هاشمی طبا: رؤسای قوا با هم هماهنگ باشند

منبع: برترین ها

72

1399/6/30

08:16


روزنامه ایران با مصطفی هاشمی طبا در باره راهکارهای هماهنگی سران قوا با یکدیگر مصاحبه ای را انجام داده است.

روزنامه ایران با مصطفی هاشمی طبا در باره راهکارهای هماهنگی سران قوا با یکدیگر مصاحبه ای را انجام داده است.

بخشی از مصاحبه را می خوانید:

بعد از تشکیل مجلس یازدهم با توجه به اینکه ترکیب سران سه قوه ترکیب رقبای انتخاباتی سال 96 بود، نگرانی‌هایی درباره هماهنگی بین قوا مطرح می‌شد. در مدت ماه‌های گذشته سران قوا در جلسات مختلف هماهنگی بارها بر همکاری متقابل تأکید کرده‌اند. ارزیابی شما در این باره چیست؟

به نظر من در عمل هماهنگی ای را که لازم است برای این شرایط در کشور و میان سه قوه وجود داشته باشد، نمی‌بینیم. حتی به نظر می‌رسد در جاهایی تقابل‌هایی هم وجود داشته باشد. اما در این موضوع به نظر من باید توجه کرد که با دو موضوع مواجه هستیم و باید بین اینها تفکیک قائل شویم. یکی خواستن است و دیگری توانستن. یک موقع هست که رؤسای سه قوه نمی‌خواهند با هم هماهنگ باشند و اصلاً تمایلی به این کار ندارند و دنبال تنش هستند. الان من فکر می‌کنم شرایط اینگونه نیست یعنی حداقل این سه نفر می‌خواهند با هم کار کنند و قوا با هم هماهنگ باشند. یعنی پذیرفته‌اند که شرایط الان شرایط رقابت و تقابل قوا نیست.

اما مسأله نتوانستن است، یعنی نمی‌توانند در عمل کاری کنند که این همکاری به‌صورت عملیاتی انجام شود. درک این مسأله و تفاوت قائل شدن بین نخواستن و نتوانستن در همکاری بین سه قوه در تحلیل و تفسیر شرایطی که امروز حاکم است و کارهایی که باید انجام شود و نمی‌شود، خیلی مهم است. یعنی ما اگر بیاییم و کل فرض را بر این بگذاریم که اینها نمی‌خواهند با هم کار کنند و آگاهانه نمی‌گذارند همکاری نتیجه‌بخشی بین سه قوه شکل بگیرد، چون فرض ما اشتباه است به نتایج اشتباه هم می‌رسیم.

به شکل طبیعی سؤالی که پیش می‌آید این است که چه عواملی مانع وضعیتی می‌شود که شما می‌گویید؟ یعنی چه فاکتورهایی دخیل هستند که باعث شده‌اند رؤسای سه قوه نتوانند روابطی بر مبنای همکاری را که می‌خواهند، شکل دهند؟

اینجا می‌شود عوامل زیادی را شمرد. یکی از مهم‌ترین آنها این است که همکاری بین قوا درست است که نیازمند عزم سه رئیس قوه است اما این به تنهایی کفایت نمی‌کند. هر کدام از این سه نفر یک سری دنباله‌ها و تیم و سابقه و برآوردهایی دارند که روی رفتار نهایی آنها تأثیر می‌گذارد. یعنی خروجی رفتار یک قوه خروجی تصمیم یک شخص نیست و آن شخص شاید قدرتمندترین فرد آن مجموعه باشد، اما همه قدرت نیست. در این قسمت است که مسائل قدری گره می‌خورد و با مشکل مواجه می‌شود.

برای اینکه همواره اراده یک رئیس قوه بر عواملی مانند زیردستانش یا دیگر ضرورت‌های تصمیم‌گیری آن قوه حاکم و جاری نیست. اینجاست که بحث توانستن یا نتوانستن پیش می‌آید. رئیس قوه شاید دلش بخواهد کاری بکند و تصمیمی بگیرد، اما به تنهایی نمی‌تواند. پس این به نظر من یک مسأله است که الان این سه رئیس قوه می‌خواهند همکاری مؤثر داشته باشند اما تیم، سابقه و حتی مطالبات گروه‌های حامی آنها مانع تحقق این مسأله می‌شود. شما الان ببینید رؤسای سه قوه ظاهراً با خوبی و خوشی در جلسات کنار هم می‌نشینند و مدام از همکاری می‌گویند، اما آن بیرون چه خبر است؟ تیم‌ها و اطرافیان اینها در رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، مناظره‌ها، سخنرانی‌ها و جاهای دیگر ممکن است راه دیگری را بروند.

چشم‌انداز حل این وضعیت را چطور می‌بینید؟

در کوتاه‌مدت از این حیث نمی‌توان به نظر من کاری کرد، چون شرایط آن وجود ندارد. حالا گیریم دولت هم عوض شود و همسوی با دو قوه دیگر شود. باز مشکل داریم. آن مشکل این است که حالا بخشی از بدنه اجتماعی در سطح سه قوه نماینده ندارد و این خودش یک شکاف و مشکل دیگری را سبب می‌شود که داستان دیگری دارد. به نظر من باید حداقل برای حل این مشکل چشم به میان مدت داشت و آن هم راهش این است که از یک طرف فرآیندهای کارشناسی غیرسیاسی به معنای غیرجناحی امور احیا شود و از طرف دیگر واقعاً برای بحث نمایندگی افکار عمومی و جامعه در قدرت، یک بازاندیشی صورت بگیرد.

چرا معتقدید که رفع این مسأله تا این حد زمان‌بر و طولانی است؟ عاملی که باعث می‌شود تا به چنین نتیجه‌گیری برسید چیست؟

نظر من البته بدبینانه نیست، واقع‌بینانه است. اینکه فکر کنیم با سلام و صلوات مسأله حل می‌شود، گول زدن خودمان است. مشکل را باید درست و واقع‌بینانه ببینیم. ببینید برای رسیدن به اجماع در هر مسأله‌ای اول باید مفروضات آن مسأله برای ما مشخص شود و بعد از آن است که می‌شود دنبال راه حل رفت. مشکل الان این است که ما در سطح مفروضات مسائل دچار اختلاف هستیم. الان مهم‌ترین مسأله کشور ما به روایتی بحث تحریم‌ها و رفتار امریکا با ایران و چگونه عمل کردن در قبال آن است. اما ما در مفروضات همین موضوع می‌بینیم اختلاف زیاد است. یعنی مثلاً یک عده می‌گویند ان شاء‌الله ترامپ رأی نمی‌آورد و ماجرا حل می‌شود، یک عده می‌گویند رأی هم نیاورد باز مشکل داریم، یک عده می‌گویند اصلاً باید آن طرف را بی‌خیال شویم و به کار خودمان برسیم، یک جمع دیگر می‌گویند باید دوباره مذاکره کنیم و همین‌طور نظرات مختلف. یا مثلاً یک جمعی می‌گویند مشکلات کشور از تحریم است و یک جمع دیگر می‌گویند ریشه‌اش مدیریت است. یا در مسأله فساد هنوز بر مفروضات بنیادین مسأله توافق نداریم؛ اینکه این فسادها موردی است یا سیستماتیک.

اینکه خصوصی‌سازی بد است یا خوب است. ما در مفروضات وقتی توافق نداریم، در راه حل هم به شکل طبیعی نمی‌توانیم توافق داشته باشیم و بنابراین هر چقدر هم از همکاری حرف بزنیم، در عمل این محقق نمی‌شود. شما فقط همین مسأله تحریم‌ها را نگاه کنید چه میزان سرگردانی در آن داریم؟ بخش اعظم این ناشی از این مسأله است که تفاوت خوانش‌ها از موضوع خیلی زیاد است و با هم فاصله دارد و به این راحتی نزدیک نمی‌شود. بعد نظریه کارشناسی هم به‌دلیل سیاسی شدن بدنه کارشناسی کشور در اکثر حوزه‌ها، نداریم. خیلی عینی و روشن بخواهم بگویم اینگونه است که ما تحریم هستیم و افق رفع آن هم مشخص نیست، بعد یک عده همزمان می‌گویند هم باید مقاومت داشته باشیم و هم مطالبه زندگی بهتر را مطرح می‌کنند. بعد هیچ فرآیند مؤثر کارشناسی هم برای تعیین جایگاه این گرایش وجود ندارد. همین‌طور که برای تعیین میزان اقبال عمومی آن هم ترازویی نداریم. نتیجه این می‌شود که این گرایش یک عرصه عمل برای خودش می‌بیند و کاری هم ندارد که اقبال عمومی دارد یا خیر؟ یا حرفش حرف کارشناسی هست یا خیر؟ بعد وقتی تعدد اینها زیاد شد و معیاری هم برای تعیین جایگاه آنها نبود، به شکل طبیعی زمینه‌های همکاری کاهش می‌یابد.

برخی هم در این میان البته نگاه بدبینانه ای نسبت به سابقه رقابت های انتخاباتی رؤسای سه قوه در گذشته دارند.
من هم معتقدم که رؤسای فعلی قوا اگر سابقه رقابت انتخاباتی با هم نداشتند شاید قدری از لحاظ همکاری بین سه قوه وضعیت بهتری داشتیم. البته این فقط درصدی تأثیر داشت اما به هر حال بی‌تأثیر هم نبود. باز هم تذکر می‌دهم که معتقدم این سه نفر می‌خواهند با هم همکاری کنند و حتی عزم آن را دارند.

آن رقابت به هر حال یک سابقه‌ شخصی و تصوری برای رؤسای قوا ایجاد کرده که رد شدن از آن قدری زمان نیاز دارد. آن سابقه اگر خودشان هم نخواهند، در موقعیت جدید برایشان قدری حاشیه و مشغولیت‌های بی‌مورد ایجاد می‌کند. اما باز هم تأکید می‌کنم که خود این سه نفر هم اگر رد شده باشند از آن موقعیت، برخی اطرافیان یا حامیان آنها هنوز در همان موقعیت هستند و بالاخره تأثیرشان را هم می‌گذارند. خب وقتی مشکلات کشور انباشت شده و مشکلات پیچیده جدیدی هم به وجود آمده و همین‌طور فرآیند کارشناسی هم در کشور طی چند دهه تضعیف شده، مشخص است که این دنباله‌هایی که می‌گویم، قدرت زیادی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات دارند. این یک واقعیت است که تصمیمات کارشناسی در کشور ما خیلی بیش از اندازه و حدی که باید، سیاسی شده. وقتی می‌گوییم سیاسی شده یعنی داریم از همین نوع تأثیرات حرف می‌زنیم. واقع‌بین هم اگر باشیم نه آن اختلافات یک شبه حل می‌شوند و نه بدنه کارشناسی کشور یک شبه می‌تواند احیا شود. اینها نیازمند زمان است و این زمان هم کوتاه نیست.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو