ثبت ملی طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی در فهرست میراث ناملموس

منبع: همگردی

288

1399/11/11

18:00


خبرگزاری مهر/ یکی از پژوهشگران و نوازندگان موسیقی ایرانی از ثبت ملی طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی در فهرست میراث ناملموس خبر داد.

داستان چیست؟

علیرضا امینی پیرامون ثبت ملی طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی در فهرست میراث ناملموس گفت: این پروژه پژوهشی و اجرایی را توانستم بعد از یک تلاش بیست ساله برای ثبت ملی در فهرست میراث فرهنگی ناملموس به سرانجام برسانم.

وی افزود: خوشبختانه با پیگیری های مداومی که در این زمینه انجام گرفت، پرونده ثبت برای امضای نهایی به دست وزیر میراث فرهنگی رسیده است. علیرضا امینی همچنین در یادداشتی به تشریح اهمیت «ثبت ملی طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی در فهرست میراث فرهنگی» پرداخته است.

خنداندن مردم هنر است

در نخستین تعاملات جوامع بشری از بدوی تا مدرن ابراز احساسات فرد در مقابل جامعه اش با بیان ابزارهای آوایی و صوتی آغاز می شود و در تکامل، این بروز حس برای ایجاد همدردی و تجانس با مخاطب شاعرانگی متبلور می گردد و نوع خاصی از آثار صوتی در قالب خوانش اشعاری مشخص تبدیل به گنجینه ای از میراث قومی و بشری می شود که اساس و پایه پژوهش های موسیقی بوم شناسان یا اتنوموزیکولوژیست ها خواهد بود.

گریاندن مردم برای یادآوری غم یا دردی خاص در طول تاریخ هر قوم محدود به مراسم و مناسکی خاص شده است که از روز فوت یا سالگردها شروع می شود و به یادبود فقدان اسطوره ها منتج می گردد و هرگز کسی که مخاطب را می گریاند متخصص یا هنرمند یا شومن نام نمی گیرد، ولی خنداندن مردم در یک قوم یا قبیله یا طایفه در هر گردهمایی از پیش تعیین شده یا تعیین نشده مثل معرکه گیری ها یا استندآپ کمدی ها و یا دورهمی های خانوادگی همیشه یک هنر محسوب شده و چه بسیار خانواده هایی که در سفرها یا دورهمی هایشان به هم تاکید می کنند که فلان عمو یا فلان دایی باشد که خوش می گذرد.

خنداندن هنر خاصی است که هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ های دیگر در طول تاریخ شاهد ظهور چهره های خاصی بوده ایم یعنی چه به شخصیت چارلی چاپلین برگردیم که با یک حرکت ناشیانه مخاطب را می خنداند و چه به شخصیت بهلول برگردیم که با یک مثل و متل و یا حاضرجوابی جمع را می خنداند، همه و همه شاخه هایی از هنر طنز و کمیک اجرای صحنه ای هستند که گاهی با بازی و گاهی با گویش و در نوع هنرمندانه آن با خوانش همراه می شوند.

در ایران از گذشته که ما مردمانی ساده زیست بودیم با کوچک ترین دلقک بازی هنرمند یا مجری همه می خندیدیم و قهقهه می زدیم و به مرور که پرستیژهای روشنفکری نمود یافت خیلی ها قهقهه ها را قورت دادند و به لبخندی بسنده کردند که از این جای تاریخ ما کم کم عادت کردیم راحت گریه کنیم و سخت بخندیم. خندیدن و خنداندن مردم در همه جای دنیا از سنتی تا مدرن یک هنر و تخصص است و مجری آن اگر موفق باشد هم نام به دست می آورد هم مال.

گرچه در تاریخ ادبیات ما ایرانیان شعر طنز و طنازی قلم بسیار کهن است ولی از حدود 150 سال پیش که می توان به سنت شفاهی آثار موسیقی دار و ریتم محور موجود در اسناد مکتوب و مضبوط اشاره کرد همیشه از میان پرده های نمایشی طنز تا ترانه های طنز در عامیانه ترین سطوح اجتماعی بین مردم ما طرفدار داشته است و در کافه ها و گذرها و مهمانی های اعیان و اشراف و حتی طبقه متوسط نیز دسته جات مطرب یک میان پرده خوان داشته اند و شاهد بودیم که کم کم انتقال صحنه های نمایش به یک مهمانی و مخلوط کردن چند بازیگر در یک نفر در یک اجرای کوچک تر نقش سیاه را در میان پرده های نمایشی ما در تهران قدیم به وجود آورد.

متاسفانه از این لحظه همان گونه که حرکات آیینی سنتی ایران کهن، که برگرفته از حرکات نمادین اقوام ایرانی بود به واسطه اکسسوارهایی مانند ریتم های کشدار و نقطه دار افراطی، از بین رفت؛ به همان نسبت ترانه های فاخر طرب انگیز و طنز عامیانه ما نیز دستخوش عناصری مانند: هجو و هزل و نیش و کنایه شد تا مردم بتوانند متلک های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و غریزی خود را در بین این آثار بشنوند و این سوپاپ تخلیه فشار به مذاق بانیان هنر اجتماعی نیز خوش آمد و گاهی سر نخ را شل کردند تا فشار از مردم برداشته شود و گاهی سفت کشیدند تا آن متلک ها به جاهای باریک نکشد. ولی این نوع از آثار طنز که در نسل دوم بر اثر تحولات اجتماعی شبه مدرن شایع شده بود هرگز ربطی به هنر اصیل طنزخوانی فاخر و اصیل موسیقی ایرانی نداشت.

این نوع نگاه به طنز عامیانه یکی از اصلی ترین لایه های تبادل فرهنگی بین مردم و هنر اصیل بود که از دوره ای حوالی 1330 با شیوع جریان های کاذب روشنفکری هنرمندان کلاسیک ما با آلوده شدن به عنصر ریا در بیان و اجرا خود را برای ارائه این گونه آثار بیش از اندازه متشخص می دیدند و نوعی از موسیقی را به مردم نشان دادند که همین نمایش دوگانه کم کم آغاز مراحل تحلیل رژیم شنوایی موسیقی ایرانی در گوش مردم شد که در دهه های 1360 ما موسیقیدانان این کمرنگ شدن موسیقی ایرانی را به گردن واقعه انقلاب فرهنگی و انقلاب سال 57 گذاشتیم در حالی که خود ما موسیقیدانان توان تفسیر موسیقی درست را برای مجریان فرهنگی نسل انقلاب نداشتیم، چون از ابتدا ترسیدیم باور کنیم وظیفه ما طرب است و باید برای خلق لحظات شاد احساسی برای مردممان تلاش کنیم.

حد فاصل سال های 1290 تا 1340 بالغ بر 200 اثر طنز اجتماعی خوب ساخته شد که همگی مبتنی بر موسیقی اصیل ایرانی ناب بودند و اشعار عامیانه و اجتماعی خوبی داشتند که بزرگانی همچون جواد بدیع زاده، اسماعیل مهرتاش، ابوالحسن صبا، پرویز خطیبی، غلامرضا روحانی، نورالله همایون و… بسیاری دیگر در این مسیر تلاش کردند و علاوه بر خلق آثاری کلاسیک و ناب در موسیقی ایران که هنوز هم لنگه ای ندارد! آثاری برای طنز اجتماعی ساختند که هم مفرح بود هم انتقال فرهنگی داشت و مهم تر اینکه از مخاطب چه خاص و چه عام دلبری می کرد. این آثار علاوه بر انتقال عنصر موسیقی اصیل ایرانی از محفوظات و دانش موسیقیدان به محفل مردم کوچه و بازار می توانست زمزمه های شیرینی در زندگی مردم باشد تا سختی های زندگی روزمره بگذرد و جمع خوانی این آثار محافل خانوادگی ایرانی ها را شاد کند و الفت قلوب باشد.

طنز خوانی به عنوان یک میراث فرهنگی ناملموس جای بحث زیادی داشت که از سال 1380 همزمان با پروژه پژوهشی ام درباره پاپیولاریته در موسیقی سنتی ایران و ضربی خوانی ها، که همه می دانند حدود 200 قطعه ضربی و رنگ را با سرودن شعر روی آنها تبدیل به ترانه و تصنیف کردم، روی بحث طنزخوانی در موسیقی اصیل ایرانی متمرکز شدم و بالغ بر 300 اثر طنز در تاریخ موسیقی ایران جمع آوری کردم.

طنزخوانی در موسیقی اصیل ایرانی و تاثیر اجتماعی آن با شماره ثبت 2022 به تاریخ شانزدهم دی ماه سال جاری در فهرست معرف میراث فرهنگی ناملموس ملی ایران ثبت شد و امیدوارم در اولین امکان اجرای صحنه ای بعد از این دوران سخت که همه منتظر لطف خداوند برای رفع بلا هستیم بتوانم برای همه ایران و ایرانی ها هرجا که هستند نمونه های هنر طنز خوانی با موسیقی اصیل ایرانی را اجرا کنم و بتوانم این هنر برای جامعه ایرانی زنده و پویا حفظ کنم.

احساس من این است که در این سال ها ما هنرمندان موسیقی آثاری را برای مردم اجرا کرده ایم که برای خودمان خوب بوده است نه آنها و متاسفانه به احساس مردم سخت گرفته ایم به همین دلیل مردم ما به نوع ساده تری از موسیقی اجتماعی پناه برده اند. من به عنوان یک موسیقیدان که گنجینه عظیمی از آثار آرشیوی را تجزیه و تحلیل نموده ام و زیاد موسیقی شنیده ام و حفظم به جرئت به مردم می گویم آنچه ما در صحنه کنسرت ها و محصولات صوتی مان به شما تحویل دادیم در محافل خصوصی خودمان مصرف کننده اش نبودیم و بابت این تجویز بی دلیل و به رخ کشیدن هنر خاصی که فقط خودمان می فهمیدیم باید از مردم عذرخواهی کنیم.

مردم ما نیاز به موسیقی های ایرانی ناب و روان دارند و به همین دلیل است که هنوز آثار دوران های گذشته موسیقی ما طرفدار دارد ولی از مجموعه تولیدات چهل سال موسیقی در واحد موسیقی رادیو و تلویزیون و حتی شرکت های تولید موسیقی و نیز آثار خود ما موسیقیدانان، کمتر از 10 درصد امکان بازپخش و مقبولیت عام دارند و اگر امروز موسیقی اصیل ایرانی اقتصادی متزلزل دارد مقصر ما هنرمندان هستیم که برای مهم جلوه دادن و پرستیژهای روشنفکر مآبانه آثاری ساختیم که کسی آنها را دوست ندارد.

با ثبت ملی هنر طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی امید من این است که هنرمندان دست به دست هم بدهند و برای مردم و زندگی روزمره مردم کار بسازیم، کارهایی که مردم دوستشان داشته باشند و حفظشان کنند و بدیع زاده بزرگ اگر اثر جاودانه «شد خزان» را ساخت، «داد از کرایه خونه» را هم ساخت. باور کنیم طنز عامیانه ساختن و خواندن و زدن ترانه های طنز عامیانه و برای مردم موسیقی ساختن یک هنر ناب است و هرگز فکر نکنیم کار معمولی و سطح پایین می کنیم. اگر توانستیم یک «زالکه زالزالکه نوبر باغ ون که» بسازیم که بعد از قریب به 100 سال هنوز مردم آن را می خوانند این هنر است.

عنوان مجموعه نمایش های «خانوم آغا» را خلق کردم تا به طور مستمر ترانه های طنز تهران قدیم و ایران و ایرانی ها را برای مردمم اجرا کنم و این ثبت را به همه ایرانی های اهل دل و اهل هنر شادباش می گویم.

طنز قرار نیست همیشه بخنداند گاهی از درک یک حقیقت وجدان و شعور ما می خندد و اگر با درک یک موضوع لبخند زدیم این یک طنزخوانی موفق است و باید در طنزخوانی ها زندگی و حقایق روزمره آن را به تصویر بکشیم تا مردم ما را بخوانند و به یاد ما بخندند.»

ثبت ملی طنزخوانی با موسیقی اصیل ایرانی در فهرست میراث ناملموس

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو