هوانیروز ارتش به عنوان یگان پشتیبانی از نیروهای زمینی که از سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ارتش به عنوان بزرگ‌ترین یگان هوانیروز در غرب آسیا تشکیل شده بود یکی از نیروهایی بود که در بسیاری از صحنه‌های مهم انقلاب نقش موثری ایفا کرد؛ یکی از این صحنه‌ها ایثار و رشادت‌های خلبانان شجاع هوانیروز در مبارزه با ضد انقلاب و گروهک‌های تروریستی تجزیه طلب ظهور و بروز داشت. البته هوانیروز ارتش نقش مهمی در پشتیبانی از نیروهای زمینی حاضر در صحنه نبرد نیز داشت،  و خلبانان آن در راه دفاع از کشورمان علاوه بر رشادت‌های گوناگون و موثر شهدای بسیاری را هم تقدیم نظام و انقلاب اسلامی کرده است. 

بالگردهای هوانیروز ارتش در دفاع مقدس چند ساعت پرواز کردند؟

بالگردهای هوانیروز ارتش در دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در مجموع رکوردهای باورنکردنی را بر جای گذاشتند که در هیچ جای جهان سابقه ندارد. هوانیروز در عملیات‌های بیت المقدس با ۱۰۰ فروند بالگرد و در عملیات والفجر ۸، با ۸۰ فروند شرکت داشت. یکی از این نمونه‌ها در روزهای نخست دفاع مقدس و در عملیاتی که منجر به حفظ و عدم اشغال سرپل ذهاب و پادگان ابوذر ارتش شد بود که در آن شهید شیرودی به همراه دو فروند بالگرد دیگر با رشادت مثال زدنی و پرواز بی وقفه مانع از سقوط سرپل ذهاب به عنوان نقطه‌ای راهبردی در غرب کشور شدند.

رکوردهای جهانی هوانیروز ارتش که در جهان سابقه نداشته‌اند

خلبانان هوانیروز ارتش در دفاع مقدس علاوه بر پرواز و انجام موفقیت عملیات های خود در دفاع از کشورمان رکوردهای بی سابقه ای را در کارنامه هوانیروز ارتش ثبت کرده اند که بسیاری از آن ها در جهان بی سابقه و یا کم سابقه است. رکوردهایی همچون شکار تانک‌های عراقی توسط دو خلبان هوانیروز ارتش از فاصله ۵ کیلومتری، نجات کامل سرپل ذهاب از تجاوز رژیم بعثی، نابودی جنگنده میگ بعثی توسط بالگرد کبرا و بسیاری دیگر جزو پیروزمندانه ترین رکوردهای هوانیروز ارتش در دفاع مقدس هستند.

ستارگان هوانیروز ارتش در دفاع مقدس چه کسانی بودند؟

خلبانانی همچون شهید شیرودی، شهید کشوری، شهید شمشادیان، شهید سهیلیان و بسیاری دیگر از این عزیزان توانستند در سال های دفاع مقدس علاوه بر اجرای موفق ماموریت های خود در دفاع از ایران اسلامی به درجه رفیع شهادت نائل شوند. یکی از این شهدا که نقش مهمی در جنگ تحمیلی داشته است را در ادامه معرفی می‌کنیم.

کدام خلبان ارتش با بالگرد از ارتش بعثی اسیر گرفت؟

امیر سرلشکر خلبان شهید علیرضا حراف یکی از خلبانان هوانیروز ارتش در دفاع مقدس است که در سال ۱۳۳۲ در شیراز  در یک خانواده مذهبی متولد شد. او دوران کودکی و نوجوانی و همچنین دوران ابتدایی و دبیرستان خود را در زادگاهش گذراند و موفق به اخذ دیپلم شد. اوایل سال ۱۳۵۱ بود که به علت علاقه خود وارد هوانیروز ارتش شد و  بعد از گذراندن دوره‌های نظامی و زبان انگلیسی برای یادگیری پرواز با بالگرد وارد دوره‌های آموزش پرواز شد. چندی بیشتر نگذشته بود که دوره های خلبانی را با موفقیت گذراند و برای خدمت به هوانیروز مسجد سلیمان اعزام شد. 

یکی از ویژگی‌های ذاتی علیرضا هوش بسیار بالای او بود، اساتید آمریکایی که علیرضا زیر نظر آن‌ها آموزش می‌دید از این ویژگی او آگاه شده بودند و به همین دلیل  پس از پایان آموزش‌های خلبانی او را به دوره آموزش  استاد خلبانی اعزام کردند. همین هوش او باعث شد تا علیرضا علاوه بر اینکه خلبان خوبی بود به یک استاد خلبان ماهر بالگرد کبرا نیز تبدیل شود و در جوانی با سن کم خود خلبانان بسیاری را آموزش دهد.

خلبانی که با خدا مصاحبه کرده بود...

شهید علیرضا حراف همچون سایر همرزمان خود با آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان مبارزه با دشمن بعثی شد و با شجاعتی مثال زدنی به قلب دشمن می زد. او با مهارت بالای خود در هر پرواز علیه ارتش بعثی تلفات بیشتری را بر بدنه ارتش بعثی وارد می کرد و حماسه های بسیاری در میدان نبرد آفرید. دهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۶۱ بود که امیر خلبان شهید علیرضا حراف در یکی از پرواز های خود به همراه دیگر همرزمش امیر خلبان شهید قدرت‌الله خدادادی در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) در حالیکه مشغول به انهدام تجهیزات دشمن بعثی بودند هدف اصابت موشک قرار می گیرند و با پیکری سوخته دعوت حق را لبیک می گویند. 

از او دو فرزند به یادگار مانده است که یادگاران جاودانی شهید علیرضا حراف هستند. 

او از نخستین خلبانانی بود که به پاس اسارت گرفتن دشمن به درجه تشویقی و تقدیرنامه مفتخر شد. شهید حراف آن‌چنان از خود گذشته و ایثارگر بود که وقتی خبرنگاران برای مصاحبه با او هجوم می‌بردند عنوان می‌کرد: من با خدا مصاحبه کرده‌ام و نیاز به مصاحبه با شما ندارم.

اولین اسرای عراقی که از هلیکوپتر در گرفتن آن‌ها استفاده شد توسط سروان خلبان علیرضا حراف صورت گرفت. داستان را جناب آقای حسن حراف، برادر محترم شهید حراف اینگونه تعریف می‌کند؛ طبق گفته شهید حراف قبل از شهادت که بنده شنیدم، در عملیات فتح المبین بعد از انهدام تجهیزات نیروهای عراقی بوسیله رزمندگان، شهید حراف مشاهده می‌کند که حدود ۱۷ نفر از از نیروهای بعثی در حال فرار هستند. حراف بلافاصله هلیکوپترش (کبرا) را جلوی آن‌ها نشانده و دست خالی بدون هیچ ترس و واهمه‌ای از هلیکوپتر پیاده شده و به سمت آن‌ها می‌رود. یکی از آنهاخود را به مردن زده بود و شهید حراف ضمن حواله یک لگد جانانه به مزدور فوق، اسلحه‌ای که او زیر پیراهنش پنهان کرده بود را به غنیمت می‌گیرد و اسرا نیز دقایقی بعد به پشت جبهه تخلیه می‌شوند. همان اسلحه به عنوان تشویق این عمل شجاعانه، به شهید حراف اهدا می‌گردد.

خاطرات همرزم شهید حراف از ویژگی‌های او

در آخرین پرواز شهید حراف کمک خلبان وی مشخص شده بود. شهید خدادادی در آن زمان در مرخصی به سر می‌برد که زودتر از موعد مقرر خود را به گروه رساند و درخواست پرواز کرد. فرمانده عملیات او را که دید گفت چند روز از مرخصی تو باقی مانده چرا آمدی که خدادادی در جواب پاسخ می‌دهد ماندن برایم غیر قابل تحمل بود. آمده‌ام بجنگم. آیا حراف امروز پرواز می‌کند؟ فرمانده عملیات پاسخ می‌دهد: بله، اما کمک خلبانش مشخص شده و تو نمی‌توانی با حراف پرواز کنی. شهید خدادای به سرعت به سراغ کمک حراف رفته و به او می‌گوید امروز جای خود را به من بده. اما هر چه اصرار می‌کرد جواب سر بالا می‌شنید. او می‌گفت من مدت‌ها منتظر چنین پروازی هستم نمی‌توانم جای خودم را به تو بدهم. خلاصه آنقدر خدادادی التماس کرد تا اینکه او علی رغم میل باطنی جای خودش را به او داد.

وصیت‌نامه شهید علیرضا حراف حاوی چه نکاتی است؟

امیر خلیان شهید علیرضا حراف وصیت‌نامه ای نیز به یادگار مانده که متن آن در ادامه آمده است.

«بسم الله الرحمن الرحیم

به نام .. در هم کوبنده ستم کارن و سلام و دورد بر امام امت امام خمینی بت شکن؛ و دورد بر شهیدانی که با خون خود درس آزادگی و بندگی خدا را به ارمغان آوردند. سلام بر پدر و مادر و همسر و فرزندان عزیزم هم اکنون در کمال صحت وسلامتی می‌باشم و عازم جبهه حق برعلیه باطل می‌باشم. لازم دانستم که چند کلمه‌ای بر روی کاغذ بیاورم. همسر عزیزم: می‌دانم که خیلی ناراحت هستی و از یک طرف هم مطمئن هستم که خوشحالی که شوهرت در راه خدا شهید شده است و به هدف خودش رسیده. همسرم تو را به خدا می‌سپارم و بچه‌های عزیمان را به تو که آن‌ها را برای ادامه راه پدرشان تربیت می‌کنی و خودت هم که تا به حال هدفی جزء الله نداشته‌ای ادامه دهنده راه خود خواهی بود. فزند سومان را اگر پسر بود علی رضا یا محتبی نام گذاری کنید و اگر دختر بود مریم بنامید. تمامی شما را به خدای بزرگ می‌سپارم. صحبت زیاد داشتم ولی همه فراموش شد. از طرف من از تمام اقوام طلب آمرزش نماید.»