مرگ انیو موریکونه بزرگ/ تنها صداست که می ماند
به گزارش سلام سینما، جهان سینما امروز یکی از عزیزترین عوامل، تاثیرگذارترین افراد و محبوبترین اعضای پشت دوربین خود را از دست داد. مردی از جنس موسیقی که بیشترین نواهای نوستالژیک و خاطرهانگیزی که در یاد تماشاگران مانده و همیشگی شده است را خلق کرده: انیو موریکونه که اگر او را مهمترین موزیسین تاریخ سینما بدانیم، چندان اغراق نکردهایم.
«به خاطر یک مشت دلار»، «به خاطر چند دلار بیشتر»، «خوب، بد زشت»،«مالنا»، «روزی روزگاری در آمریکا»، «سینما پارادیزو»، «تسخیرناپذیران»، «هشت نفرت انگیز» تنها تعداد معدودی از آثار ماندگار او هستند. فیلمهایی که با شنیدن نامشان، ناخودآگاه تم اصلی موسیقیشان را زیرلب زمزمه میکنید و یا با شنیدن موسیقی متن آنها در هر مکانی، صحنههای فیلم در ذهنتان تصویر میبندد.
موریکونه، آهنگساز ایتالیایی کار خود را با فیلم «فاشیست» آغاز کرد و در سالهای اخیر بیشتر رو به ساخت موسیقی برای فیلمهای کوتاه و آثار مستند آورده بود.
اگرچه موریکونه یک آهنگساز فیلم است اما همواره موسیقی او از سلیقه و ویژگیهای فردی او نشأت گرفتهاست. موریکونه در ساختههایش غالباً تمایل به رومانتیسیسم با محوریت ملودیک داشتهاست و این زبان از موسیقی بیشتر در آثارش رخ دادهاست. موسیقی وی بیش از هر چیز وفادار به قواعد موسیقی تونال است، اگرچه او در آثارش از این مرز فراتر میرود و بارها تکنیکهای مدرن را به کمک در خلق فضاها گسیل میکند. او گفتهاست: «من همواره در تلاش بودهام تغییری را در عرصه موسیقی به وجود آورم. همواره در جستجوی تازهها بودهام و گاهی پیش میآید که در جریان این جستجو به کشف بزرگی میرسید. در فیلم، وظیفه آهنگساز است که بدعتی را در این عرصه ایجاد کند».
گاردین به بیانی طنزآمیز مینویسد: «از او از ریشههای موسیقیش سؤال کنید. او کلاهش را به احترام آهنگسازان مستقل سده بیستم همچون پیر بولز، اشتوکهاوزن، لوچیانو بریو و لوئیجی نونو از سر بلند میکند». با آن که موسیقی موریکونه لحظهای شکلی مدرن و دیسونانس به خود میگیرد اما باز از خصوصیات آثار تونال و مدال بیخود نمیشود. این مسئله درک موسیقی او را در بین شنوندگان متوسط موسیقی ممکن ساختهاست. نیازی نیست کسی برای فهم این موسیقی مجبور به درک اِلمانهای موسیقی مدرن باشد. موریکونه این دو را در ظرفی یکسان ارائه میکند. با وجود این که او به موفقیتهای تجاری قابل توجهی در حرفه موسیقی دست یافتهاست اما او ارزشهای هنری موسیقی که از گذشته با خود داشتهاست را حفظ کردهاست. سرجو میشلی، پژوهشگر موسیقی مینویسد: «او دو وجه متمایز موسیقی را در آثارش در کنار هم گسترش میدهد. یکی از آنها گرایش به مدرنیسم مانند سریالیسم و موسیقی تجربی است و دیگری موسیقیای در سطح ادراک مردم؛ همان سطحی که او آن را از تنظیم ترانهها و نمایشهای رادیویی و تلویزیونی میشناخت». این دو صورت از موسیقی او به نظر همزیستی خوبی با هم یافتهاند و یکدیگر را کامل میکنند.
اگر بخواهیم شیوه کار موریکونه با دیگر آهنگسازان فیلم در هالیوود را با هم مقایسه کنیم متوجه تفاوتهایی خواهیم شد. این تفاوتها صرفاً در تکنیک آهنگسازی او برای فیلم خلاصه نمیشود بلکه در تفکر و نگاه او به هنر آهنگسازی نیز وجود دارد. مجموعهای از دلایل که موریکونه را از برخی همکاران هالیوودیش متمایز ساختهاست. موریکونه دانستههایش را در موسیقی کلاسیک و تجربههای بسیاری را از موسیقی پاپ کسب کرده بود اما آنچه او را به دنیای موسیقی فیلم کشاند روحیهای بود که او را هدایت میکرد. در هالیوود مراحل آهنگسازی، تنظیم برای ارکستر، رهبری و هر آنچه برای تهیه یک موسیقی فیلم نیاز است مقداری پیچیدهاست و در بسیاری موارد از هماهنگی بخشهایی مستقل تکامل یافتهاست. چیزی شبیه به یک خط تولید و سر هم کردن است. در حالی که یک رهبر ارکستر در حال ضبط یک موسیقی فیلم است تنظیمکننده همان اثر در حال تنظیم موسیقی برای فیلم دیگریست و آهنگساز آن نیز در حال نوشتن اثر بعدی خود است. این چیزی بیش از کار هنری است. آنها شتابان کار میکنند. این چرخهای کارآمد و سودآور است. موریکونه چنین شیوهای را برای کار نپذیرفته و میگوید: «آهنگسازان در هر دورهای صرف نظر از اینکه موسیقی برای کنسرت باشد یا برای هر چیز دیگر، موسیقیشان را خودشان میسازند. من متعجبم و درک نمیکنم چرا کسی که خود را آهنگساز میداند کارش را تمام نمیکند و عاقبت آن را به دست دیگری میدهد»
انیو موریکونه امروز در ۹۱ سالگی درگذشت. جای او تا مدتها در سینما خالی خواهد بود و فقدانش گرم و تاثربرانگیز باقی خواهد ماند.
یادش همیشگی.