‌پیچ آخر دیپلماسی آمریکای برای بازگشت به برجام

منبع: برترین ها

63

1399/9/12

07:10


پیروزی نامزد دموکرات‌ها در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا موجب افزایش امیدواری به بازگشت آمریکای پساترامپ به برجام شده است.

شرق: پیروزی نامزد دموکرات‌ها در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا موجب افزایش امیدواری به بازگشت آمریکای پساترامپ به برجام شده است.

این امیدواری در عین حال یأس و ناخشنودی برخی از کشورها و جریان‌ها را به همراه داشته و آنها را به تکاپو واداشته است تا بلکه با ایجاد موانع روانی- تبلیغاتی و احیانا عملیاتی، چنان بازگشتی را غیرممکن یا دست‌کم‌ ناهموار کنند. کشورها و جریانات مأیوس و ناخشنود را طیف وسیعی از مخالفان برجام اعم از داخلی، منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و درون آمریکا تشکیل می‌دهند.

جریان داخلی نوعا مرکب از کسانی است که سابقه مخالفت آنان با برجام به قبل از تولد آن در سال 2015 برمی‌گردد و «دلواپسان» (برگرفته از شعار «دلواپس مذاکرات 1+5 هستیم» خود آنها) نامیده می‌شوند. کشورهایی را که در منطقه علیه احیای برجام قد علم کرده‌اند ائتلاف اسرائیل و عربستان نمایندگی می‌کند.

جریان فرامنطقه‌ای متشکل از سه کشور اروپایی عضو برجام همان (E3) است که با صدور بیانیه مشترکی در هفته گذشته موضعی تحکم‌آمیز در قبال ایران اتخاذ کردند. جریان داخل آمریکا را هم ترامپیست‌ها رقم می‌زنند. این نوعا میراث‌داران رئیس‌جمهور شکست‌خورده آمریکا مترصدند تا در فقدان دور دوم ریاست‌جمهوری وی کاری کنند که بایدن به وعده انتخاباتی‌اش مبنی بر بازگشت به برجام عمل نکند یا حداقل رفتاری به‌غایت احتیاط‌آمیز در قبال آن پیشه کند.

نگاهی به شاکله و ترکیب کشورها و جریانات ناخشنود یا مخالف بازگشت آمریکای بعد از ترامپ به برجام نشان می‌دهد که آنها با وجود گوناگونی و ناهمگونی‌شان از یک مخرج‌مشترک برخوردارند که باید آن را در تعارض منافع با برجام سراغ گرفت. وجود چنین مخرج‌مشترکی کافی است که آنان اجازه ندهند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) جان تازه‌ای بگیرد؛ چراکه در غیر این صورت منافع آنها به خطر می‌افتد.

هرچند پی‌بردن به چرایی مخالف‌خوانی چنین ترکیب لایتچسبکی نیازمند بحث مستوفایی است که باید به‌طور مستقل به آن پرداخته شود، اما آنچه‌ به اجمال می‌توان گفت این است که سیاست‌زدگی و فایده‌طلبی باندی مخالفان داخلی آنها را وادار کرده تا ساز مخالف کوک کنند.

مخالفان منطقه‌ای و در رأس آنها تل‌آویو و ریاض، از سر خصومت با تهران که موجودیت فاقد وجاهت قانونی اولی و سلطه‌طلبی دیگری را به چالش کشیده، پرچم دشمنی با رویکرد رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به دیپلماسی در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران را به اهتزاز درآورده‌اند.

آنها که به‌دلیل شکست ترامپ در انتخابات چهل‌وششمین دوره ریاست‌جمهوری آمریکا به شدت خشمگین و مضطرب‌اند، می‌خواهند که ایده احیای برجام را در نطفه خفه کنند. و اما خط‌و‌نشان‌کشیدن سه کشور اروپایی امضاکننده برجام مبنی بر اینکه اگر تهران شرایط مورد نظر آنها را محقق نکند روی خوش به بازگشت بایدن به برجام نشان نمی‌دهند، از موضع طلبکاری است.

این طلبکاری از آنجا ناشی می‌شود که سه کشور مزبور حفظ ولو نیم‌بند برجام بعد از خروج آمریکا از آن را مدیون ماندگاری خود در این میثاق بین‌الدولی می‌دانند. به نظر می‌رسد آنها ادامه حضور در برجام را مشروط به قبول شرایط‌شان از سوی تهران کرده‌اند.

آنچه باقی می‌ماند جریان میراث‌دار ترامپ است که بعد از خروج وی از کاخ سفید هم می‌خواهد در صفحه شطرنج سیاست داخلی و خارجی آمریکا فعال باشد و تحقق این مهم را از جمله از طریق کارشکنی در احیای برجام می‌داند.‌ مطالب پیش‌گفته این پرسش کلیدی را به ذهن متبادر می‌کند که در این میان، ایران باید چه رویکردی اتخاذ کند و چه اقداماتی انجام دهد؟ پاسخ این پرسش را باید در روی‌آوردن به دیپلماسی و کنشگری از کانال آن سراغ گرفت.

کنشگری را می‌توان در انجام یک رشته اقدامات سلبی و ایجابی جست‌وجو کرد. در بعد سلبی، باید بر هرگونه تندروی، کوته‌بینی، ساده‌نگری، شعارزدگی، عوام‌فریبی و اقدامات پوپولیستی خط بطلان کشید و تلاش صاحبان منافع مقرر را که در بالا به طیفی از جریانات رنگارنگ و ناهمگون آن اشاره شد، بی‌نتیجه گذاشت.

در بعد ایجابی هم ضرورت دارد از ابزار دیپلماسی استفاده کنیم، چراکه بدون آن نمی‌توان در سپهر سیاست خارجی و روابط بین‌المللی سیاست‌ورزی کرد. اگر نمی‌خواهیم از این ابزار استفاده کنیم، به خود‌تحریمی دست یازیده‌ایم و اگر نمی‌توانیم آن را به خدمت بگیریم، هنرش را نیاموخته‌ایم.

در غیر این صورت، دلیلی ندارد که ما خود را از آنچه دیگران به کار می‌گیرند و از طریق آن با هم مذاکره می‌کنند و به نقطه‌نظر مشترک و تفاهم می‌رسند و خط بطلان بر جنگ و جنگ‌افروزی می‌کشند، محروم کنیم. روشن است که دیگران منتظر ما نمی‌مانند تا ببینند آیا ما از این ابزار فرصت‌ساز استفاده می‌کنیم یا نه! آنها کار خود را می‌کنند و راه خود را می‌روند.

شوربختانه در داخل کشورمان کسانی دیپلماسی را نفی می‌کنند که در این کار سررشته‌ای ندارند. افزون بر این، کسانی آن را ناکارآمد می‌دانند که نحوه استفاده از این ابزار کارآمد، اما بسیار پیچیده را نمی‌دانند. در سال‌های اخیر عمده کاسه‌کوزه‌ها بر سر دیپلماسی منتهی به برجام شکسته شده است.

از قضا برجام اگر نقص و عیبی دارد که البته دارد، بیشتر به این دلیل بوده که در جریان مذاکرات منتهی به آن از ظرفیت عظیم کارشناسی و تخصصی کشور استفاده بهینه به عمل نیامد. مضافا، مذاکراتی را که به برجام انجامید به قدری دیرهنگام آغاز کردیم که تا حدود زیادی قدرت چانه‌زنی را از دست دادیم، حال آنکه عنایت نداشتیم که دیپلماسی هم مانند کالای فاسدشدنی و استهلاک‌پذیر تاریخ مصرف دارد.

دل‌نگران‌هایی که از اول با مذاکرات ایران با 1+5 سر ناسازگاری داشتند به خوبی می‌دانند که در طلیعه این مذاکرات دولت در آستانه پدیده خطرناک «ناتوانی در پرداخت» (دیون) قرار گرفته بود، به‌طوری‌که می‌رفت تا نتواند حتی حقوق شاغلان خود را پرداخت کند! آنها که دیپلماسی را می‌کوبند و به‌طور مشخص محصول برجامی آن را مردود می‌دانند، چرا به عدم استفاده لازم طرف مذاکره‌کننده ایرانی از ظرفیت کارشناسی کشور در دوره مذاکرات هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند و از این منظر دست به آسیب‌شناسی نمی‌زنند و براساس نتیجه حاصل، دیپلماسی و مذاکره را مورد ارزیابی قرار نمی‌دهند؟

چرا این دلسوزان یک بار هم صداقت به خرج نداده و نگفته‌اند مذاکرات برجامی بنا بر تصمیم و اراده کلیت نظام راه‌اندازی شد و تا زمانی ‌که فرجام یافت و پیش رفت و تا آنجا که شواهد کشف گواهی می‌کنند هیچ‌گاه هم از ریل فرمانبری خارج نشد؟

آنچه تاکنون در این نوشتار آمد تشریح آخرین وضعیت مخالف‌خوانی طیف مخالفان برجام در هنگامه احیای آن و تبیین ترکیب نامتجانس مخالفان آن است. همان‌گونه که گفتیم طیف مزبور از دل‌نگران‌های داخلی گرفته تا جنگ‌افروزان ینگه‌دنیایی و تلکه‌گیران اروپایی و رژیم جعلی و حکومت کودک‌کش و معارض در اسیدحل‌کن منطقه‌ای را در بر می‌گیرد.

وجود چنین ترکیب ناهمگون و عجیب و غریبی قبل از هر چیز موجب این پرسش می‌شود که مگر برجام مرتکب چه مفسده‌ای در کره ارض شده که باید مشارکت‌کنندگان در چنین طیفی وسیعی با وجود تضاد درونی‌شان، هم‌صدا شوند و هر کدام به‌گونه‌ای که گویی تقسیم کار شده، به مقابله با آن برخیزند؟!

پاسخ این پرسش را در این می‌بینم که برجام با وجود همه ضعف‌ها و کاستی‌هایش، چارچوبی برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات طرفین آن ترسیم کرده است و حالا هم فرصتی به دست آمده که کشور ترک‌کننده به جمع قبلی بپیوندد و قطار برجام را به ریل خود بازگرداند. بدون آنکه بخواهیم درباره جزئیات این پیوستن و بازگرداندن گمانه‌زنی کنیم این را به اطمینان می‌توان گفت که نفس چنین بازگشتی، فرصت است.

چنین فرصتی از زمینه لازم هم برخوردار است و آن اینکه نه ما برجام را ترک کردیم و نه هیچ کشور مشارکت‌کننده‌ای از آمریکا تأسی کرد و از آن خارج شد. بنابراین با پیوستن عضو خارج‌شده به جمع، تعداد کامل می‌شود و آنچه می‌ماند نحوه بازگشت عضو مورد اشاره و بازتعریف احتمالی تعهدات طرفین (ایران از یک طرف و 1+5 از طرف دیگر) است. هرچند پرداختن به این مهم موضوع یادداشت دیگری است اما در اینجا چند پرسش اساسی مطرح می‌کنیم و در این خصوص مفرداتی را بیان می‌کنیم.

نخست آنکه اصولا چه ضرورتی دارد که برجام موجود بازتعریف و احیانا الحاقیه‌هایی به آن الصاق شود؟ آیا تعهدات جدید برجامی، به شرط وجود، طرفینی است یا فقط متوجه یک طرف (ایران) است؟ آیا هرگونه بازتعریف احتمالی در مجموع به نفع ایران است یا به‌عکس، حقوق حقه کشورمان در زمینه‌های مختلف هسته‌ای و اقتصادی و نظامی را ولو اندک، نادیده می‌گیرد؟

پاسخ به پرسش‌های یادشده هم در حوزه دیپلماسی است. در دنیای امروز خیلی از آنچه بعدا در قالب مذاکرات رسمی و آشکار جریان می‌یابد و احیانا منجر به توافقات خرد و کلان می‌شود، با دیپلماسی پنهان شروع می‌شود. این شکل از دیپلماسی دست‌باز است؛ چراکه دولت‌ها را قادر می‌کند هر آنچه را مد‌نظر دارند، به‌راحتی و تقریبا بدون محدودیت‌های دیپلماسی آشکار بیان کنند و درخصوص اراده و نیت طرف مقابل هم دست به راستی‌آزمایی بزنند.

طرفه آنکه، در مرحله‌ای که دیپلماسی آشکار نقش ایفا می‌کند آداب و مناسک دست‌و‌پاگیر و حتی تحفظات معمول نقش چندانی ندارند و طرفین با یا بدون واسطه می‌توانند رک و صریح با هم صحبت کنند و به تفاهم اولیه برسند و تضمینات اولیه از هم بگیرند.

خلاصه کلام آنکه در شرایط کنونی و با توجه به فرصتی که نتیجه انتخابات اخیر آمریکا فراهم کرده، توسل به دیپلماسی بیش‌از‌پیش توجیه‌پذیر شده و معقول به نظر می‌رسد. زمان، زمان خردورزی از راه سیاست‌ورزی است. وسیله عبور از آزادراه سیاست‌ورزی، دیپلماسی پنهان و آشکار است.

در این میان، کسی را حقی نیست که با غوغاسالاری و درشت‌گویی و تا نوک دماغ‌بینی و سخنان هیچ و پوچ بر سندان‌کوبی که جز تحریک دشمنان و بازی در زمین آنان هوده‌ای بر آن قابل تصور نیست، دست به قمار بر سر منافع ملی بزند. ترامپ در حال رفتن است.

همین که تا او در قدرت بود صبر پیشه کردیم و از خود مقاومت نشان دادیم، به‌حق کاری کارستان است و همین کفایت می‌کند که به او و وزیر خارجه کینه‌توز و آونجلیست افراطی‌اش فهمانده باشیم که نه‌تنها به هیچ‌کدام از شرایط دوازده‌گانه و سپس ارتقایافته به سیزده‌گانه خود نائل نیامدند بلکه ساقط‌شدن از پست و مقام هم به سراغشان آمد درحالی‌که ایران ما و مردمش با وجود رنج و تعب بسیاری که در این میان کشیدند سر پا هستند و ادامه حیات می‌دهند. قطعا نه‌تنها آمریکا بلکه جهان سیاست این پیام را گرفته است.

بنابراین باید میوه مقاومت به خرج داده و رنج و عذاب کشیده‌شده را چید. زمان آن همین حالاست. به گمان نگارنده این فرصت بهره‌برداری از دیپلماسی نه‌تنها بهترین در نوع خود است که آخرین آن هم هست. به‌عبارتی، ما در پیچ آخریم. یا به سلامتی و سرفرازی از آن عبور می‌کنیم، یا در آن می‌مانیم که در این صورت هر راه دیگری غیر از دیپلماسی را پیش پای خود داریم و می‌توانیم در آن قدم گذاریم و به امان خدا برویم. بدون آنکه بخواهیم بدون پشتوانه و غیرواقع‌بینانه خوش‌بین باشیم، برای نگارنده محرز است که می‌توان با تمهیدات لازم و تدارکات کافی پیچ آخر دیپلماسی را پشت‌سر گذاشت و کشور را به ساحل امن رساند.

غلامرضا نظربلند . تحلیلگر

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو