مرتبه اول مربوط به زمانی بود که او بعد از جام‌جهانی ۲۰۰۶ آلمان با موج عظیمی از انتقادات و بعضا نامهربانی‌ها مواجه شد و فوتبال ملی‌اش به بدترین شکل ممکن خاتمه یافت. دایی بعد از آن کنج عزلت برگزید و مدتی مصاحبه نکرد. در عین حال فعالیت‌های فوتبالی شهریار ادامه یافت. او عضو تیم فوتبال سایپا بود و بعد از جدایی ورنر لورانت در اوایل فصل، مربی- بازیکن همین تیم شد. دایی با نمایش درخشان در زمین و راهبری تیم از بیرون، اولین و تنها قهرمانی لیگ برتری‌اش تا امروز را رقم زد و پس از آن سرمربی تیم ملی شد. از قضا این بار هم حضور در تیم ملی برایش خوشایند نبود و بعد از شکست دردناک برابر عربستان در فروردین ۸۸، او از سمتش کنار رفت. بسیاری عقیده دارند برکناری دایی در آن مقطع با اراده دولت اتفاق افتاد. به این ترتیب دوره دوم گوشه‌نشینی آقای گل از راه رسید و او ۹ ماه روزه سکوت گرفت. این هجران در نهایت با تصمیم جنجالی حبیب کاشانی، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس مبنی بر جایگزینی دایی با زلاتکو کرانچار به پایان رسید و در پی آن، شهریار دو قهرمانی پیاپی در جام حذفی به دست آورد.

حکایت این فرقت سوم اما چیز دیگری است؛ هم زیاد طول کشیده و هم پشتش حرف و حدیث زیاد است. حتی می‌گویند علی دایی ممنوع‌الکار است و اصلا به همین دلیل بعد از افتضاح مارک ویلموتس، سرمربی تیم ملی نشد. خودش هم خیلی راغب نیست در این مورد صحبت کند. اخیرا ویدئوی کوتاهی از دایی منتشر شده که او در آن کوتاه و تلخ می‌گوید: «فوتبال نگاه نمی‌کنم.» آیا خداحافظی طولانی شهریار، با آغاز لیگ بیستم به پایان می‌رسد؟ او حتی اگر مربی فوق‌العاده‌ای نباشد، قطعا شخصیت خبرسازی است؛ بنابراین جای خالی‌اش در فوتبال ایران عمیقا احساس می‌شود.