هر خبر مرگ، یک سند تازه است برای فانی بودن دنیایی که گاه بیش از حد ضرورت به خاطرش جوش می‌زنیم، کدر می‌شویم و رنج می‌بریم. هیچ حواس‌مان نیست که لابه‌لای این همه جنگ، شاید پیک اجل را لاجرعه سر کشیدیم و بدتر از آن، شاید این قرعه به نام طرف دعوای‌مان افتاد و یک عمر دریغ و حسرت برایمان به‌جا گذاشت. مهرداد روی پرسپولیس تعصب داشت و برخی مواقع در حمایت از این تیم و کل‌کل با رقبا دچار زیاده‌روی می‌شد. هم خود او گاهی تند رفت و هم آنهایی که جوابش را می‌دادند بعضا در دام افراط گرفتار شدند. امروز اما تل خاک، بر مزاری که جسد بی‌جان مهرداد را در خود جا داده، نشان می‌دهد همه این به هم پریدن‌ها چقدر بی‌مایه و نالازم بوده. این روزها اشک مخالفان دیروز میناوند از آه هواداران او هم جگرسوزتر است و ما چه دیر یادمان می‌آید همه انسانیم، همه به هم محتاجیم و همه نگهبان قلب و احساسات همدیگریم. چه دیر یادمان می‌افتد می‌توانیم دیگران را دوست بداریم و آنکه امروز چنگ به رخسارش می‌کشیم، شاید فردا یک گوشه خالی از قلب‌مان باشد.

شاید در خودآگاهی غریب روزهای نزدیک به مرگ و شاید هم در اثر پختگی ناشی از میانسالی، همین چند هفته پیش ویدئوی کوتاهی از مهرداد منتشر شد که در آن از همه حلالیت خواسته بود. می‌گفت چند ماهی هست که متوجه شده این دنیای لاکردار، مخصوصا در ایام پرمشقتی که مردم پشت‌سر می‌گذارند، ارزش این همه تلخ‌زبانی و جنگ لفظی را ندارد. مهربان‌تر شده بود و برای منتقدان و مخالفانش هم پیام‌های محبت‌آمیز می‌فرستاد. کاش حلال کرده باشد و کاش حلالش کنند. یک ماه پیش شاید مطلقا کسی باور نمی‌کرد، اما صبح همین پنج‌شنبه سرد زمستانی، پیکر خاموش مهرداد میناوند را همراه با یک پرچم سرخ، نشانه و یادگار از عشق بزرگش در این دنیا به خاک سپردند؛ کالبد مردی را که نهم آذر ۵۴ در تهران متولد شد، در پرسپولیس درخشید و در اشتروم‌گراتس اتریش حضور چشمگیر در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرد. مهرداد نزدیک به ۷۰ بار پیراهن تیم‌ملی ایران را پوشید و برای شادی مردم کشورش عرق ریخت. او حالا در خانه ابدی، به خوابی آرام فرو رفته؛ فرشته مرگ اما هنوز بیدار است و ضیافتش را بی‌نوبت برپا می‌کند. کاش اگر میهمانش شدیم، طوری زندگی کرده باشیم که با خاطری آسوده تن به خاک بدهیم. این عجب غنیمت کمیاب و بزرگی است.