سوال مخاطب نی‌نی‌بان: سلام.
من ۴ سال برای بچه دار شدن اقدام کردم، وقتی میدیدم دیگران با فرزندشون خوشحالند قلبم پر از غبطه می شد که چرا بچه دار نمیشیم،
اما خیلی اتفاقی سه ماه پیش تو اوج مشکلات خانوادگی و زمانی که برای طلاق اقدام کرده بودم و اصلا دو سال بود تلاشی برای بچه دار شدن نمی کردم، فقط و فقط با یکبار نزدیکی باردار شدم!
الان هفته ۱۴ بارداری هستم، وقتی فهمیدم باردارم که اصلا دلم نمی خواست از همسرم بچه داشته باشم، حتی ۳ بار تصمیم به سقط گرفتم که روز عمل پشیمان شدم:(
الان می دونم اون طفل معصوم اصلا ازین دنیا و مشکلات من بی خبر هست،اما نسبت بهش هیچ احساس علاقه ندارم، من تا الان کاملا آزاد و رها بودم، به هرجای دنیا دلم می خواست تنها سفر میکردم، از الان احساس می کنم که اولا بخاطر این بچه مجبورم با مردی که دوستش ندارم زندگی کنم ثانیا تا آخر عمر اسیر و گرفتار میشم، دیگه پیشرفت کاری نمی کنم و اینقدر پشیمانم که چرا سقط نکردم،و همش دارم گریه می کنم، حتی وقتی صدای قلبش رو شنیدم اصلا حسی بهم دست نداد، من اینقدر از همسرم متنفرم که از اینکه بچه اصلا شبیه اون بشه از حالا ناراحتم،
آبا علاقه به بچه بعدا ایجاد میشه؟
با این علائم و روحیه می دونم که حتما دچار افسردگی پس از زایمان میشم!
چطور از افسردگی جلوگیری کنم؟
می دونم که خیلی ها الان میان قضاوت می کنند، و بد و بیراه می گند، اما هیچ کس دز حال دل دیگری خبر نداره:(
خدا من رو بخاطر این ناشکری ببخشه
پاسخ دکتر پرویز رزاقی، روانشناس خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس:
دوست عزیز معمولا این احساس در خانم هایی که اولین بارداری را تجربه می کنند به وجود می آید مخصوصا زمانیکه با بی مهری همسر مواجه می شوند. حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا بتوانید به کمک او تغییر را در خودتان ایجاد کنید. با همسر خود صحبت کنید و رفتارهای آزار دهنده را بازگو کنید. گاهی برای او یادداشت بگذارید اما او را زیر سوال نبرید. باید این احساس را در همسر ایجاد کنید که شما می توانید بهتر از این رفتار کنید. اگر نهایت به نتیجه نرسیدید اصلا به دنبال سقط جنین نباشید و حتما به مشاور مراجعه حضوری داشته باشید.
