اصلاح‌طلبان و راه دشوار جلب اعتماد مردم

منبع: برترین ها

49

1399/12/9

07:57


جریان اصلاحات در اغلب مقاطع پاسخی سیاسی به انکار اصول‌گرایان در سیستم بوده است؛ قطب مخالف وضعیتی که شاید تا حد زیادی مردم از آن نارضایتی داشتند.

روزنامه همدلی: جریان اصلاحات در اغلب مقاطع پاسخی سیاسی به انکار اصول‌گرایان در سیستم بوده است؛ قطب مخالف وضعیتی که شاید تا حد زیادی مردم از آن نارضایتی داشتند.

اما مدتی است که جریان اصلاحات نیز تبدیل به قطب نارضایتی مردمی شده است. به هر حال نمی‌دانیم در ادامه این نارضایتی نسبت به هر دو جناح سیاسی کشور چگونه سیاست‌ورزی ممکن و قابل تصور است، اما اصلاح‌طلبان برای جلوگیری از حذف شدن از صحنه سیاست چه باید بکنند. دراین باره مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب به سوالات پاسخ داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

بسیاری معتقدند که اصلاحات مانند سال ۹۲ یا ۹۶ سرمایه اجتماعی ندارد و اگر سیدمحمد خاتمی دوباره برای شرکت در انتخابات فراخوان بدهد، مردم اجابت نمی‌کنند. البته این مسئله را سیدمحمد خاتمی هم تلویحی گفته است. علت این از دست رفتن سرمایه اجتماعی چیست؟

برای پاسخ به این پرسش نیاز است که دو موضوع را از هم تفکیک کنیم. یکی مسئله امید و مشارکت مردم در انتخابات است و دیگری پایگاه مردمی اصلاح‌طلبان. اگر هر دو مورد با کاهش مواجه شود، معنایی جز این ندارد که مردم از اصلاح‌طلبان ناراضی هستند، به دلیل آنکه نظام سیاسی را اصلاح‌طلب نمی‌دانند و بنابراین لبه تیز حملات متوجه کسانی می‌شود که اجازه نمی‌دهند در نظام اصلاحات لازم به سود مردم انجام شود. ولی اگر مردم همچنان امیدوار باشند و مشارکت فعال و گسترده در انتخابات و در عرصه سیاست و اجتماع داشته باشند، اما به اصلاح‌طلبان اقبال نشان ندهند، به این معنا است که عملکرد اصلاح‌طلبان باعث نارضایتی مردم شده است و بنابراین لبه تیز انتقادات باید متوجه آنها شود. حال باید دید که در شرایط کنونی با چه وضعیتی مواجه هستیم؟ اکثریت مردم از روند امور ناراضی هستند یا از اصلاح‌طلبان؟ به باور من از هر دو مورد ناراضی هستند. عمده ایرادی که مردم به اصلاح‌طلبان می‌گیرند، این است که شما این توان را ندارید که در برابر مشکلات و موانع ایستادگی کنید و گام‌های بزرگی به سود مردم بردارید. خطری که در چنین وضعیتی، جامعه ما را تهدید می‌کند عبارت از آن است که نارضایتی بخشی از مردم از اصلاح‌طلبان تنها نیست، بلکه از اصلاحات در سیستم است و اگر ادامه پیدا کند، به طور جدی مشروعیت سیستم را زیرسوال می‌برد و راهکارهای دیگر را برای قشرهای وسیعی از مردم جذاب می‌کند و در دستور کار قرار می‌دهد.

به همین دلیل از رهبری نظام تا اصلاح‌طلبان باید به طور جدی به این موضوع بیندیشند. اگر نخواهیم بار دیگر دو قطبی به معنای ایستادگی حکومت در برابر ملت دچار شویم و بار دیگر قهر و نارضایتی و اعتراضات مردمی حرف اول را بزند، هیچ چاره‌ای نداریم جز ‌این‌که اصلاحات لازم را در دیدگاه خود صورت بدهیم. از یک طرف باید انتخابات آزاد شود تا مردم احساس کنند که گرایش‌های سیاسی و علایق و منابع آنها نمایندگی دارد و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان نیز با تجدید نظر در راهبردهای قبلی که در دوره خود جوابگو بودند اما امروز به علت تغییراتی که در جامعه رخ داده است، پاسخگو نیستند، راه جدیدی را بپیمایند تا از پس مسایل راهبردی و سیاسی و حقوقی که برای پیشرفت کشور مشکل ایجاد کرده، برآیند.

در ابتدای سال خیلی‌ها از ضرورت اصلاح اصلاحات سخن گفتند، ولی الان که به انتخابات نزدیک شده‌ایم، همه آن را فراموش کرده‌اند و به دنبال ساختن نهاد و تمرکز بر انتخابات هستند. در صورتی که به گفته برخی اگر سیدمحمد خاتمی به عنوان محبوب‌ترین چهره این جریان هم تایید صلاحیت شود، دیگر کسی مانند سابق از جریان اصلاحات حمایت نمی‌کند. نتیجه این راهبرد و تشکیل نهاد جدید چیست؟

به باور من ریشه مشکلات کنونی جامعه به دو مسئله اساسی باز می‌گردد. یکی، راهبردهای نادرستی که در سطح کلان اتخاذ شده و در یک کلام اولویت ندادن به توسعه اقتصادی کشور و رفاه مردم بوده است. و مشکل دوم به ساختار سیاسی جامعه ما بر می‌گردد که اصلاح امور را از طرق مسالمت‌آمیز و انتخاباتی و مشارکت بالای مردمی دشوار و گاه ناممکن‌ می‌نماید. بنابراین این دو عنصر دست به دست هم داده و وضعیت نامناسبی را برای شهروندان به وجود آورده‌است. استراتژی غلط و عدم امکان اصلاح این استراتژی، این دو عنصر مهم هستند. به همین جهت اگر اصلاح‌طلبان برای این دو مشکل راه حل اساسی ارائه نکنند و نتوانند اعتماد مردم را برای برطرف کردن این دو مشکل جلب کنند، نمی‌توانند قشرهای وسیع آرای مردمی را که پیش از این حامی‌شان بود، جلب کنند. بنابراین اگر اصلاح‌طلبان اعلام کنند که مشکلات اقتصادی کشور را می‌دانیم اما راه حل آن را سیاسی می‌دانیم و بگویند با اصلاح روش‌هایی درحاکمیت می‌توان توسعه را به عنوان کانون اصلی توجهات قرار داد و دیپلماسی را در خدمت آن قرار دهیم و به این ترتیب مانند تمام کشورهایی که در چهل سال گذشته به جهش‌های بزرگی دست یافتند، ما نیز با یک برنامه روشن اقتصادی به سمت توسعه پیش برویم، مردم از آن استقبال‌ می‌کنند.

مشروط بر ‌این‌که به مسئله دوم نیز بپردازند که عبارت است از ‌این‌که باید سیستم سیاسی حکومت پاسخگو باشد به این معنا که منعکس کننده خواست و دیدگاه و نظرات ملت باشد و نمی‌تواند بریده از نگاه اکثریت به مسیر خود ادامه دهد و همچنان طالب اعتماد و رضایت جامعه باشد. اگر اصلاح ساختار سیاسی کشور متناسب با خواست ملت عملی نشود، ما نمی‌توانیم گام‌های اساسی را به سود حل مشکلات برداریم و رقابت در این حد باقی می‌ماند که وضعیت از آنچه هست بدتر نشود یا در همین حد باقی بماند.

به نظر شما برای ادامه حیات جریان اصلاحات چه کارهایی باید انجام شود؟

ما هم نیاز به تجدیدنظر و اصلاح گفتمانی، راهبردی و تشکیلاتی اصلاح‌طلبان داریم. هم‌چنانکه به اصلاح و بهبود گفتمانی، راهبردی و ساختاری در جمهوری اسلامی نیازمند هستیم. اصلاح‌طلبان باید هم در درون خود بکوشند که مناسبات را دموکراتیک‌تر، مردمی‌تر و مشارکت‌جویانه و با گشودگی بیشتر به سمت بدنه دنبال کنند و هسته اصلی نظام نیز در عرصه ملی همین سیاست‌ها را دنبال کند. اگر جامعه با گفتمان جدیدی از اصلاح‌طلبان متناسب با سال ۱۴۰۰ مواجه شود و احساس کند که تشکیلات بر همین اساس بازسازی شده و راهبردها نیز بر همین مبنا بهبود یافته‌، دوباره می‌توانند امید به شرایط بهتری داشته باشند و با اقبال بهتر جامعه روبه‌رو شوند.

الان بیش از یک دهه است که نیروهای این جریان ثابت هستند و تقریباً هیچ کادرسازی انجام نشده است. با این‌حال به نظر شما چطور این جریان می‌تواند خود را بازسازی کند؟

واقعیت آن است که فعالیت‌های ما در دهه گذشته تا حدود زیادی تحت‌الشعاع انتخابات ۸۸ قرار داشته است و هنوز هم به طور کامل نه حکومت و نه منتقدین، نتوانسته‌ به طور کامل از ۸۸ گذر کند. به همین دلیل هر دو طرف هزینه‌های سنگینی پرداخت کرده‌اند و در این بازی باخت-باخت فرصت‌های گرانبهایی را از دست داده‌اند. البته در این میان بیشترین زیان به ملت رسیده است که بار اصلی مشکلات را به دوش کشیده‌اند.‌

در ۱۲سال گذشته برای اصلاح‌طلبان بقا نسبت به اهداف دیگر، اولویت داشته است به این دلیل که بعد از انتخابات ۸۸ فضا امنیتی شد و برای حکومت امنیت نسبت به مسائل دیگر اولویت پیدا کرد و در این بازی باخت-باخت، ما شاهد هستیم که از بخش مهمی از فعالیت‌های حرفه‌ای احزاب و جناح‌های سیاسی کم شد. امروز دوباره می‌توانیم با عادی‌سازی شرایط راه را برای سیاست‌ورزی آشکار و قانونی هموارتر کنیم و به این ترتیب اجازه رشد نیروهای مختلف به ویژه جوانان و زنان را فراهم کنیم.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو