌توانند پژوهش‌های لازم را در این زمینه انجام دهند. با تشکیل کارگروه‌هایی که نه برای مانع شدن، بلکه برای مشورت و بهبود، هر سه طرف را در نظر بگیرند می‌توان گفت شناور‌سازی خوب است یا نه.

این امر در دنیا به چه شیوه‌ای انجام می‌شود؟

سازمان‌هایی این وظیفه را بر عهده دارند که کارشان رگلاتوری یا تنظیم‌کنندگی است. نهادهایی که قدرت در دست دارند در سیاست‌های عمومی این وظیفه را عهده دارند. به نظر می‌آید الان به دلیل واگرایی بین نهادهایی که می‌توانند این کار را انجام دهند مشخصاً بین سازمان سینمایی، خانه سینما و انجمن‌های صنفی مربوط به این حوزه (اگر تشکیل شده باشد)، می‌توانند باهم به یک توافق برسند و این تنظیم‌کنندگی به وجود آید. در حال حاضر به نظر می‌رسد بازار رها شده و تصمیم‌گیری‌های شخصی و فردی اتفاق می‌افتد. در چنین شرایطی خیلی امیدوار نیستم که بهینه‌ترین شکل این فرایند رخ دهد، البته که شاید هم شد. ما تجربه اسنپ و تپسی را در حوزه حمل و نقل عمومی داریم که می‌توانست به یک فاجعه ختم شود و یا به شکل درستی پیش برود، اما شرایط طبیعی این تعادل را برقرار کرده است و هم راننده و هم سازمان تاکسیرانی به توافقاتی رسیده‌اند. گاهی اوقات این دست فعالیت‌ها نیازمند پوست‌اندازی هستند که یا اجباری می‌شود با خدمات زیاد و یا مدیریت‌شده به شیوه رگلاتوری، که به‌تدریج به یک بستر مناسب می‌رسند. در حال حاضر همان‌طور که گفتم فقدان این تنظیم‌کنندگی در همه امور وجود دارد. به‌طور مثال وزارت صمت با ایجاد تعرفه روی برخی کالاها به تنظیم می‌پردازد تا بخش کشاورزی آسیب نبیند. در جاهایی سازمان‌های فرادست با هماهنگی مراکز درگیر در میان‌مدت، کوتاه‌مدت و بلندمدت اقداماتی انجام می‌دهند و با هدفی برنامه‌ریزی می‌کنند، اما سینمای ایران تا جایی که من می‌دانم چشم‌اندازی که مشخص باشد و به اجماع برسد ندارد و اگر هدف وجود نداشته باشد این رگلاتوری هم بی‌معنی می‌شود. اگر هدف بخواهد دائماً تغیر کند نمی‌شود ما نیازمند یک ثبات نسبی هستیم که در حال حاضر وجود ندارد و این به معنای سخت بودن و عدم امکان برقراری نیست. اگر نهادهای درگیر سینما از آن واگرایی خارج شوند و به یک همگرایی برسند به‌سرعت این فضا ترمیم می‌شود و آن‌وقت در پی این اتفاق همه طرفین درگیر به بهترین شکل ممکن راضی هستند و این رضایت نیز معنی‌اش تغییر مفاهیم است. یکی از مفاهیمی که متأسفانه به‌اشتباه در سینمای ایران وجود دارد این است که بین فروش مستقیم و درآمد سرمایه‌گذار ارتباط برقرار شده که در هیچ کجای دنیا این‌گونه نیست. اکوسیستمی وجود دارد که از درآمدهای حاشیه‌ای و درآمدهای متعلق به حوزه سینما که چرخه وسیعی است، سرمایه‌گذار یا تولیدکننده داخل این چرخه قرار می‌گیرد و به‌تناسب به همراه اکران مستقیم، هزینه‌های فیلم برمی‌گردد. در حال حاضر آن عناصر در سینمای ما مفقود هستند و تولیدکنندگان سینما وابسته به درآمدهای مستقیم شده‌اند که یا اکران در سینماست یا اکران آنلاین که تنها ظاهرش عوض شده اما پوسته همان است. انتظار این که این سازوکار به‌تنهایی بتواند همه را راضی نگه دارد امکان ندارد. این بحث بسیار مفصلی است و نیازمند کارشناسی است که اگر به‌طور مشخص در جامعه سینمایی جا بیفتد آن‌وقت می‌توان به این سؤال پاسخ درستی داد.

به هر حال در تمام دنیا این اتفاق افتاده است و شاهد بودیم و هستیم که فیلم‌ها در هر دو حالت سنتی و آنلاین مخاطب خود را دارند و چشم‌اندازی برایش وجود دارد اما در سینمای ما این چشم‌انداز همان‌طور که به آن اشاره کردید وجود ندارد و اکران آنلاین با توجه به بسته بودن سالن‌های سینما تنها فضایی برای رفع تکلیف در شرایط موجود است. این برنامه‌ریزی که از آن صحبت کردید آیا در سینمای ایران قابلیت اجرا دارد؟ چرا که شرایط حال حاضر مشخص نیست تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و حتی زمانی که سالن‌ها باز شوند مردم این اعتماد را داشته باشند که به سالن‌ها بیایند یا نه... از سوی دیگر با طرحی که برنامه‌ریزی شده تنها درصدی از ظرفیت سالن‌ها می‌توانند در اختیار مخاطبان قرار گیرند و معلوم نیست سینمادار این ریسک را بپذیرد یا نه... در این شرایط چه پیش‌بینی دارید؟

شرایط جدید نباید باعث شود که ما گذشته را فراموش کنیم. اقتصاد سینمای ایران، اقتصاد سرپایی پیش از این هم نبود و در حال حاضر با ماجرای دیگری مواجه شده که برای برخی فرصت است و برای برخی دیگر تهدید است. این فرصت می‌تواند بخشی باشد. به‌طور مثال من تا دیروز کارخانه تولیدی مواد خوراکی داشتم، اما امروز کسی که کارخانه مواد شوینده دارد برد می‌کند چون تقاضا در بازار بالا رفته است. اما این به‌منزله موفقیت نیست و نمی‌توان گفت این صنعت رشد کرده و آن صنعت رشد نکرده است. در کل سینمای ایران همیشه 40 درصد ظرفیتش خالی بوده است و رفتار مخاطب هم همواره در پدیده‌های اجتماعی قابلیت پیش‌بینی ندارد. ممکن است در یک شرایطی تغییر کند و مثلاً استقبال فیزیکی بیشتر باشد. به‌طور مثال الان میل سفر در مردم وجود دارد در حالی که همه خطرها را می‌دانند و دیر یا زود موجی از سفرها به راه خواهد افتاد. بنابراین میل به تجربه اجتماعی، دیدار همدیگر و حضور در فضاهای اجتماعی دیر یا زود در سالن‌های موسیقی، تئاتر و سینما رخ می‌دهد و در حالت کنترل‌شده ایجاد رونق می‌کند. این را نمی‌گویم که مردم استقبال می‌کنند، رفتار اجتماعی مردم به‌عنوان پدیده قابل پیش‌بینی نیست و ممکن است حتی برعکس آن اتفاق بیفتد. نکته من این است که این ماجرا می‌تواند هم فرصت باشد و هم تهدید؛ برنامه‌ریزی و نحوه برخورد ماست که باعث می‌شود وجوه مختلفش را نشان دهد. این رفتار ما در مدیریت منابع و شیوه‌هایی که وجود دارد به همراه پژوهش‌های علمی و روش‌های آماری است که می‌تواند گام‌به‌گام جلو برود. سینمای ایران پیش از بحران کرونا دچار عوارض بنیادین با آنچه در سینمای دنیا با عنوان اقتصاد فیلم و اقتصاد سرگرم‌کننده وجود داشت، تفاوت بنیادین داشت و سمت ترمیم یا پیدا کردن قالب بومی خود پیش نمی‌رفت. در حال حاضر وضعیتی که کرونا ایجاد کرده ممکن است سینما را وادار کند به آن سمت پیش برود و یا برعکس. کسانی که امروز درگیر این ماجرا هستند در خدمات آنلاین یا از سوی دیگر مخاطبین، بازیگران آسیب‌پذیر این حوزه نیستند. شرکت‌های تلفن همراه اگر این کار شکست بخورد به سراغ درآمد دیگری می‌روند. چرا که درآمد بخش سینما آن‌قدر برایشان کم است که اصلاً دیده نمی‌شود. بگذارید این‌طور برایتان توضیح دهم، گردش مالی کل سینمای ایران با همه‌چیز حتی کسانی که پوستر چاپ می‌کنند نهایت آنچه مشهود است بیش از 500 تا 600 میلیارد تومان نیست و این رقم در مقابل درآمد ماه یا هفته بعضی از این حوزه‌هاست. ما در حال حاضر حدود 18 میلیون خانوار در ایران داریم با فرض این که پنج میلیون از این جمعیت یعنی چیزی حدود 20 درصد مشترک این شرکت‌ها شوند و ماهیانه 20 تا 30 هزار تومان حق اشتراک پرداخت کنند، رقم در اولین گام بدون ارقام حاشیه‌ای به بالای 1100 تا 1200 میلیارد می‌رسد. یعنی دو و نیم تا سه برابر درآمدهای سینما؛ تنها با یک اقدام ساده، که بازار بزرگ اقتصادی پیش آورده، فیلم‌ها فروش خواهند داشت. اما نشانه‌هایی از یک خرد جمعی که کلان نگاه کند در این میان دیده نمی‌شود و نگرانی که وجود دارد این است که بازیگران غیر مرتبط سینما اگر شرایط سخت شود و مخاطب استقبال نکند، میدان را ترک کنند که شبیه به زمانی می‌شود که وقتی توریست‌ها باغ میوه‌ای را اجاره می‌کنند و از میوه‌های آن باغ استفاده می‌کنند و آسیب می‌زنند و می‌روند، سال بعد آن درخت ثمر نمی‌دهد و آن‌ها جای دیگری هستند و تنها این باغدار است که آسیب دیده، در صورتی که اگر خود باغدار بتواند با قوانینی نحوه چیدن میوه‌ها را تنظیم کند سال بعد نیز آن درخت میوه داده و توریست هم لذتش را برده است چون آگاه شده است. ضمن این که قبول کنید مخاطب ما به محتوای سرگرم‌کننده برایش به شکل خیلی ارزان و حتی مجانی در فضای آنلاین بسیار محیاست، عادت کرده و اتفاقاً هزینه‌ای که برای آن پرداخت می‌کند، همان هزینه شرکت‌های تلفن همراه است و پولی برای محتوا صرف نمی‌کند. از سوی دیگر انگیزه و میلی هم دراین‌باره ندارد. بنابراین محتواهای ارزان و حتی مجانی هدف برنامه‌ریزی آن دو حوزه یعنی مخاطب و شرکت‌های خدماتی می‌تواند باشد که چیز عجیبی نیست و در دنیا هم وجود دارد. برنامه‌های بلندمدت کمک می‌کند این شیوه سازوکارش شکل درستی داشته باشد. خرد جمعی و آگاهی مشخصی که در این حوزه می‌تواند وجود داشته باشد، باعث می‌شود تا این شرایط تبدیل به فرصت شوند. من در سینمای ایران نمی‌بینم و از سوی دیگر هم تهدیدی که ضربه مهلکی به سینمای ایران بزند و بسیار آسیب‌پذیر است و بتواند از این فضا خارج شود نمی‌بینم. از نظر من شرایط می‌تواند ظرفیت تهدید و فرصت داشته باشد و هردو قابل حصول بوده و متکی به رفتار بازیگران ذینفع در این حوزه‌ها هستند که اگر آگاهانه و با پژوهش باشند تبدیل به فرصت شده و سینمای ایران یک نفس خوب می‌کشد و شرایط شفاف‌تر و سالم‌تر اقتصادی برمی‌گردد و برعکس چون ظرفیت‌های پنهان اقتصاد سینمای ایران هنوز شکوفا نشده و این دست ظرفیت‌ها پنهان هستند، تبدیل به تهدید شده و ضربه می‌زنند.

در این فرصت‌هایی که از آن‌ها یاد کردید، در بحث اکران‌های آنلاین آمدند طرح سینما ماشین را که در آمریکا چند دهه پیش اجرا شد و شکست خورد، دوباره راه‌اندازی کردند. از نظر شما در شرایط حال حاضر ما می‌توانیم از این طرح به‌عنوان یک تهدید استفاده کنیم یا فرصت؟

 سینما ماشین یا سینمای سه‌بعدی وقتی شکل گرفت با شرایط اجتماعی آن زمان انجام شد و مطابقت داشت. به‌طور مثال به خیابان‌های امریکا و ماشین‌های آن‌ها نگاه کنید. در سبک زندگی و جغرافیای آن‌ها فاصله خانه‌ها در محله‌ها کیلومترها بوده و مردم می‌توانستند با استفاده از سینما ماشین از طریق موج اف‌ام صدا را دریافت کرده و در ماشین فیلم را ببینند و این شیوه در آن زمان معنا می‌داد و درآمدهای حاشیه‌ای خود را نیز به همراه داشت. نباید جلوی درآمدهای حاشیه‌ای و شیوه‌های بامزه حاشیه سینما را گرفت و از سوی دیگر نباید به آن‌ها امید بست. اشتباه این است که به این شیوه‌ها به‌عنوان منابع جدی که بتواند یک‌تنه درآمد داشته باشد نگاه می‌کنیم. این‌ها در حواشی سینما بوده‌اند و باید ظرفیت‌ها را در نظر گرفت. به‌طور مثال اگر یک سالن در سینمای ایران را در نظر بگیریم که فیلم‌های تاریخی در آن به نمایش درآید، قطعاً پررونق خواهد بود چون همیشه مخاطب خود را دارد، حالا اگر بقیه فکر کنند که این یک منبع مالی خوب است و آن را در تمام سالن‌های سینمایی ایران بخواهند اجرایی کنند، مشخص است که با شکست همراه خواهد شد. بنابراین برخی از فعالیت‌ها یا تجربه‌های سینمایی شکست‌خورده نیستند بلکه به‌اشتباه به آن‌ها نگاه شده است. حواشی هستند که ممکن است بگیرد یا نگیرد. نباید مانع آن‌ها شد اما راه حلی برای کسب درآمد نیز نیستند، چراکه ظرفیت بالایی ندارند و تجربه‌های جهانی نیز همان‌طور که گفتید وجود داشته است. ممکن است بخش‌هایی از این التهاب فضا استفاده کنند و این در بحث همین کرونا نیز وجود دارد. به‌طور مثال برخی از افراد در جاهای مختلف صحبت می‌کنند که فلان دارو یا فلان اتفاق روی از بین بردن ویروس کرونا جواب می‌دهد و به‌طور موقت آن حوزه داغ می‌شود و التهاب ایجاد می‌کند. همیشه شرایط التهاب ادعاهای بزرگ و غیرمنطقی ایجاد می‌کند که قابل هضم نیست و در حوزه دانشگاهی می‌توان آن‌ها را مورد بررسی قرار داد. نکته‌ دیگری که باید به آن در سینمای ایران توجه کرد، دیده نشدن هزینه‌های پنهان است. یعنی ممکن است من به‌عنوان یک نهاد هزینه‌هایی داشته باشم که جایی دیده نشود. به‌طور مثال نسبت به امکاناتی که در اختیار من قرار می‌گیرد هزار تومان فاکتور می‌شود، اما در عمل به دلیل وجود زیرساخت و امکاناتی که در اختیار دارم یک میلیارد و هزار تومان بوده است که آن یک میلیارد فاکتور نمی‌شود و به‌عنوان زیرساخت در اختیار من هست که یا به آن آگاه هستم و یا نیستم. نمی‌توانم خودم را مقایسه کنم با یک مغازه‌ای که مثلاً دو هزار تومان خرج تبلیغاتش کرده و ادعا کنم از آن موفق‌تر هستم. این دست فعالیت‌ها جزو آن دسته‌ای هستند که با چرخه اقتصادی اصولاً کاری ندارند یا هزینه‌های پنهانشان را پاسخگو نیستند. اما باید مراقب حد و حدود بود تا به‌طور طبیعی سازو کار اقتصادی این التهابات را رد کند. در این فضا که سرگرمی کم شده سینما ماشین راه جدیدی است، اما نمی‌توان به‌عنوان یک درآمد حاشیه‌ای به آن نگاه کرد. این‌ها درآمد خرد هستند. وصل کردن سیستم تبلیغات به وی او دی و بعد تعیین سهم سرمایه‌گذار در آن حوزه یکی از درآمدهای حاشیه‌ای می‌تواند باشد. در چنین فضایی اعداد حکومت دارند تا حق به حق‌دار برسد و فیلم‌ها به‌تناسب درآمدهای خود رشد کنند. اگر این فعالیت درست پیش برود و بتوانیم به سیستم فیلم‌های آنلاین دنیا وصل شویم درآمد حاشیه‌ای برای ما به همراه خواهد داشت که برای سینما کافی است. گاهی اوقات در ایرلاین‌های خارجی وقتی به بخش آثار هنری سر می‌زنید حداقل یکی دو فیلم از سینمای ایران در آن می‌بینید که اگر دنبال کنید کسی رایت این فیلم‌ها را واگذار کرده است. با توجه به قدرت ارز خارجی درآمدها کلان می‌شوند و دو یا سه دلار برای هر فیلم 30 تا 40 هزار تومان درآمد برای هر بار تماشا به همراه خواهد داشت. وصل شدن ما به این سیستم و بدنه اقتصاد سینمای دنیا با ترکیبات درست می‌تواند تبدیل به منبع درآمد بزرگی شود که کاملاً مکانیسم آن عددی است نه سنتی. سیستم وی او دی ما در حال حاضر سیستم درستی نیست و لایه‌های درستی ندارد. منظور از درآمدهای حاشیه‌ای این نکات است که درآمدهای کلانی را به همراه دارد.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو