صدایی که در فرهنگ ایران زمین تبدیل به اسطوره شد

94

1399/7/24

12:38


محسن مرعشی: شجریان با مردم خندید و با آنها گریست. او قهرمان مردم است، چرا که بارها صدای مردمش شد و عمر خود را وقف موسیقی و فرهنگ و هنر پارسی ساخت .

صدایی که در فرهنگ ایران زمین تبدیل به اسطوره شد

سرویس موسیقی هنرآنلاین: همه تمدنها و آئینها صاحب اساطیری هستند که برخواسته از بطن جامعه و عقایدشان است. آنچه مسلم است اسطوره، ریشه در فرهنگ و  هویت جمعی یک ملت دارد. اهل فن تعاریف متفاوتی از اسطوره ارائه داده‌اند. از جنبه‌های مینوی و قداست آن گرفته تا نجات‌دهنده‌ای زمینی و نمادین بودن اسطوره که به نوعی جلوه‌گاه هنر جامعه بوده و قرار است فرهنگی را منتقل نماید. در واقع  می‌توان اسطوره را اندیشه یک جامعه دانست.

غالب اسطوره‌ها از داستان‌ها، روایات و افسانه‌های گذشتگان‌اند که اتفاقا عاری از خطا نیز نیستند و در درازای تاریخ، بوی کهنگی گرفته و خصائص مهمی چون: عصیان در قبال استبداد، قدرت مافوق بشری و مردمی بودن در آنها مشترک است. 

همچنین مرور آثار پژوهندگان این حوزه، حاکی از آنست که اسطوره، افسانه نیست. بلکه در آن افسانه و تاریخ  در هم تنیده شده است.

 از دیدگاه دکتر آموزگار؛ اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگی‌ها و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس از حوادث غیرمترقبه. خدایان به این ترتیب خلق می‌شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل می‌گردند و گاهی به عکس، از شخصیتی تاریخی یا قهرمان معمولی موجودی اسطوره‌ای شکل می‌گیرد. یا بسیاری از متفکرین ساختارگرا چون اندیشمند فرانسوی لوی استروس؛ به اسطوره و جایگاه آن در بین تمدن‌ها و فرهنگ‌ها نگاهی ژرف و عمیق دارند. چرا که در درون اسطوره مفاهیمی ذخیره می‌شوند که افسانه نیستند، چون دروغ نیستند. بلکه وقایعی هستند که به نوعی در قالب بزرگنمایی حقیقت و حالت روایی بخشیدن به آن نقش ایفا می‌کند و به آن رنگ جاودانگی می‌بخشد.

سالهاست هنر به عنوان ابزاری در خدمت تولید و معرفی اساطیرِ به روز قرار دارد و در واقع هنر و اسطوره، دارای قرابتی نزدیک هستند. دکتر یاحقی نیز اسطوره و هنر را دو روی یک سکه می‌داند که در خاستگاه و هدف مشترک هستند. با بررسی تاریخ معاصر و فرهنگ فولکلور پی خواهیم برد که اسطوره‌ها در عصر حاضر نیز در حال زایش هستند و شاید بتوان تفاوت آنها با اساطیر قدیم را در عدم ماهیت فرازمینی آن دانست.

نگاه اندیشمندان و پژوهشگرانی چون مکس مولر آلمانی نیز اینگونه است که در حال حاضر هم اسطوره‌ها حضور دارند، اما چون در سایه آنها زندگی می‌کنیم، قدرت درک تمام و کمال اساطیر عصر حاضر را نداریم! پس بی‌گمان پسندیده خواهد بود اگر برای شناخت اساطیر زمان خود پژوهش کنیم.

محمدرضا شجریان هنرمندی است که بیش از نیم قرن، حافظه موسیقایی جامعه ایرانی را به خود اختصاص داده است. در ادبیات کهن ایران به فرد دارای فضل و کمالات و فضائل اخلاقی هنرمند گفته می‌شد و این واژه، آنگونه که اهل ادب تعریف کرده‌اند، برازنده اوست.  

شفیعی کدکنی جایگاه ایشان در موسیقی ایرانی را هم تراز با جایگاه حافظ در شعر توصیف می‌کند و فریدون مشیری بر فروتنی وی نسبت به استادان و پیشکسوتان صحه می‌گذارد. ابتهاج خود را خوشبخت می‌داند که در زمان صدای او زندگی می‌کند. فرهاد فخرالدینی ایشان را انسانی شریف، نجیب، شجاع، میهن پرست و استاد یگانه آواز می‌داند و حسین علیزاده او را یک ارزش در هنر و جایگاهش را در تاریخ، ابدی می‌داند.

بزرگ مرد موسیقی ایرانی، نه تنها در آواز استاد بود و سال‌ها در ارائه آثاری ماندگار در موسیقی ایرانی فعالیتی چشمگیر داشت، بلکه در تلاوت قرآن، خوشنویسی و نیز ساخت سازهایی ابداعی، جایگاهی ویژه و ممتاز داشت.

محمدرضا شجریان در دهه‌ها فعالیت، با بسیاری از هنرمندان صاحب نام عرصه موسیقی ایرانی همکاری داشت و نیز شاگردان مطرحی را پرورانده است. او هنرمندی‌ست که آوازه‌اش به فراتر از مرزهای ایران رسیده و از ایشان به عنوان یکی از مهمترین هنرمندان موسیقی جهان و نیز یکی از پنجاه صدای برتر جهان نام برده‌اند.

جوایز پیکاسو، موتزارت و دیپلم افتخار  از یونسکو، نامزدی جایزه گرمی، جایزه بیتا از دانشگاه استنفورد آمریکا و نشان شوالیه ملی از وزارت فرهنگ و هنر فرانسه؛ بخشی از اعتبارات جهانی خسرو آواز ایران است.

دور از حقیقت نیست اگر بگوئیم اشعار بزرگان شعر و ادب ایران با آواز او، جانی دوباره گرفته و محتوای پر مغز آنها با فرمی آهنگین و زیبا، در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

اما هیچ‌یک از توصیفی که گذشت را نمی‌توان به تنهایی دلیلی بر محبوبیت بی‌اندازه استاد دانست و شاید مهمترین خصیصه‌ای که سبب عظمت نام محمدرضا شجریان شد، مردمی بودن اوست و این مسیر همراهی با مردم، در آثار هنری ایشان به وضوح پیداست.

در بحبوحه ی اعتراضات مردمی سال ۵۷، قطعه "برادر غرق خونه" با شعر اصلان اصلانیان و آهنگسازی محمدرضا لطفی منتشر شد. تصنیف‌های "ایران ای سرای امید" و "ایرانی به سر کن خواب مستی" نیز در همان ماه‌های آغازین انقلاب و با شعری از ابتهاج و آهنگسازی لطفی مورد استقبال مردم قرار گرفت. "همراه شو عزیز" قطعه‌ای حماسی بود که باز در همان ابتدای انقلاب و همنوا با مردم به آهنگسازی پرویز مشکاتیان ضبط و اجرا شد. آلبوم "بیداد" نیز با آهنگسازی مشکاتیان و اشعاری از حافظ و ابیاتی چون "یاری اندر کس نمی‌بینم، یاران را چه شد" و "شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار، مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد" در دهه شصت و "قاصدک" در اوایل دهه هفتاد با شعر اخوان ثالث و با همکاری مشکاتیان به اجرا درآمد. "زمستان" اخوان نیز با همکاری حسین علیزاده در اواخر دهه هفتاد خوانده شد که به گفته خودش زمستان بود و واقعاً کسی سلام آدمی را پاسخ نمی‌گفت!

دو مناجات "ربنا" و "این دهان بستی دهانی باز شد" با اشعار مولانا طی چند دهه، زینت بخش سفره‌های افطار مردم شد و رنگ و بویی خاص و عارفانه به رمضان‌های ایرانی داده بود.

پس از وقوع زلزله رودبار، شجریان که در خارج از کشور بسر می‌برد، کنسرت‌های متعددی برگزار کرد که ماحصل آن ساخت مدرسه‌ای در رودبار بود. همچنین پس از زلزله بم نیز با همراهی هنرمندانی چون علیزاده و کلهر و همایون  با کنسرت "بی‌همگان بسر شود"، سبب کلید خوردن پروژه "باغ هنر بم" شد.

تصنیف معروف "مرغ سحر" مرتضی نی داوود با شعر محمدتقی بهار، علیرغم اینکه قدیمی بوده و خوانندگان بسیاری نیز آن را اجرا کرده‌اند، با نام و صدای محمدرضا شجریان گره خورده و یکی از مهمترین قطعات شناسنامه هنری ایشان شده است و با اعتراضی که در کلام آن وجود دارد، بارها و بارها به عنوان حرف دل مردم، در صدای استاد، فریاد شد.

در ادامه و در اواخر دهه هشتاد نیز  قطعه "تفنگت را زمین بگذار" را با شعر فریدون مشیری و تنظیم مجید درخشانی منتشر کرد.

آثار فوق در کنار ده‌ها آلبومی که هر کدام مرجعی برای پژوهندگان و هنردوستان در موسیقی ایرانی محسوب می‌شود در کنار منش و رفتار مردمی شجریان و نیز صحبت‌های بی‌پروای ایشان در قبال کسانی که در این سال‌ها به هنر موسیقی و اهالی آن جفا کرده‌اند، سبب جایگاه رفیعی شد که میلیون‌ها فارسی زبان در سوگ از دست دادن ابر مرد موسیقی ایرانی، غمگین و اندوهناک شده‌اند.

بزرگمردی که در دهه پایان عمر پر بارش نتوانست کنسرتی در وطن اجرا کند و در عین حال، به جهت همصدایی با خواست مردمش، چه پیش از ۵۷ و چه پس از آن با رادیو و تلویزیون سر ناسازگاری گذاشت و اتفاقا این کشمکش بر محبوبیتش افزود.

 اینها راز ماناییست و با چنین سوابقی، بزرگنمایی نیست اگر محمدرضا شجریان را اسطوره عصر حاضر فرهنگ ایران بدانیم! وسعت و زیبایی صدایش، گویی فرازمینی بوده و نشان از آسمان‌ها دارد. عصیان او در مقابل استبداد، با زبان هنر در آثارش هویداست. شجریان در کنار مردم بود، با مردم خندید و با آنها گریست. او قهرمان مردم است، چرا که بارها صدای مردمش شد و عمر خود را وقف موسیقی و فرهنگ و هنر پارسی ساخت و برای اعتلای هنر ایرانی، تلاشی ستودنی داشت. 

 این است که بخواهیم یا نخواهیم، بپذیریم یا نپذیریم، خوشمان بیاید یا نیاید، محمدرضا شجریان در فرهنگ ایران زمین تبدیل به اسطوره شد و نام و یادش تا همیشه زنده خواهد ماند.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو