ستاره | سرویس فرهنگ و هنر - خواندن اشعار شاعران درباره زندگی، با نگاه عمیق و متفاوت آنها، پردۀ عادت را از پیش چشم ما کنار میزند تا زیستن را تازه کنیم. سهراب سپهری شاعر معاصر ایرانی است که حرف های زیادی درباره زندگی، این رسم خوشایند دارد. در ادامه مجموعهای از نابترین اشعار سهراب سپهری در مورد زندگی را خواهید خواهند.
در این مطلب خواهید خواند:
بهترین اشعار سهراب سپهری در مورد زندگی
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی جذبه دستی است که میچیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کرهای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور آینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست...
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رختها را بکنیم
آب در یک قدمی است
«صدای پای آب»
☆☆☆☆☆
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد
«چه سیب های قشنگی!
حیات نشئه ی تنهاییست.»
و میزبان پرسید: قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق، تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
«مسافر»
☆☆☆☆☆
و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت
و اگر خنج نبود، لطمه میخورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می گشت...
☆☆☆☆☆
دشتهایی چه فراخ
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد
من در این آبادی پی چیزی میگشتم
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود که صدایم میزد
پای نی زاری ماندم باد میآمد گوش دادم
چه کسی با من حرف میزد؟
سوسماری لغزید
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار، بوتههای گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوهها را کندم و نشستم پاها در آب
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی ‚ سر رسد از پس کوه
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ میچرد گاوی در کرد
ظهر تابستان است
سایهها میدانند که چه تابستانی است
سایههایی بی لک
گوشهای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد
☆☆☆☆☆
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رختها را بکنیم
آب در یک قدمی است
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را
گرمی لانه لک لک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گره ذایقه را باز کنیم
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ
و بیاریم سبد
ببریم این همه سرخ، این همه سبز
☆☆☆☆☆
پشت کاجستان، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن و حیاط.
من و دلتنگ و این شیشه خیس.
مینویسم و فضا.
مینویسم و دو دیوار و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر میبافد.
یک نفر میشمرد.
یک نفر میخواند.
زندگی یعنی: یک سار پرید
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است
و هنوز، آب میریزد پایین، اسبها مینوشند.
قطرهها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.
زندگینامه مختصر سهراب سپهری
در ادامه مختصری از بیوگرافی سهراب سپهری را برایتان آوردهایم:
سهراب سپهری، شاعر و نقاش کرمانی در ۱۵ مهر سال ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دبستان خیام کاشان و دوره متوسطه را در دبیرستان پهلوی کاشان به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۲۷ و بعد از دریافت دیپلم دوره دبیرستان، به تهران رفت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. همزمان با تحصیل در دانشگاه، برای مدت ۸ ماه به استخدام شرکت نفت تهران درآمد.
سهراب سپهری در سال ۱۳۳۰ اولین مجموعه شیر نیماییاش را با عنوان «مرگ رنگ» منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، توانست نشان درجه اول علمی را از آن خود کند. در همین سال بود که دومین مجموعه اشعار خود را با عنوان «زندگی خوابها» منتشر کرد. در سال ۱۳۳۳ در موزه اداره کل هنرهای زیبا کار میکرد و همزمان در هنرستانهای هنرهای زیبا مشغول تدریس بود.
در سال ۱۳۳۴، اشعار سهراب را در به زبان ژاپنی در مجله سخن چاپ کردند. در سال ۱۳۳۶، به پاریس و لندن سفر کرد و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس ثبت نام کرد. در سال ۱۳۳۷، سهراب سرپرست سازمان سمعی و بصری اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی بود. در سال ۱۳۴۰، از همه مشاغل دولتیاش کناره گیری کرد و به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران پرداخت. در سال ۱۳۵۹، به علت ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران در گذشت. سهراب در صحن امامزاده سلطان علی روستای مشهد اردهال کاشان به خاک سپرده شد.
سخن پایانی
نابترین اشعار سهراب سپهری در مورد زندگی را در این مطلب خواندید. شما چه اشعار دیگری از سهراب سپهری سراغ دارید؟ در پایین همین صفحه با ما در ارتباط باشید. همچنین میتوانید اشعار مولانا در مورد زندگی و بهترین اشعار درباره کوتاه بودن زندگی را نیز در ستاره بخوانید.