سپیده بزمی پور ۳ دی ماه سال ۱۳۶۷ در تهران متولد شده است. او همسر شاهرخ استخری
بازیگر معروف ایرانی است و دو دختر به نام های پناه و نبات دارد. سپیده بزمی پور به ۳ زبان زنده
دنیا مسلط است. وی مدرس زبان انگلیسی و فرانسه در یکی از آموزشگاه های زبان خارجه
تهران است. در قسمت زیر حرف های سپیده همسر شاهرخ استخری درباره کار کردنش در کارخانه
را قرار داده ایم. برای افزایش اطلاعاتتان در این زمینه در نیک صالحی همراه ما باشید.
سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری
سپیده بزمی پور با انتشار این عکس نوشت:
قول داده بودم بهتون که بیام جریان مصاحبهی شاهرخو تعریف کنم براتون … همون اصطلاح کف
کارخونه و سوالای شما …
قبل از هر چیزی نظر قلبیمو میخوام بگم ، اعتقادی که باهاش بزرگ شدمو تا امروز برام مورد احترام
بوده … تمام ادمایی که روی این کرهی زمین کار میکنن و نون حلال میبرن خونههاشون صد در صد
قابل احترامن و اصلااااااا کسی از اون یکی بالاتر نیست … دنیا به بنا،نجار،گارسون،دکتر،مهندس،
معلم،نیروی خدماتی و و و همهی ی ی ی شغلها نیاز داره و همشون به یک اندازه محترمن و
وجودشون ضروری برای ادامهی زندگی تکتکمون …
نمیدونم این داستانا از کی شروع شد که ادمارو به خاطر این چیزا دستهبندی کردن … من این چیزارو
ندیدم و قبولشون ندارم … به نظرم ما پدر مادرای امروز میتونیم خیلی چیزا به بچههامون یاد بدیم
… چیزایی که شاید جاش بدجوری خالیه الان تو دل خیلی از ادما … به خاطر یه سری تفکر اشتباه
باعث رنجش و خجالت کسی میشیم بدون اینکه بفهمیم چی به سرشون داریم میاریم …
حرف های همسر شاهرخ استخری درمورد کار کردنش در کارخانه
میگن روز اول مدرسه شغل پدر نپرسین شاید بچهای خجالت بکشه !!! از چی ؟ از اینکه باباش زحمت
کشه و نون حلال میبره سر سفره ؟ باید دستای اون پدر و مادرو بوسید نه اینکه خجالت کشید !!
داستان من اینه … من بلژیک بزرگ شدم ، کشوری که باید همهی بچهها از یه سنی کار کنن که یاد
بگیرن مستقل بشن و بتونن روی پای خودشون وایستن ، دارا و ندار هم نداره …
دست مامان و بابامو میبوسم که هیچوقت تو زندگی برامون کم نذاشتن و همیشه تا اونجا که تونستن
بهترینارو داشتیم ، اما وقتی ۱۶ سالم شد خواستم کار کنم مستقل بشم فقط حمایتم کردن …
بله من
درس میخوندمو کار میکردم ، اول کال سنتر ، بعد یه مدت اخر هفتهها توی فروشگاههای زنجیرهای ،
در کنارش زبان تدریس میکردم ، به بچهها درس میدادم . من حسابداری خوندم . درسمم که تموم شد
توی شهر خودمون تو کارخونهی شکلات بخش کنترل کیفیت کار میکردم و چون سه تا زبان صحبت میکردم
ترفیع گرفتم خیلی زود … من ۵ صبح پا میشدم که ساعت ۶ کارت بزنم ، کار میکردم و بهش افتخار میکردم
و میکنم … از روزی که یادم میاد توی زندگیم یه جورایی مشغول کار بودم ، ایرانم که اومدم کمکم شروع
کردم ، تدریس زبان و مترجمیو کمک به شاهرخ تو کارش و و و …
داستان خانومم کف کارخونه کار میکرد هم یه اصطلاح لوتی طوریه که اقایون ازش استفاده میکنن ، منظور
اینه ادمی که روی پای خودشه و زحمت کشیده …
اینستاگرام سپیده بزمی پور