مردی که خواب و بیداری‌اش برای ایران بود

منبع: برترین ها

86

1399/12/19

00:55


محمدرضا شفیعی کدکنی با روایتی از واپسین روزهای عمر ایرج افشار، درباره او می‌گوید: از آن مردان نادری بود که خواب و بیداری‌اش، سفر و حضرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر کجای جهان که بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.

ایسنا: محمدرضا شفیعی کدکنی با روایتی از واپسین روزهای عمر ایرج افشار، درباره او می‌گوید: از آن مردان نادری بود که خواب و بیداری‌اش، سفر و حضرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر کجای جهان که بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.

هجدهم اسفندماه امسال دهمین سال خاموشی ایرج افشار، نویسنده، نسخه‌پژوه، پژوهشگر فرهنگ، تاریخ و ادبیات فارسی، ایران‌شناس و استاد دانشگاه است. به این مناسبت صفحه‌ای به نام محمدرضا شفیعی کدکنی دو نوشتار از این شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران برای ایرج افشار را منتشر کرده است.

مردی که خواب و بیداری‌اش برای ایران بود

نخست، روایتی از دیدار او با ایرج افشار را در واپسین روزهای عمرش می‌خوانیم: «در آخرین روزهای بیماری مهلکی که گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم، برای این‌که حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازه‌ای در لندن از الفهرست ندیم شده است، بر اساس نسخه‌های مهمی که فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهرا آن‌ها را ندیده بوده‌اند.

با این‌که در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعف بسیار گفت: «بیاور تا ببینم.»

بردم. و دیده بود و در مواردی با «مداد» نکته‌هایی را خط کشیده بود.

همه ما به ایران دلبستگی داریم. اما این دلبستگی امری‌ است ذات مراتب تشکیک و در لحظه‌ها و فرصت‌های خاصی خودش را نشان می‌دهد، یا جلوه می‌کند. در بقیه احوال، ما، زندگی روزمره خود را داریم و به هزاران مشغله دیگر می‌اندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز می‌کنیم. اما ایرج افشار از آن مردان نادری بود که خواب و بیداری‌اش، سفر و حضرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر کجای جهان که بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.بزرگا مردا که او بود.»

مردی که خواب و بیداری‌اش برای ایران بود


محمدرضا شفیعی کدکنی در مراسم تشییع پیکر ایرج افشار

محمدرضا شفیعی کدکنی همچنین در یادداشتی که در شماره ۸۱ مجله «بخارا» منتشر شده چنین نوشته است: «حدود نیم‌قرن با او زندگی کردم در کوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمین‌های بیگانه، و یک جمله سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمی‌خواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.

به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دسته‌ای نبود ولی یک سیاست بزرگ را همواره پیش چشم‌ داشت و با آن زندگی می‌کرد و آن سیاست، مصلحت‌اندیشی درباره ‌سرنوشت جهان ایرانی بود. به همین دلیل، هم مورد احترام دکتر محمد مصدق، و اللهیار صالح بود و هم مستشار مؤتمن سیدحسن تقی‌زاده.

در مراکز علمی جهان و در حوزه‌های ایران‌شناسی دانشگاه‌های کره زمین، هیچ‌کس از معاصرانِ ما، اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد.

البته، در کنار او، یارشاطر را هم به یاد می‌آورم.

پژوهشگران عرصه ایران‌شناسی جهان، در حوزه‌های تاریخ، مردم‌شناسی، ادبیات فارسی، باستان‌شناسی، کتاب‌شناسی و کتابداری و اطلاع‌رسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بوده‌اند و خواهند بود.

بزرگا مردا که او بود و دریغا و بسیار بار دریغا که به پنجاه چهره ممتاز هم نمی‌توان جای خالی آن یگانه را پر کرد.»

مردی که خواب و بیداری‌اش برای ایران بود

ایرج افشار یزدی، مشهور به «پدر کتاب‌شناسی ایران» در ۱۶ مهر ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی، ایران‌شناس، کتاب‌شناس، نسخه‌پژوه و نویسنده بود. افشار در دانشگاه‌های داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه برن (سوئیس)، دانشگاه ساپورو (ژاپن) و دانشگاه تهران تدریس کرده بود و پایه‌گذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود. او بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینه‌های کتاب‌شناسی، کتابداری، تاریخ، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوع‌های دیگر تالیف و تصحیح کرده است.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو