مفهوم ضرب المثل از محبت خارها گل می شود و شعر و داستان آن

منبع: ستاره

157

1399/7/5

16:02


مفهوم ضرب المثل از محبت خارها گل می شود که در واقع یک ضرب المثل در مورد مهر و محبت و تاثیر آن در زندگی است، بیان می کند که با خوبی و مهر و محبت می‌توان کینه ها و دشمنی ها را از بین برد و بداخلاق ترین آدم ها را نرم کرد.

مفهوم ضرب المثل از محبت خارها گل می شود و شعر آن

 

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر - حتما شما هم می پرسید چطور و چرا از محبت خارها گل میشود؟ این ضرب المثل ریشه در شعری عاشقانه از مولانا دارد که در مثنوی مولوی آمده است. البته این شعر در همه نسخه های مثنوی معنوی وجود ندارد. در این مطلب، ابتدا مفهوم ضرب المثل از محبت خارها گل می شود را می‌خوانید و بعد برای درک بهتر، داستان این ضرب المثل را خواهید خواند که می‌تواند به عنوان یک انشا نیز در نظر گرفته شود.

 

مفهوم ضرب المثل از محبت خارها گل می شود

این ضرب المثل قدرت و تاثیر فوق العاده خوبی و محبت را بیان می‌کند.

با مهر و محبت و گذشت، بسیاری از خشم ها و کینه ها فروکش می‌کند و تلخی ها و سختی ها به آسانی تبدیل می شود.

بسیاری از بداخلاقی ها و بدرفتاری ها به خاطر کمبود محبت است. محبت مانند دارویی حال افراد را خوب می‌کند. 

 

داستان از محبت خارها گل می‌شود

عروس و مادر شوهری با هم اختلاف داشتند و هر روز به خاطر موضوعی با هم دعوا می کردند. یک روز عروس تصمیم گرفت از شر مادر شوهر خود خلاص شود و با همین نیت پیش حکیمی رفت تا از او سمی برای کشتن مادر شوهر خود بگیرد.

حکیم که حرف‌های عروس را شنید به او گفت به تو کمک خواهم کرد، اما اگر به یکباره سم را در غذای مادر شوهرت بریزی همه به تو شک می‌کنند، پس سمی به تو می‌دهم که هر روز در غذای او بریزی و این سم کم کم مادر شوهر تو را خواهد کشت، اما در این مدت با او مهربان باش و شکایتی از رفتار بد او نداشته باش.

عروس سم را گرفت و با خوشحالی به خانه رفت و پس از آن هر روز مقداری از سم را در غذای مادر شوهرش می‌ریخت، او دیگر مثل گذشته با مادر شوهرش بحث نمی‌کرد و با او مهربان بود.

پس از گذشت مدتی اخلاق و رفتار مادر شوهر با دیدن محبت و مهربانی عروسش به کلی تغییر کرد و رابطه بین آن‌ها کاملا خوب شد.

عروس کم کم با خودش فکر کرد که دیگر نیازی نیست مادر شوهرش را بکشد و به همین خاطر نزد حکیم رفت تا پاد‌زهری تهیه کند و کار اشتباهش را جبران نماید. 

پس پیش حکیم رفت و داستان را تعریف کرد اما این پاسخ را از حکیم شنید: «آن دارویی که به تو دادم سم نبود و خطری برای مادر شوهرت نداشت. سم؛ کینه و دشمنی بین شما بود که حالا دیگر از بین رفته است و جای آن محبت آمده است.»

 

شعر از محبت خارها گل می‌شود

از محبت خارها گل می شود
وز محبت سرکه ها مل می شود

از محبت دار تختی می شود
وز محبت بار بختی می شود

از محبت سجن گلشن می شود
بی محبت روضه گلخن می شود

از محبت نار نوری می شود
وز محبت دیو حوری می شود

از محبت سنگ روغن می شود
بی محبت موم آهن می شود

از محبت حزن شادی می شود
وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود
وز محبت شیر موشی می شود

از محبت سُقم صحت می شود
وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مرده ، زنده می شود
وز محبت شاه بنده می شود

نظرات


تصویری


ویدئو