ببینید: جذاب‌ترین سلف پرتره‌های جهان/ از خودنگاره فریدا کالو تا شاهکار اندی وارهول

ببینید: جذاب‌ترین سلف پرتره‌های جهان/ از خودنگاره فریدا کالو تا شاهکار اندی وارهول


منبع: ایران آرت

212

1399/7/29

07:59


هنرمندان مشهور جهان از رامبراند و ونگوگ گرفته تا پیکاسو، فریدا کالو و اندی وارهول، سلف پرتره‌هایی را از خود بر جای گذاشته‌اند.

ایران آرت: تا پیش از رنسانس وقتی صحبت از سلف پرتره کشیدن می‌شد، هنرمندان در این‌باره کاملا خجالتی بودند. یک نقاش ممکن بود در پس زمینه یک صحنه شلوغ گروهی دیده شود و کمترین شباهت را با خود واقعی‌اش داشته باشد. تا اینکه در قرن پانزدهم میلادی، نقاش آلمانی آلبرشت دورر، شروع به ایجاد تصاویر واضح از چهره و تنه خود کرد و خودنگاره سازی یا همان سلف پرتره، به ژانری جدید تبدیل شد.

از آن زمان به بعد، هنرمندان از رامبراند گرفته تا فریدا کالو، سلف پرتره های معروف خود را یکی از موضوعات اصلی کارهایشان قرار داده‌اند. در واقع خود هنرمندان شرایطی را تعیین می‌کنند که بازدیدکنندگان درباره‌ی آن‌ها به قضاوت بپردازند و از طرفی معروف ترین سلف پرتره ها، زندگینامه‌ی بصری هنرمندان بزرگ هستند.

مشهورترین سلف پرتره‌های جهان و ماجراهای پشت پرده آنها را در ادامه می‌توانید بببینید و بخوانید. این مطلب توسط وبلاگ پروانه گردآوری شده است.
 

۱- آلبرشت دورر

این استاد رنسانس آلمانی، تنها ۱۳ سال داشت که اولین سلف پرتره خود را کشید. وی به عنوان یک جوان ۲۲ ساله، پس از گذراندن دوره آموزش رسمی هنری، خود را در جوانی در آستانه فعالیت انقلابی و در پرتره the Artist Holding a Thistle (1493) نقاشی کرد. دورر در طی بیست سالگی خود سلف پرتره های معروف دیگری را کشید و تقریبا همه آن‌ها استاد جوان را در یک زاویه سه چهارم نشان می‌دهند. به نظر می‌رسید با کشیدن هر یک از این آثار، هنرمند با اطمینان بیشتری رشد می‌کند.

دورر در ۲۸ سالگی، با اعتماد به نفس ترین و مشهورترین سلف پرتره خود را به تصویر کشید. در حالی که جلوی یک پس زمینه سیاه ایستاده، دست‌های خود را روی کت خز عبور می‌دهد و آن را با حرکتی خاص و معنادار نشان داده است، یعنی همان برکت مسیح. با ایجاد برابری بین هنرمند و منجی مقدس، سلفی دورر قسمت‌های قابل توجه و پیچیده‌ای دارد و امروز نیز بینندگان را مجذوب خود می‌کند.

1

آبرشت دورر، ۱۵۰۰

۲- فریدا کالو

این هنرمند مکزیکی از سال‌های نوجوانی به بعد سلف پرتره های زیادی را به تصویر کشیده است. در بیشتر این نقاشی‌ها وی با موی برجسته سیاه، کمی سبیل، گونه‌ها و لب‌های گلگون دیده می‌شود. او اغلب خود را در میان گیاهان گرمسیری و حیوانات کشور زادگاه خود نقاشی می‌کرد که اشاره‌ای به میراث افتخارآمیز خود می‌کند و در یکی از معروف ترین و مشهورترین سلف پرتره ها، یعنی سلف پرتره بونیوتو (۱۹۴۱) می‌توان آن را مشاهده کرد. گاهی هم او در فضاهای داخلی ساده به تصویر کشیده شده است، مانند تابلوی (۱۹۳۸) Itzcuintli Dog with Me.

کالو همچنین برای انتقال رنج‌های خود از کشیدن سلف پرتره استفاده کرده است. او یک عمر درد مزمن را به دلیل قربانی شدن در یک تصادف اتوبوس تقریبا مرگبار در ۱۸ سالگی تحمل کرد. کارهای سورئالیستی وی مانند، ستون شکسته (۱۹۴۴)، ناراحتی او را منتقل می‌کنند. ستون فقرات آهنی که در این بوم دیده می‌شود اشاره به نرده آهنی دارد که تقریبا از ۲۰ سال قبل او را محاصره کرده است.

در سال‌های پس از مرگ وی در سال ۱۹۵۴، ظهور “فریدامانیا” چهره کالو را به یک نیروی تجاری تبدیل کرده است. او بر روی همه چیز از تمبر و کیف دستی گرفته تا لاک ناخن و دمپایی خانگی ظاهر شده است. ما هرگز نخواهیم فهمید که کالو اگر زنده بود از محبوبیت جهانی خود استقبال می‌کرد یا خیر، اما این را می‌دانیم که او می‌خواست دیده شود. وی بیش از ۵۰ اثر و سلف پرتره به یادگار گذاشته که در آن‌ها خود را دقیقا همانطور که می‌خواست دیگران او را ببینند، ارائه کرده است. یک هنرمند جسور، با سبک منحصر به فرد و رنج دیده که از فرهنگ‌های بومی مکزیک حمایت می‌کرد. او گفته است که:” من سلف پرتره می‌کشم زیرا همیشه تنها هستم و همچنین تنها کسی که به خوبی او را می‌شناسم، خودم هستم”.

2

فریدا کالو، ۱۹۴۲

۳- آنا مندیتا

آنا مندیتا، هنرمند کوبایی_آمریکایی بود که زمان دانشجویی خود در سال ۱۹۷۲، سلف پرتره های زیادی را از خود عکاسی کرد. او در درجه اول به دلیل برجای گذاشتن نقش بدن خود در تکه‌های زمین، شناخته شده است (شکلی شاعرانه از سلف پرتره کشیدن). صورت او در مشهورترین سلف پرتره هایش پیداست، ولی او چهره‌اش را به طور عمدی کمی پنهان کرده یا صورت خود را تغییر شکل می‌دهد. او با این کار قصد داشته مانع از این شود که بینندگان او را همانطور که هست ببینند.

مثلا این هنرمند در یکی از  مشهورترین سلف پرتره های معروف خود، صورتش را با آرایش پوشانده، کلاه گیس گذاشته و یک جفت جوراب شلواری شفاف را روی سرش کشیده است. در فیلم شیشه روی بدن، وی فراتر رفت و با فشار دادن صورت خود بر روی شیشه‌های پلکسی گلاس (شیشه شفاف)، خصوصیات خود را تغییر داد. در همان سال، وی از یک همکار مرد خواست که ریش خود را بزند، سپس مندیتا موهای او را بر روی صورت خود چسباند و آن عکس، کاشت موی صورت نام گرفت.

3

آنا مندیتا، ۱۹۷۴

۴- بارکلی ال. هندریک

بارکلی ال. هندریک در سال ۲۰۱۷ و در ۷۲ سالگی درگذشت. وی بیشتر به سلف پرتره های تمام بدن از همسالان شیک آفریقایی_آمریکایی‌اش معروف بود. اما او گاهی اوقات خود را در پرتره‌های پررنگ و حیله گرانه، با شوخ طبعی نشان می‌داد. بارکلی یک بار در این باره گفته است که من به اندازه رامبراند، خود شیفته و به اندازه ون گوگ افسرده نبودم. ولی با این حال  در بعضی مواقع، نمی‌توانستم در برابر خود به عنوان سوژه‌ی نقاشی‌ها، مقاومت کنم.

نمونه اولیه آن در اثر (۱۹۶۹) Icon for My Man Superman دیده می‌شود. هندریکس با الهام گرفتن از  بهترین و مشهورترین سلف پرتره های قرون وسطی ، خود را با عینک آفتابی و آفریقایی در وسط بوم و رو به جلو نقاشی کرد. این هنرمند به طور مدرن و عادی، دستان خود را روی یک تی شرت با آرم ابرقهرمان ضربدر می‌زند. هندریکس نوعی اعتماد به نفس غیرعادی را نشان می‌دهد که در گرفتن آن اعتماد به نفس بسیار ماهر بود.

در سال ۱۹۷۷، هندریکس سلف پرتره ای را نقاشی کرد که در آن تقریبا کاملا برهنه بود و در مقابل پس زمینه سیاه و سفید قرار داشت. در این اثر در حال جویدن یک خلال دندان است و به مرمرهای سفید قهرمان میکل آنژ و برنینی اشاره می‌کند. در همان سال در سلف پرتره دیگری، با کت و شلوار کاملا سفید ژست مشابهی را می‌گیرد. این کت و شلوار را با یک کلاه کوفی چند رنگ، که عنصر سنتی از مد مردان در سراسر آفریقاست، ست می‌کند.

4

بارکلی ال. هندریک، ۱۹۷۶

۵- وینسنت ون گوگ

ون گوگ قبل از شروع اولین سلف پرتره های خود، در وهله اول مناظر و فضاهای داخلی را به تصویر می‌کشید و گاهی از یک شهربان محلی پرتره خلق می‌کرد. تا سال ۱۸۸۶، این هنرمند آرزو داشت مهارت‌های خود را در پرتره سازی گسترش دهد، اما پول لازم برای پرداخت مدل‌ها را نداشت. بنابراین یک راه حل پیدا کرد، او خودش را نقاشی می‌کرد. وی در سال ۱۸۸۸ نوشت: “اگر بتوانم رنگ سر و موی خود را بدون هیچ مشکلی رنگ آمیزی کنم (که این کار بسیار سخت بود)، به همین ترتیب می‌توانم سر سایر انسان‌های خوب، زن و مرد را نیز به تصویر بکشم”. همچنین او گفته است:” نقاشی کردن از خود کار ساده‌ای نیست، مخصوصا اگر بخواهد با عکس متفاوت باشد”.

ون گوگ چه در حالت نشسته و چه در حال کار، غالبا از کلاه حصیری استفاده می‌کرده و یک پیپ در دهان داشته است. در آثارش موهای قرمز خود را با ضربات قلم مو و چرخش‌های اشباع شده که سبک او را مشخص می‌کنند، رنگ آمیزی کرده است. با این حال پس از بریده شدن گوش او در دسامبر ۱۸۸۸، ون گوگ فقط دو سلف پرتره از خود ایجاد کرد که قسمت آسیب دیده‌اش را نشان می‌دهد. او از روی بازتاب آینه کار می‌کرد و در واقع بخش آسیب دیده، گوش سمت چپ او بود. برخی معروفترین و مشهورترین سلف پرتره او را، این نقاشی می‌دانند که ون گوگ شکنجه کشیده با گوش باند پیچی شده‌اش در سال ۱۸۸۹ به تصویر کشید. این تصویر یکی از حدود ۳۰ سلف پرتره ای به حساب می‌آید که او فقط در مدت ۴ سال نقاشی کرده است.

اما در همین سال، ون گوگ به طور کلی ساخت سلف پرتره ها را متوقف کرد و در سال ۱۸۹۰ خود را با گلوله مورد اصابت قرار داد (البته تردیدهایی درباره مرگ وی وجود دارد). پرتره هنرمند بدون ریش (۱۸۸۹)، احتمالا آخرین سلف پرتره ون گوگ بوده باشد که سال ۱۹۹۸ در حراجی، به قیمت ۷۱.۵ میلیون دلار به فروش رفت و به یکی از گران‌ترین و معروف ترین سلف پرتره  های فروخته شده در تاریخ تبدیل شد.

5

وینسنت ون گوگ، ۱۸۸۹

۶- سیندی شرمن

برخی معتقدند که تاثیرگذاری سیندی شرمن، به خاطر چهره‌ی اوست که در آثارش دیده می‌شود. با این وجود هیچ یک از آثار وی در حقیقت مشهورترین سلف پرتره نیستند، بلکه شرمن از بدن خود به عنوان یک بوم استفاده می‌کرد. او صدها شخصیت را، هم در نقش هنرمند و هم به عنوان سوژه، از خودش خلق کرده و در جلو و پشت لنز قرار داده است. وی در این باره می‌گوید:” احساس می‌کنم در کارم ناشناس هستم. وقتی به تصاویر نگاه می‌کنم ، هرگز خودم را نمی‌بینم. آن‌ها سلف پرتره نیستند. گاهی ناپدید می‌شوم”.

شرمن از سال ۱۹۷۵ دانشجوی دانشگاه بود و با لباس و آرایش تئاتر عکس می‌گرفت. در این عکس‌ها نقش ترکیبی مدل_بازیگر را بر عهده گرفت و همین کارها و مجموعه (۱۹۷۷-۱۹۸۰) Untitled Film Stills، دو سال بعد او را به شهرت رساندند. در میان این ۷۰ عکس سیاه و سفید، شرمن ده‌ها نقش زنانه و دخترانه را در هالیوود بازی می‌کند.

در دهه بعد شرمن دو عکس از معروف ترین سلف پرتره های خود را خلق کرد. در عکسی بدون عنوان در سال (۱۹۸۵)، این هنرمند کلاه گیس خاکستری دارد و هنگام خوابیدن روی تکه‌ای از خاک بی پایان به فضا خیره می‌شود. در عکس بدون عنوان دیگری در سال (۱۹۸۱)، شرمن لباس یک نوجوان را به تن کرده است. این کار در حراجی سال ۲۰۱۱، به مبلغ ۳.۹ میلیون دلار به فروش رفت و به عنوان گرا‌ن‌ترین عکس آن زمان محسوب می‌شود.

در اواخر دهه ۱۹۸۰، شرمن برای سریال  History Portraits از خودش عکس گرفت. در یک سلف پرتره، او خود را به عنوان خدای شراب رومی باخوس، نشان داد. در قرن بیست و یکم، شرمن که همواره خودش را تغییر می‌داد، این بار لباس دلقک‌ها، فالگیرها و زنان تشنه جوانی را پوشید که در واقع زنان خانه دار بورلی هیلز را نشان می‌داد. در واقع، اصل تمرین او بسیار خلاقانه بود، سیندی شرمن (به عنوان هنرمند) هرگز از سیندی شرمن (به عنوان سوژه) عکس نمی‌گرفت و اگر این کار را انجام می‌داد، او چهره خود را فراتر از حد تشخیص تغییر می‌داد. مانند سلفی‌های عجیب و غریبی که از اواسط سال ۲۰۱۷، اینستاگرام را پر کرده‌اند. در نهایت خود او گفته است که:” من در پی آشکار کردن خودم نیستم”.

6

سیندی شرمن، ۲۰۱۶

۷- پابلو پیکاسو

پابلو پیکاسو در ۷ دهه زندگی هنری خود، تغییرات زیادی را در آثارش به نمایش گذاشته است و بیشتر با همین موضوع شناخته می‌شود. این تغییرات را می‌توان در مشهورترین سلف پرتره های معروف او به وضوح دید. از نسخه عاشقانه خودش در ۱۵ سالگی گرفته تا بهترین سلف پرتره هایی که در ۹۰ سالگی به پایان رسانده است، همگی نشان دهنده این دگرگونی‌ها هستند.

در واقع  به نظر می‌رسد اولین سلف پرتره او (۱۸۹۶)، به کارهای دلاکروا یا ترنر نزدیک‌تر است و با سبک اواخر پیکاسو تفاوت دارد. اما دوره آبی در سال ۱۹۰۱، که یکی از دوره‌های هنری وی شناخته می‌شود، ابتکار پیکاسو جوان را شکوفا کرد. همانطور که در سلف پرتره او که در همان سال کشیده شده است، می‌بینیم که این جوان ۲۰ ساله در طی این پنج سال نه تنها از نظر جسمی (با موها و صورت خوش تیپ) بلکه از نظر هنری نیز کاملا بالغ شده بود. پس از ۶ سال پیشرفت خلاقانه دیگر، پیکاسو مشهورترین سلف پرتره های معروف خودش را به سبک کوبیسم می‌کشید و نمای هندسی به آن اضافه می‌کرد.

سلف پرتره های نقاشی شده توسط پیکاسو از سال ۱۹۰۷ به بعد کم شدند و  این هنرمند در تابستان سال ۱۹۷۲، تعداد انگشت شماری از تصاویر را با مداد از خود کشیده است. یکی از آن‌ها که واقع بینانه ترین آنهاست، سلف پرتره رو به مرگ نام دارد. پیکاسوی شکست ناپذیر خود را در این اثر به شکل خسته و آسیب پذیر نشان می‌دهد و احتمالا هنرمند منتظر مرگ است.

7

 پابلو پیکاسو، ۱۹۰۱

۸- رامبراند فان راین

استاد باروک هلندی یعنی رامبراند ون راین، با الگوبرداری از آثار آلبرشت دورر، سلف پرتره های زیادی را در زندگی پر بارش ایجاد کرد. در واقع  او از  اولین روزهای هنری خود تا پیش از مرگش، ۱۰۰ اثر از خود به جای گذاشته است. این آثار ۴۰ نقاشی، ۳۰ حکاکی و تعداد انگشت شماری طراحی را در برمی‌گیرند. این نقاشی‌ها بیانگر پیشرفت او هستند و تغییرات سبک‌ وی را به خوبی نشان می‌دهند.

رامبراند همیشه خود را در مقابل یک پس زمینه ساده و اغلب از بالا تنه به تصویر می‌کشید. در اولین نمونه‌های او از اواخر دهه ۱۶۲۰، وی با پوستی صاف و موهایی با فرهای حجیم نشان داده شده است که اغلب تا حدی صورت او را مبهم می‌کند. در دهه بعد، رامبراند دوست داشت خودش را با کلاه نشان دهد، مانند کلاه مخملی مشکی که در چند تا از مشهورترین سلف پرتره های او دیده می‌شود.

با رسیدن به میانسالی، رامبراند خودش را به طور طبیعی و صادقانه، با چین و چروک و موهای سفید نشان داد. این واقع گرایی و به تصویر کشیدن حالات روانشناختی این هنرمند همچنان ادامه یافت. یک نمونه بارز از سال ۱۶۵۹، وجود دارد که او پس از متحمل شدن خسارات مالی سنگین، استرس ناشی از آن را در سلف پرتره خود نشان داده است. در سال ۱۶۶۹ و در ماه‌های منتهی به مرگش در ۶۳ سالگی، او کمتر از ۴ نقاشی از خود خلق کرده است. در این نقاشی‌ها استاد پیر با چشمان فرو رفته و پوست فرسوده ظاهر می‌شود. او درباره‌ی سلف پرتره های خود می‌گوید: ” آنچه را می‌دانید تمرین کنید و به شما کمک می‌کند آنچه را که اکنون نمی‌دانید، روشن کنید”.

8

رامبراند فان راین، ۱۶۶۹

۹- آرتمیزیا جنتیلسکی

به عنوان پیرو کاراواجیو و دختر اورازیو جنتیسکی (در نوع خود یک هنرمند موفق)، آرتمیزیا جنتیسکی اولین زنی بود که در آکادمی طراحی فلورانس پذیرفته شد و یکی از معدود زنانی بود که در قرن هفدهم در ایتالیا، امکانات و ارتباطات لازم برای پیگیری نقاشی را در اختیار داشت. در حقیقت از نقاشان زن عملا تصویری وجود نداشت و این باعث می‌شود که مشهورترین سلف پرتره او در سال  1638-1639، از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

در اینجا، هنرمند خودش را به وسیله‌ی تجسم خود، به نقاشی تبدیل می‌کند. او خود را با موهای مشکی نامرتب، گردنبند طلایی، لباس سبز و براق، و با قلم مو و پالت به تصویر می‌کشد. پوشاندن دهان با پارچه یا لباس، یک نماد سنتی در نقاشی است ولی وی در این اثر به طور عمدی این نماد را کنار گذاشت.

جنتیسکی حتی پس از اینکه توسط یک معلم نقاشی در ۱۷ سالگی مورد تجاوز قرار گرفت، سکوت نکرد. این اتفاق یک تجربه آسیب زا بود که به شهرت او لطمه زد و او را ترغیب کرد تا نقاشی Judith Slaying Holofernes را بکشد. این اثر داستان کتاب مقدس را به تصویر می کشد که موضوعی رایج در میان هنرمندان است. جنتیسکی خودش را وارد صحنه خشونت آمیز کرد، او به عنوان جودیت خشمگین بود و تجاوزگر هم به عنوان هولوفرنس، که سرش را می‌بریدند. (روایت داستان‌هایی از انجیل)

9

آرتمیزیا جنتیلسکی، ۱۶۳۹

۱۰- اندی وارهول

اندی وارهول می‌گفت که:”سلف پرتره می‌کشد تا به خودش یادآوری کند که هنوز خودش وجود خارجی دارد”. در واقع، شمایل و شخصیت او بیش از هنرمندانی که پیش از او آمده بودند، در مرکز آثارش قرار داشت. دقیقا مانند همکار نیویورکی‌ او یعنی سیندی شرمن، عکس‌های پرتره وارهول هم حول مفهوم خود می‌چرخید. همچنین او همیشه می‌گفت که:” من معمولا مردم را بر اساس تصاویر آن‌ها می‌شناسم، زیرا این تصاویر با طرز تفکر آن‌ها ارتباط دارند”.

اولین دسته از مشهورترین سلف پرتره های وارهول، مربوط به سال ۱۹۶۳ هستند که هنرمند را در یک فروشگاه با بارانی و عینک آفتابی نشان می‌دهند. در این آثار وی مانند ستارگان سینمایی است که از او عکس گرفته‌اند و این کارها از لحاظ نمایشی، واقعا چشمگیر هستند. (این‌ها به پیشنهاد فروشنده آثار او، ایوان کارپ، ایجاد شده‌اند.)

در سال ۱۹۶۶ یک سلف پرتره دیگر از وی وجود دارد که او را به عنوان فردی مشهور معرفی می‌کند و این اثر ۹ بار در صفحه ابریشم تکرار شد و آن را رنگ آمیزی کرد. با اینکه وارول برای نشان دادن ویژگی‌های چهره‌اش از رنگ و سایه زیادی استفاده کرده، ولی با این حال هنوز هم برای بیننده مبهم است. وارول در مجموعه سلف پرتره های معروف سال ۱۹۸۱،  خود را بیشتر به شخصیتی دیگر مبدل می‌کند و این بار با کلاه گیس بلوند، شبیه به شخصیتی ورزشی دیده می‌شود.

اما در بهترین و مشهورترین سلف پرتره های اواخر زندگی و پیش از مرگش، او خود را از شر هرگونه لباس یا تغییری خلاص می‌کند. در عوض در ۶ سلف پرتره سال (۱۹۸۶)، کاملا طبیعی ظاهر می‌شود، سر او بسیار روشن کشیده شده و ترسیده به نظر می‌آید، پشت سرش سیاه است و همین باعث شده که سر او به شکل جمجمه به نظر برسد. این طور که معلوم است، وارهول هم مانند پیکاسو از مرگ خود با خبر بوده است. پایانی که برای همه رخ می‌دهد، مهم نیست که چه قدر با مد پیش برویم زیرا در آخر همه ما از یک گوشت و استخوان هستیم…

10

اندی وارهول، ۱۹۷۸

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو