واسپاری در موسیقی از سر توانمندی است، نه ناتوانی / قرار نیست فردی که منتقد خوبی است حتماً نوازنده یا آهنگساز خوبی هم باشد / خواننده‌سالاری و وضعیت موسیقی بانوان در گفت‌وگو با سارنگ سیفی‌زاده

69

1399/7/30

10:29


مینا آتشی - سارنگ سیفی‌زاده خواننده موسیقی ایرانی می‌گوید: امیدوارم روزگاری فرا برسد که بدانیم اگر همه کارهایمان را خودمان انجام نمی‌دهیم، از سر توانگری است، نه ناتوانی.

واسپاری در موسیقی از سر توانمندی است، نه ناتوانی / قرار نیست فردی که منتقد خوبی است حتماً نوازنده یا آهنگساز خوبی هم باشد / خواننده‌سالاری و وضعیت موسیقی بانوان در گفت‌وگو با سارنگ سیفی‌زاده

سرویس موسیقی هنرآنلاین: آوازخوانی زنان در ایران محصور به اجراهایی ویژه بانوان است و تنها زنان، صدای زنان را می‌شنوند. البته خوانندگان زن در خارج از کشور، مواجهه متفاوتی با مخاطبان موسیقی دارند؛ ارتباطی متفاوت و شاید غریب با شنوندگان حرفه‌ای حاضر در فستیوال‌های تخصصی.

سارنگ سیفی‌زاده یکی از خوانندگان زن موسیقی ایرانی، هرچند متولد دهه شصت است، اما 25 سال از ورود حرفه‌ای‌اش به دنیای موسیقی می‌گذرد. او در خانواده‌ای هنردوست و هنرمند متولد شده، ولی نگاهی متفاوت از بسیاری موسیقیدانان هم‌نسل و پیش از خود دارد.

سیفی‌زاده یکی از منتقدان جدی خواننده‌سالاری در موسیقی است و نقش آوازخوان را هم‌تراز با دیگر عوامل تولید اثر موسیقایی می‌داند. او در گفت‌وگو با ما تأکید کرد آوازخوانان زن با وجود محدودیت‌ها دست از تلاش نکشند و فعالیت خود را ولو در مسیر هنری متفاوتی ادامه دهند. جان‌مایه این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

خانم سیفی‌زاده، شما تجربیات متفاوتی در دنیای موسیقی داشته‌اید؛ هم موسیقی ردیفی دستگاهی و هم موسیقی فیوژن را تجربه کرده‌اید. همچنین با استادان برجسته موسیقی در سبک‌های مختلف از جمله محمدعلی کیانی‌نژاد و احمد پژمان همکاری کرده‌اید. ابتدا درباره این موضوع صحبت کنید.

تجربیات متفاوت برای‌ام لذت‌بخش و در عین حال به مثابه چالشی بزرگ است. من بسیار روی ادای صحیح کلمات و لهجه‌ها حساس هستم و اگر می‌پذیرم به طور مثال، قطعه‌ای بختیاری را اجرا کنم، از دوستان متخصص کمک گرفته و ناظر ضبط ادبی، مدام اجرای مرا چک می‌کند تا خدای ناکرده خطایی سهوی رخ ندهد.

من موسیقی ایرانی کار می‌کنم و تعلیمی که دیده‌ام شاید بی‌ربط با موسیقی غربی باشد، اما خودم را وارد چالشی بزرگ کرده‌ام و با یک تیم تحقیقاتی وارد همکاری شده‌ام تا اعضای تیم به این نتیجه برسند که آواز در دوره "باروک" چه شکل و شیوه‌ای داشته است. سعی کردم قسمت‌هایی از موسیقی دوره "باروک" که به شرق نزدیک می‌شده را تقلید و پیاده‌سازی کنم. این تجربه برای من چالشی بسیار پیچیده و سخت بود، چون متخصصان دوره "باروک" باید از من راضی می‌شدند. نباید پروژه‌ای ۲۰ ساله با خطا و سهل‌انگاری من زمین می‌خورد. کارهایی از این دست را می‌پذیرم و به عنوان یک چالش به آن نگاه می‌کنم. نمی‌دانم اسمش را می‌توان اتفاق گذاشت یا خیر. به هر حال ممکن است فردی به صدایی علاقه‌مند باشد و بگوید: "اگر این صدا در کار من باشد، اثرم را متبلور و متجلی می‌کند"، ولی ممکن است ژانر کاری آن فرد، تفاوتی با کار آهنگساز نداشته باشد. به نظرم تا جایی که به بدنه کار و تخصصی که من دارم ضربه‌ای نزند، اشکالی ندارد کارهای دیگری با رنگ و شیوه‌های متفاوت را تجربه کنم و همانطور که گفتم به عنوان یک چالش به آن نگاه می‌کنم.

ممکن است بعضی انتخاب‌ها نیز بستر اتفاقاتی تازه باشند.

من اصلاً به سراغ چنین اتفاقاتی نرفتم، بلکه به من پیشنهاد شده و من هم به عنوان یک چالش پذیرفته‌ام این کار را انجام دهم.

اساساً در کشورهای صاحب‌نام در حوزه موسیقی بر این باورند موسیقی فیلم با شکل موسیقایی و وجه صرفاً هنری موسیقی متفاوت است.

بله، آهنگسازانی که در زمینه موسیقی فیلم موفق هستند نیز غالباً آهنگسازانی نیستند که آثار مستقل موفقی دارند یا برعکس؛ افراد زیادی بوده‌اند که موسیقی‌های موفقی از لحاظ تجاری، جذب مخاطب یا هنری ساخته‌اند، ولی در موسیقی فیلم موفق نشده‌اند. نمونه‌های زیادی را می‌توان در این حوزه نام برد. می‌توان به نام‌های بسیاری در دهه ۶۰ اشاره کرد که آلبوم‌های درخشانی داشتند، اما در زمینه موسیقی فیلم کارهایی ساختند که شاید برآمده از استعداد و تخصص‌شان نبود و به خاطر فروش آلبوم‌های آنها مورد توجه قرار گرفت.

آوازخوانی در موسیقی فیلم با خوانندگی در یک اثر موسیقایی مستقل تا چه اندازه متفاوت است؟

به گمان من، افرادی که درگیر موسیقی هستند، می‌توانند مستمعین خوبی باشند، می‌توانند منتقدین خوبی باشند، می‌توانند مجریان خوبی باشند، می‌توانند معلمان خوبی نیز باشند، ولی قرار نیست فردی که منتقد خوبی است حتماً نوازنده خوبی یا آهنگساز خوبی هم باشد. باید به این درک و فهم فرهنگی برسیم. من درباره همه ایران حرف می‌زنم، ما در بسیاری از مواقع، این موارد را با یکدیگر قاطی می‌کنیم و می‌بینیم یک آهنگساز به راحتی به خود اجازه می‌دهد تنظیم کرده و کار خود را نابود کند. اگر فردی نبوغ و توانش را داشته باشد، بحثی جداست. فردی که آهنگسازی می‌کند یا از تئوری موسیقی باخبر است حتماً از قوانین تنظیم نیز خبر دارد، ولی قوانین کجا و قریحه کجا؟ کسی که قریحه تنظیم کردن ندارد نباید به خود اجازه دهد به صرف این که آهنگساز خوبی است، تنظیم هم کند. ما می‌دانیم در گذشته تنظیم آلبوم "دود عود" را استاد پرویز مشکاتیان واسپاری کردند. در بین فعالان ژانر پاپ نیز می‌بینیم همیشه آهنگساز و تنظیم‌کننده از یکدیگر جدا هستند، اما امروز همه این‌ها قاطی شده‌اند. می‌بینیم آهنگساز، شاعر، خواننده و تنظیم‌کننده اثر، همگی یک نفر هستند. واسپاری به اعتقاد من اقدامی حرفه‌ای است، یعنی اینگونه نیست که از سر ناتوانی باشد، بلکه اتفاقاً از سر توانمندی است. اگر فردی کار خود را به عنوان خواننده به دقت و درستی انجام می‌دهد، کفایت می‌کند. کافی است فردی خواننده‌ای حرفه‌ای باشد و دیگر لزومی ندارد به حوزه‌های دیگر نیز چنگ بزند و تبدیل به خواننده‌ای معمولی یا حتی ضعیف شود. با این موضوع به شدت مشکل دارم و امیدوارم روزگاری فرا برسد که بدانیم اگر همه کارهایمان را خودمان انجام نمی‌دهیم، از سر توانگری است، نه ناتوانی. اگر تنظیم قطعه‌ای را به فرد دیگری می‌سپاریم از توانمندی و درایت است.

سارنگ سیفی ‌زاده1

 موسیقی فیلم چقدر با فضای موسیقی ارکسترال یا سنتی متفاوت است؟

در مورد موسیقی فیلم، تجربیات خیلی زیادی ندارم. چند کار را با افتخار برای استاد پژمان خواندم که موسیقی فیلم‌های ایرانی نیز نبود. تجربیاتی هم با امین هنرمند داشتم که تجربه‌هایی کافی نیستند تا به خودم اجازه دهم اظهار نظر تخصصی کنم، ولی می‌توانم تفاوتی را قائل باشم. اگر قرار باشد رپرتواری را اجرا کنید که سر و تهی دارد، در نتیجه آغاز و انجام کار دست شماست و بناست یک مسیر حسی و یک مسیر فنی را در کار طراحی و پیاده کنید، اما شاید در موسیقی فیلم اینگونه نباشد. بنا به صحنه و تصویری که موسیقی در لحظه روی آن قرار می‌گیرد، این حس می‌تواند مدام قطع و به تصویر دیگری وصل شود.

شاید موسیقی فیلم، این توالی و تسلسل را نداشته باشد. البته در نهایت بعد از این که قطعه تنظیم می‌شود و کار به پایان می‌رسد، ادیت‌ها انجام می‌گیرد و موسیقی روی فیلم سوار می‌شود، ممکن است مفهومی یکپارچه از اول تا آخر فیلم به مخاطب بدهد، ولی شما نمی‌توانید در آن، خیلی به دنبال آواز بگردید و ببینید خواننده دارد چه کار می‌کند، مگر این که یک فیلم بسیار ویژه بوده و با این منظور ساخته شود که آوازش خاص باشد، در این صورت موضوع متفاوت است، اما در آنچه من تجربه کرده‌ام، خواننده خواننده نقشی شبیه به ساز در موسیقی فیلم ایفا کرده و عنصری جدا نبوده، در واقع رنگی به صحنه و تصویر زده و رفته است.

همان‌طور که نور و صدا و بازیگر در خدمت اثر هنری واحدی هستند، طبعاً موسیقی و خوانندگی نیز همین کارکرد را در فیلم دارند.

من با این گزاره بسیار موافق هستم. همیشه مثالی ساده و قابل فهم می‌زنم و می‌گویم: "بار روی زمین است و هرکسی باید یک گوشه‌اش را بگیرد. فرقی نمی‌کند آن فرد خواننده، آهنگساز، تنظیم‌کننده یا نوازنده ساز کوبه‌ای باشد. باید همه بار را بگیرند و از زمین بلند کنند." اگر کسی خود را جدا بداند، به نظر من خیانت کرده و به کار لطمه زده است. این نگاه از آن جایی نشأت می‌گیرد که که من با خواننده‌سالاری، مشکل واقعی دارم و معتقدم خواننده نیز در یک اثر هنری سهم دارد؛ نه بیشتر و نه کمتر. شاید خواننده، ویترین کار به نظر برسد، اما وقتی وارد یک مغازه می‌شوید، می‌بینید صندوق، پیشخوان، کمد و ویترین دارد، بنابراین به صرف این که اول ویترین مغازه را می‌بینید نباید صندوق مغازه نادیده گرفته شود. همه‌جای مغازه معنی خاص خود را می‌دهد و آن مغازه، یک مغازه واحد است. ویترین از بقیه اجزای مغازه، جدا نیست. خواننده نیز مانند سایر اعضای گروه سهمی دارد. قبول دارم که اگر خواننده کارش را بد انجام دهد احتمالاً کار دیگر اعضای گروه نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ همانطور که اگر ویترین مغازه‌ای بد چیده شود، کمتر کسی رغبت می‌کند وارد مغازه شود و ببیند کمدها چقدر زیبا چیده شده‌اند، ولی باز هم تأکید می‌کنم خواننده نباید فکر کند کار عجیب و غریبی انجام می‌دهد که از عهده هیچ‌کسی برنمی‌آید.

شما کمتر از ۴۰ سال سن دارید، ولی نزدیک به ۲۵ سال است در فضای حرفه‌ای موسیقی و اجرا حضور دارید. پخش صدای شما روی فیلم "قصر شیرین" اتفاقی جالب و کم‌نظیر بود. این اتفاق چگونه رخ داد؟

آقای "هنرمند" زحمت زیادی کار کشیدند تا سطح صدا در همین سطح بماند و اسم من نیز ذکر شود.

 پس این اتفاق به معنای تغییر رویکردی جدی در سطح مدیران نیست؟

وقتی از من درباره وضعیت موسیقی بانوان سؤال می‌کنند، همیشه می‌گویم ما در حال حاضر چنین شرایطی داریم. یک کدبانو به معنای واقعی کلمه باید با موجودی خود غذا درست کند، وگرنه وقتی همه چیز فراهم باشد، آشپزی دیگر هنر نیست. ممکن است گاهی این اتفاق میسر نشود. اگر کدبانو بتواند مثل زمانی که همه چیز فراهم بوده، خوراک خوبی تهیه کند اسمش هنر است. در حال حاضر موجودی ما در موسیقی بانوان نیز این است. از مادرم مثال می‌زنم؛ او پیش از انقلاب کنسرت‌های زیادی برگزار کرد، اما در ادامه آوازخوانی زنان ممنوع شد. مادرم فیلد خود را تغییر داد، ولی خدمت فرهنگی خود را حذف نکرد. او مشغول تدریس و پرورش تعدادی انسان در راه آواز، انسانیت و خودشناسی است. البته مادرم چنین ادعایی ندارد، ولی وقتی آدم درگیر شعر شده و در مفاهیم، عمیق می‌شود، نمی‌تواند آدم بدی باشد و مثل گذشته رفتار کند. مادرم در حال حاضر آدم‌ها را به درک شعر دعوت می‌کند.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو