داستان فیلم :
یک قمارباز در شهر نیویورک مجبور است تا یک مبلغ مذهبی را به هاوانا ببرد، این در حالی است که آنها عاشق یکدیگر شده اند و شرط بندی شان نیز به دلیل تامین هزینه های بازی است که...
کارگردان :
جوزف ال. منکیهویچ (Joseph L. Mankiewicz): او که اصلیت لهستانی داشت در رشته ادبیات زبانهای زنده از دانشگاه کلمبیا مدرک کارشناسی گرفت و پدرش وی را برای ادامه تحصیل به برلین فرستاد جایی که به عنوان خبرنگار شیکاگو تریبون و مترجم فیلمهای آلمانی برای بازارهای انگلیسی زبان هم فعالیت میکرد.
پس از بازگشت به آمریکا برادرش هرمان که برای پارامونت پیکچرز کار میکرد کمکش کرد که در همان استودیو به عنوان فیلمنامهنویس مشغول به کار شود. در بیست سالگی جوان ترین فیلنامه نویس استودیو بود و کمی بعد در استودیو مترو گلدوین مایر استخدام شد و برای فیلمهای زیادی که در گیشه هم موفق بود فیلمنامه نوشت. وی کار تهیه کنندگی را هم دنبال میکرد و با تهیه کنندگی فیلم داستان فیلادلفیا به شهرت رسید و باز هم فیلمی با کاترین هیپورن و اسپنسر تریسی با نام زن سال تهیه کرد.
او که علاقه داشت کار کارگردانی را هم تجربه کند سر انجام در سال ۱۹۴۶ اولین فیلمش را با نام قلعه اژدها کارگردانی کرد.
در سال ۱۹۵۳ شرکت تهیه فیلمش را با نام فیگارو تاسیس کرد و یک سال بعد فیلم کنتس پابرهنه را ساخت فیلمهای بعدیش کمتر موفق بودند تا سال ۱۹۵۹ که فیلم ناگهان تابستان گذشته را با اقتباس از نمایشنامه تنسی ویلیامز تهیه و کارگردانی میکند. وی آخرین فیلمش را در سال ۱۹۷۲ با نام بازرس کارگردانی کرد.
جوزف ال. منکیهویچ در سال 1993 بر اثر حمله قلبی درگذشت
منبع : ویکیپدیا
بازیگران :
مارلون براندو (Marlon Brando): مارلون براندو ۳ آوریل سال ۱۹۲۴در ایالت نبراسکا آمریکا به دنیا آمد.
براندو مدتی به مدرسه نظامی رفت و بعد به کارهای مختلفی مشغول شد و نهایتا برای شرکت در کلاسهای بازیگری راهی نیویورک شد و نزد استادش؛ استلا آدلر، متد استانیسلاوسکی را آموخت.
مدتی بعد براندو به مدرسه بازیگری اکتورز استودیو که الیا کازان آن را اداره می کرد، راه پیدا کرد و در آنجا زیر نظر لی استراسبرگ متد اکتینگ(روشی که بازیگر برای اجرای نقش باید مدتی آن نقش را زندگی کند) را تکمیل کرد.نخستین حضور براندو بر پرده سینما بازی در فیلم مردان ساخته فرد زینه مان در سال 1985 بود. او برای آماده کردن نقشش در این فیلم بیش از یک ماه خود را در بیمارستان بستری کرد. کاری که از دید بسیاری از بازیگران مجرب آن دوران مانند لارنس الیویه یا کلارک گیبل حماقت محض محسوب میشد.
او یکی از تاثیرگذارترین بازیگران تاریچ سینما است. از فیلمهای مشهوری که وی در آنها ایفای نقش کردهاست میتوان به اتوبوسی به نام هوس در نقش استنلی کووالسکی، در بارانداز در نقش تری مالوی هر دو به کارگردانی الیا کازان و پدرخوانده در نقش دون ویتو کورلئونه اشاره کرد. بسیاری بهترین نقش او را پدر خوانده میدانند.
این بازیگر آمریکایی در بین بسیاری از علاقمندان به سینما و منتقدان به عنوان بهترین بازیگر تاریخ سینما شناخته میشود.وی در نقشهای متفاوتی بازی کرده است؛ از شکسپیر تا موزیکال، از درام تا کمدی. در مردها و عروسکها در نقش اسکای مسترسون همه را مجذوب کرد. در شورش در کشتی بونتی نقش فلچرکریسچن ضعیف النفس را داشت.ساخت بونتی مصادف بود با قطع پیوند براندو با صاحبان هالیوود. در سال 1960 سربازهای یک چشم را کارگردانی کرد و در تعقیب و انعکاس در چشمان طلایی بازی کرد و سپس در سال 1972 در نقش دون کورلئونه در پدرخوانده ظاهر شد.
هنگامی که آکادمی اسکار او را به عنوان برنده برگزید، وی زن سرخپوستی را برای گرفتن جایزه، از جانب خود مامور کرد تا به این وسیله توجه عموم را به وضع رقتبار سرخپوستان آمریکا جلب کند. وی روز به روز بیشتر معطوف مسائل و مشکلات بشری شد و فیلمهای آخر او نشانگر این گونه تمایلات سیاسی و اجتماعی اوست.
براندو پیشکسوت سبکی معروف به نام متدی بود که بلافاصله پس از او بازیگرانی مانند جیمز دین و مونتگومری کلیفت و سالها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند.چاقی مفرط در سالهای پایانی برای براندو بسیار دردسر آفرین بود. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده برای متقاعد کردن تهیهکنندگان فیلم برای انتخاب براندو تلاش زیادی کرد. چرا که عقیده داشتند زمان این بازیگر دیگر گذشته است.پس از پدرخوانده دوباره نام براندو در جهان سینما مطرح شد. پس از این بود که براندو در فیلمهای مطرحی مانند آخرین تانگو در پاریس، اینک آخر الزمان و آبگیرهای میسوری بازی کرد. نقش کوتاه او در انتهای فیلم اینک آخرالزمان نیز از به یاد ماندنیترین نقشهای تاریخ سینماست.
مارلون براندو ستاره افسانهای سینما روز جمعه 2 ژوئیه سال 2004 در سن 80 سالگی پس از مدتها بیماری در بیمارستانی در لس آنجلس درگذشت.
منبع : همشهری آنلاین
جین سیمونز (Jean Simmons) : در ۳۱ ژانویه ۱۹۲۹ در شهر لندن در انگلستان به دنیا آمد. وی در اوایل ۱۹۵۰ به دنبال قراردادی با هاوارد هیوز از بریتانیا به هالیوود مهاجرت کرد.
اوایل ۱۹۵۰ با بازی در فیلم آرزویهای بزرگ ساخته دیوید لین صاحب اعتبار ویژه شد. بعدها در فیلم هملت در کنار لارنس اولیویه نقش اوفلیا را عهده دار شد. سیمونز در فیلم بعدی خود بنام مردان و عروسکها درکنار مارلون براندو بسیار خوش درخشید. در سال ۱۹۶۰ در فیلم اسپارتاکوس ساخته استنلی کوبریک و در کنار کرک داگلاس هنر نمایی کرد فیلمی که برنده چهار جایزه اسکار شد و در نزد منتقدان جزو ماندگارترین آثار حماسی محسوب میشود. وی برای بازی در فیلم هملت نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. از مهمترین فیلمهای وی میتوان به طلاق به سبک آمریکایی و المر گنتری و آخرین فیلم وی سایههایی در خورشید اشاره کرد. سیمونز در اواخر ۱۹۷۰ کمتر بر پرده سینما حاضر شد و فعالیت خود را به تئاتر و تلویزیون معطوف کرد.
جین سیمونز دوبار ازدواج کرد و جدا شد. او در ۲۰ دسامبر ۱۹۵۰ با استوارت گرانجر در آریزونا ازدواج کرد. در سال ۱۹۵۶، او و گرنگر شهروند آمریکا شدند. آنها در سال ۱۹۶۰ از هم جدا شدند.
در ۱ نوامبر ۱۹۶۰، او با ریچارد بروکز کارگردان ازدواج کرد و در سال ۱۹۷۷ جدا شدند. اگرچه هر دو مرد به طور قابل توجهی از سیمونز بزرگتر بودند، او انکار کرد که در همسرشان به دنبال وجهه پدرمانندی بوده است. پدرش وقتی او تنها ۱۶ ساه بود، درگذشت ولی او گفت "شوهرانم اصلاً شبیه پدرم نبودند. پدرم یک مرد ملایم و مهربان بود. همسرانم شلوغ تر و مستبدتر بودند... این اصلاً به سن ربطی ندارد... این به تلالو و شوخ طبعی مربوط است.
در مصاحبهای در سال ۱۹۸۴ در کپنهاگ، او در حال بازی در فیلم صفحات زرد بود و دربارهٔ ازدواجهایش گفت:شاید ساده باشد، ولی شما میتوانید دو ازدواج مرا اینطور خلاصه کنید که من وقتی میخواستم یک همسر باشم، جیمی (استوارت گرنگر) گفت: "من فقط میخواهم تو زیبا باشی." و وقتی میخواستم آشپزی کنم ریچارد گفت: "پختوپز را فراموش کن. ما برای بازیگری آموزش دیدهایم -پس بازی کنیم!" بیشتر مردم فکر کردند در طول ازدواج اولم من درماندهام. این ریچارد بروکز بود که فهمید این غلط است و کمکم کرد روی پای خودم بایستم. من شکایت کردم که میترسم و او گفت که هیچ وقت از شکست نترس. هربار که صبح بیدار میشوی، به پیش میروی.
او دو دختر دارد؛ تریسی گرانجر و کیت بروکس که هرکدام از هر ازدواج او هستند. سیمونز در اواخر ۱۹۷۰ به به ایست کوست نقل مکان کرد صاحب خانهای در نیومیلفورد شد. بعداً او به کالیفرنیا برگشت و در سنتا مونیکا ساکن شد و تا زمان مرگش در سال 2010 در همان مکان ساکن بود.
فرانک سیناترا (Francis Sinatra ): فرانک سیناترا در ۱۲ دسامبر سال ۱۹۱۵ در نیو جرسی به دنیا آمد. پدرش بوکسور آماتور و مأمور آتشنشانی بود و مادر ایتالیاییتبارش نیز رئیس شعبه محلی حزب دموکرات در هوبوکن (Hoboken) در ایالت نیو جرسی. در بهار سال ۱۹۳۹ هری جیمز، یکی از ترومپتنوازان معروف به استعداد فرانک سیناترا پی برد و به این ترتیب رویای سیناترا برای ضبط نخستین صفحه محقق شد. این دو چهره در طول چند دهه همکاری بیش از ۱۸۰ قطعه مشترک ضبط کردند که بسیاری از آنها به جمع دهترانه پرفروش روز راه یافتند و ماندگار شدند، از جمله ترانه I’ll never smile again.
سیناترا در بهار ۱۹۴۲ فعالیت انفرادی خود را آغاز کرد؛ فعالیتی که در عالم موسیقی و فیلم کمنظیر بوده و است. بازیگری درخشان او در تئاتر پارامونت در نیویورک سبب شد که سیناترا به نخستین الگوی نوجوانان و جوانان آمریکایی بدل شود. در همین دوران بود که طرفدارانش به او لقب The Voice (صدا) را دادند. سیناترا با صدای ویژه و منحصربهفردش توانست رنگی خاص و بینظیر به شماری از ترانههای مشهور و کلاسیک آمریکایی ببخشد.
بسیاری از ترانههایی که با صدای او اجرا شدهاند، از ترانههای خاطرهانگیز و همیشهسبز دنیای موسیقی محسوب میشوند. یکی از این ترانهها My Way (راه من) است که به گوش کمتر علاقمند موسیقی ناآشناست. در سال ۱۹۵۰ تارهای صوتی فرانک سیناترا دچار بیماری شد و او به مدت پنج سال از صحنه موسیقی دور بود تا اینکه با ترانهی حزنانگیز In the wee small hours بازگشتی موفق را جشن گرفت. آلبوم Songs for swinging lovers که در سال۱۹۵۶ به انتشار رسید ۶۶ هفتهی تمام در بین آلبومهای پرفروش فهرست نشریه بیلبورد بود.
فرانک سیناترا را میتوان هنرمندی همهفنحریف دانست. او در طی چندین دهه فعالیت هنری در ۶۰ فیلم نقشآفرینی کرد و در سال ۱۹۵۳ حتی موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد برای بازیگری در فیلم “از اینجا تا ابدیت” شد. از آن پس بود که درهای هالیوود نیز به روی او گشوده شد. سیناترا به خاطر صدای فوقالعادهاش هم در فیلمهای موزیکال حضور یافت و هم در فیلمهایی جدی مانند “مرد بازوطلایی”.
بازیگری در این فیلم حتی نامزدی جایزه اسکار برای بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای سیناترا به ارمغان آورد. فرانک سیناترا تنها به خاطر نقش پررنگاش در صحنه فیلم و موسیقی خبرساز نبود. او از روحی باز و آزاد برخوردار بود، اما این بعد از ابعاد شخصیتی او کمتر مورد توجه رسانهها قرار داشت تا ارتباطاتی که گفته میشد با مافیا دارد. این هنرمند محبوب که میلیونها دلار کمکهای خیریه انجام داد از دشمنان و مخالفان صریح نژادپرستی بود. او بود که توانست هنرمندانی سیاهپوست چون سمی دیویس جونیر را به موفقیت برساند. از این دو ترانههایی خاطرهانگیز نیز به جای مانده است، از جمله ترانهی “من و سایهام” که در سال ۱۹۵۸ روانه بازار شد.
روابط شخصی و عاشقانه فرانک سیناترا نیز از دیگر دلایلی بود که او را در کانون توجه رسانهها قرار داد. سیناترا در سال ۱۹۳۹ با نانسی بارباتو، عشق دوران دبیرستانیاش ازدواج کرد و سه فرزند نیز حاصل این زناشویی بود.
او اما همسرش را ترک کرد تا در سال ۱۹۵۱ با آوا گاردنر، چهرهی زیباروی هالیوود ازدواج کند. زندگی مشترک این زوج تنها دو سال دوام یافت و چند سال طول کشید تا آنها رسما از هم طلاق بگیرند. سیناترا در سال ۱۹۶۶ با میا فارو ازدواج کرد؛ رویدادی که از دید رسانههای آن دوران رسواییبرانگیز بود. سیناترا در آن زمان۵۰ سال داشت و میا فارو ۲۰ سال! عمر این زناشویی نیز پس از ۲ سال به پایان رسید. باربارا مارکس چهارمین و آخرین همسر فرانک سیناترا بود. این دو در سال۱۹۷۶ با یکدیگر ازدواج کردند. آخرین ترانهی جاودانی فرانک سیناترا “نیویورک نیویورک” است که در سال ۱۹۷۷ اجرا شد و ترانهی متن فیلمی به همین نام به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و بازیگری رابرت دونیرو و لایزا مینلی بود. این ترانه را میتوان به نوعی سرود غیر رسمی نیویورک نیز دانست.سیناترا در سال 1998 در کالیفرنیا درگذشت.
منبع: برترین ها
نکاتی که احتمالا درباره مردها و عروسک ها (Guys and Dolls) نمی دانید :
مارلون براندو در فیلم « مردها و عروسک ها » ایفاگر نقش اسکای مسترسون است. نقشی که فرانک سیناترا خواهان ایفای آن بود اما در عوض در نقش مکمل یعنی ناتان دیترویت حضور یافت. این اتفاق باعث تیره شدن روابط میان براندو و سیناترا شد و تا سالها نیز ادامه داشت.
در سکانسی که اسکای و ناتان اولین بار با یکدیگر ملاقات می کنند،ناتان چیزکیک می خورد. براندو می دانست که سیناترا از خوردن چیزکیک متنفر است به همین دلیل عمداً شرایطی به وجود می آورد که او بارها چیزکیک بخورد!
مرلین مونرو علاقه زیادی برای بازی در نقش ادلاید داشت اما کارگردان منکیهویچ، علاقه ای نداشت دوباره با او همکاری کند! ( آن دو قبلا در « همه چیز درباره ایو » با هم کار کرده بودند)
جین کلی برای بازی در نقش اسکای در نظر گرفته شده بود اما کمپانی MGM از استخدام او خودداری کرد.
مارلون براندو و فرانک سیناترا در طول فیلم در کنار هم حضور نداشتند. عوامل و بازیگران صحنه نیز به دو گروه تشکیل شده بودند. عده ای که طرفدار براندو بودند و عده ای طرفدار سیناترا!
براندو در آغاز فیلمبرداری از سیناترا خواسته بود تا به او در اجرای قطعات موزیکال کمک کند و در این خصوص با هم کار کنند. اما سیناترا به او گفته بود:« من این متد مسخره رو اجرا نمی کنم ». این مسئله باعث ایجاد تنش در رابطه این دو بازیگر شد.
برخی از قطعات موزیکال در نسخه تئاتری اجرا نشدند و تنها برای فیلم سینمایی ساخته شدند تا سهم سیناترا در آوازخوانی افزایش داده شود.
سیناترا در یک مصاحبه در سال 1959 گفته بود که تنها یک فیلم است که از بازی در آن پشیمان است و آن « مردها و عروسک ها » است. او در این مصاحبه به نیوزویک گفته بود:« هیچ چیز درباره بازی مارلون براندو بد نیست اما نقش اسکای برای او مناسب نبود و خودش هم این رو می دونست!»
سیناترا در در مواجه با براندو یکی از بدشانس ترین بازیگران به شمار می رود. او پیش از باختن نقش اسکای به براندو در « مردها و عروسک ها » ، خواهان ایفای نقش تری مالوی در فیلم « در بارانداز » شده بود اما در آنجا هم نقش به براندو رسیده بود. همچنین در سال 1972 او خواهان ایفای نقش دون ویتو کورلئونه شده بود اما باز هم نقش به براندو رسید. نکته جالب اینکه مارلون براندو برای فیلمهای « در بارانداز » و « پدرخوانده » برنده جایزه اسکار شده است!
نام اصلی اسکای آبادیا است.
انتخاب اصلی برای بازی در نقش سارا براون، گریس کلی بود.
ترانه « یک زن عاشق » در نسخه تئاتری وجود نداشت و برای فیلم ساخته شد. قطعه ای که به یکی از آثار پرفروش مارکت موسیقی تبدیل شد.
قرار بود نسخه بازسازی شده از فیلم با بازی چنینگ تاتم و جوزف گوردن لویت ساخته شود که تا این لحظه خبری از آن نیست.
« مردها و عروسک ها » در لیست « 1001 فیلمی که باید قبل از مرگ ببینید » نوشته استیون شریدر قرار دارد.
جین سیمونز از « مردها و عروسک ها » به عنوان محبوب ترین فیلم کارنامه هنری اش نام برده است.
دیالوگ ماندگار:
اسکای: فرقی نداره که با کی ازدواج می کنی. به هر حال صبح که از خواب پا میشی میبینی اون تبدیل به یه آدم دیگه شده...
نازنین آفاق
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
مردها و عروسک ها (Guys and Dolls)
کارگردان : جوزف ال. منکیهویچ
نویسنده : جو اسورلینگ، ایب باروز
بازیگران :
مارلون براندو / اسکای
جین سیمونز / سارا
فران سیناترا / ناتان
ویوین بلین / آدلاید
زمان : 150 دقیقه
محصول : 1955
مهمترین افتخارات : نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری، کارگردانی هنری رنگی، طراحی لباس رنگی و بهترین موسیقی.