مجموعه ۱۰ شعر درباره برادر بسیار زیبا و دوست داشتنی

مجموعه ۱۰ شعر درباره برادر بسیار زیبا و دوست داشتنی


منبع: آرگا

302

1400/3/24

10:00


مجموعه ایی از چندین شعر زیبا درباره برادر را در این مطلب برای شما همراهان عزیز گرد آوری کرده اییم. این شعر ها از شاعران مطرحی مانند ایرج جنتی عطایی شاعر و ترانه سرا معاصر، فریدون مشیری، نادر نادر پور و… انتخاب شده اند.

شعر درباره برادر دارای محتوای احساسی است که نشان دهنده عشق و علاقه به برادر می باشد. این شعر ها گاهی به صورت مرثیه و برای سوگ برادر سروده شده اند و یا برای قدردانی از زحمات برادر که نشان دهنده عشق و علاقه به برادر نیز می باشد می توان مورد استفاده قرار داد.

چند شعر درباره برادر و خوبی هایش

مجموعه چندین شعر درباره برادر از شاعران معاصر و سرشناس را در ادامه می توانید مطالعه کنید. گفتنی است که این شعر ها در غالب نو و وزن دار می باشند و با توجه به سلیقه مخاطب، هر دو نوع گنجانده شده است. ارسال شعر و متن زیبا برای برادر می تواند در مناسبت های مختلف همانند تبریک تولد برادر و یا تشکر و قدردانی از وی کاربرد زیادی داشته باشد.

شعر درباره برادر

شعر در مورد برادر، ایرج جنتی عطایی

بخواب ای مهربان ای یار
بخواب ای کشته ی بیدار
بخواب ای خفته ی گلگون
بخواب ای غوطه ور در خون
سکوت سرخ خاک تو
صدای نینوا دارد
در این دم کرده گورستان
تگرگ مرگ می بارد
به سوک تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت یأس در خانه
هجوم مرگ در برزن
تمام سینه ها عریان
تمام چهره ها خونین
تمام دست ها خالی
تمام چشم ها غمگین
به خاک مسلخ افتادند
در این صحرای خونباران
برادرها جدا از هم
پدرها بی پسرهاشان
تو ای تن خفته ی گمنام
بخواب اکنون که بسیاری
لا لا لا لا ، لا لا لا لا
بخواب آری که بیداری
در این ویرانه خاک تو
که شد یک باره چون صحرا
به یادت باغ می
سازند
برادرهای فرداها
به سوگ تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت خشم در خانه
هجوم مرگ در برزن

******

شعر درباره برادر, ناهید عباسی

شاعران متفاوتی اقدام به سرودن شعر درباره برادر کرده اند اما این شعر زیبای ناهید عباسی برای برادر بسیار دلنشین و زیبا سروده شده است.

نیمه نانی را
با هم
دو نیمه کردیم
بی آنکه
سخن از برادری گفته باشیم
تا
تعبیر رقص گندمزار باشد
در فضیلت خوابها
و نگاه خود را
پرواز دادیم
به دنبال هر پرنده ای
تا در مسیر آن
زندگی را سرابی نبینیم

******

شعری درباره برادر

زیباترین شعر درباره برادر, از نادر نادر پور

درخت معجزه خشکیده ست
و کیمیای زمان، آتش نبوت را
بدل به خون و طلا کرده ست
و رنگ خون و طلا، بوی کشتزاران را
زیاد بدبده
های ترانه خوان برده ست
و آفتاب، مسیحای روشنایی نیست
و ابرها همه آبستن زمستانند
و جوی ها همه در سیر بی تفاوت خویش
به رودخانه ی بی آفتاب می ریزند
و کوچه ها همه در رفتن مداومشان
به نا امیدی بن بست ها یقین دارند
پرنده ها دیگر از گوشت نیستند
پرنده ها همه از وحشتند و از پولاد
و فضله هاشان از آفت است و از آتش
اگر به شهر فرو ریزد
دهان به قهقهه ی مرگ می گشاید شهر
و در فضایش، چتری سیاه می روید
و مادرانش، فرزند کور می زایند
و دخترانش، گیسو به خاک می ریزند
و عابرانش، در نور تند
می سوزند
و پوست هاشان، از دوش اسکلت هاشان
فراخ تر ز شنل ها به زیر می افتد
و نقش سایه ی آنان به سنگ می ماند
اگر به دشت فرود آید
جنین گندم در بطن خاک می گندد
و تخم میوه بدل می شود به دانه ی زهد
و گل به یاد نمی آورد که سبزه کجاست
اگر
در آب فروافتد
نژاد ماهی، راهی به خاک می جوید
و خاک، دایه ی نامهربانتر از دریاست
زمین، سقوطش را هر شب به خواب می بیند
و بیم مردن، عشق بزرگ آدم را
به عقل مور بدل کرده ست
که زندگی را در زیر خاک می جوید
و خانه هایی در زیر خاک می سازد
چه
روزگار غریبی
برادری، سختی بیش نیست
و معنی لغت آشتی، شبیخون است
پسر به خون پدرتشنه ست
و رودها همه از لاشه ها گرانبارند
و دام ماهی صیادها پر از خون است
پیام دست، نوازش نیست
و پنجه های جوان، دیگر
به روی ساقه ی نالان نی نمی لغزند
به روی لوله ی سرد تفنگ می لغزند
و آنکه سایه ی دیوار، خوابگاهش بود
به خشت سینه ی دیوار می فشارد پشت
و برق خنده ی تیر
نگاه خیره ی او را جواب می گوید
و او، دوباره در آغوش سایه می خوابد
چه روزگار غریبی
سحر، پیمبر اندوه است
و شب، مفسر
نومیدی
و روشنایی در فکر رهنمایی نیست
شعاع آینه ها، چشم کاکلی ها را
به سوی کوری جاوید رهنمون شده است
و مرد مار گزیده
ز ریسمان سیاه و سفید می ترسد
که ریسمان، مار است و مار، رشته ی دار
و دار، نقطه ی اوجی است
که آسمان را با ریسمان گره
زده است
و آسمان، همه در خواب ودار، بیدار است
کسی به فکر رهایی نیست
دریچه های جهان، بسته ست
و چشم ها همه از روشنی هراسانند
زمین، شکوه کریمانیه ی بهارش را
ز شاخ و برگ درختان دریغ می دارد
و آسمان، شب صاف ستارگانش را
نثار خاک دگر
کرده ست
آیا سروش سحرگاهان
تو روشنی را جاری کن
تو با درختان، غمخوار و مهربان می باش
تو رودها را جرأت ده
که دل به گرمی خورشید، بسپرند
تو کوچه ها را همت ده
که از سیاهی بن بست بگذرند
تو قلب ها را چندان بزرگواری بخش
که تا چراغ حقیقت را
دوباره در شب ناباوری برافروزند
تو دست ها را آن مایه هوشیاری بخش
که دوستی را از برگ ها بیاموزند
تو، ای نسیم، نسیم ای نسیم بخشایش
به ما بوز که گنهکاریم
به ما بوز که گرفتاریم

******

شعر زیبا درباره برادر از فریدون مشیری

زنی رنجور
امیدش دور
اجاق آرزویش کور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
میان بستری افتاده بی آرام
نشسته آفتاب عمر او بر بام
نفس ها خسته
و کوتاه
فرو خشکیده بر لب آه
تنش با اضطراب مبهمی سرمیکند ناگاه
صدای پای تند و در همی در پله پیچید
فروغ سرد یک لبخند
به لبهای کبودش روح می بخشید
دلش را اشتیاق واپسین در سینه می کوبد
نگاه خسته اش را میکشاند تا لب درگاه
صدای پا صدای قلب او آهنگ زندگی در
هم می آمیزد
بزحمت دست های لاغرش را می گشاید می گشاید باز
نگاه بی زبانش میکشد فریاد
که این منصور
این فرنوش
این فرهاد
به گرمی هر سه را بر سینه خود می فشارد شاد
جهان با اوست
جان با اوست
عشق جاودان با اوست
نگاه سرد او اینک ز شور و شوق لبریز
است
هلال بازوان را تنگ تر می خواهد اما آه
نفس یاری ندارد
مرگ همراه نمی فهمد
حصار محکم آغوش او را می گشاید درد سرش بر سینه می افتد
نگاهش ناگهان بر نقش قالی خیره می ماند
زنی خوابیده جان آرام
پرنده آفتاب عمر او از بام
اطاقش سرد
اجاقش کور راهش دور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
صدای گریه های مبهمی در پله میپیجد
صدای گریه فرنوش
صدای گریه فرهاد
صدای گریه منصور

******

شعر درباره برادر

شعر زیبا و دلنشین برای برادر، از ایرج جنتی عطایی

چراغ نفتی مسجد در آن دور
فرو مرد و سیاهی خیره سر شد
تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
به دستم چوبدستم داغ تر شد
تمام
کلبه ها خاموش و بی آواز
تمام کوچه ها برفی و تنگ و تار
کسی آواز خود سر داد درد آلود
به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می آید؟
صدای گشنگی با زوزه های گرگ
برای گله هامان زنگ وحشت داشت
در آغل به باد هرزه تن می داد
به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
حیاط خانه غمگین و برف آلود
من از پشت چپرها خسته برگشته
پدر بالای کرسی گرم حافظ بود
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می
آید؟
به یاد مادرم بودم که می نالید
در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
تن سرخ برادر را در کنارش
گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
صدای نعره ی همسایه و گرگ
میان زوزه های باد می پیچید
صدا کردم که : می آیم به همراهی
پر از خشم و غرور و کینه و
امید
به تماشای بهاران چه کسی می آید؟
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

شعر برای برادر

نمونه های دیگری از اشعار زیبا در مورد برادر

در مورد برادر اشعار زیبایی شاعران سروده اند که به خوبی رابطه عاطفی و احساسی که بر پایه یکرنگی، اعتماد و مهر می باشد را بیان می کند که می توانید شعری زیبا و دلنشین برای برادر عزیزتان به صورت اس ام اس و یا در شبکه های اجتماعی ارسال کنید.

در ادامه مطلب نمونه دیگر از شعر های زیبا و پر محتوا در مورد برادر را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم تا با سلیقه تان شعری پر محتوا و جذاب انتخاب کرده و به برادرتان ابراز احساسات کنید بنابراین، اگر شما نیز به دنبال اشعار زیبایی در مورد برادر هستید پیشنهاد می کنیم تا پایان مطلب همراه ما باشید.

شعر زیبا در مورد برادر


اشعار زیبا در مورد برادر

برادر جان نمی دونی چه دلتنگم

نمی دونی برادرجان چه غمگینم

نمی دونی برادرجان

گرفتار کدوم طلسم و نفرینم

نمی دونی چه سخته در به در بودن

مثل توفان همیشه در سفر بودن

******

ای برادر ای تمام هستی ام

ای برادر ای نگارمستی‌ام

ای برادر ای که هم مادر بدی و هم پدر

ای که در عمرت بدی خونین جگر

از چه گویم از دلت یا از سرت

یا که از درد تمام پیکرت

پیکرت ریش ریش شد ریش ریش شد

جان مولا جان من آتیش شد

ای برادر با رفتنت پشتم شکست

روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت

ای برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را

جان مولا این چه کاری بود ما را

این چه رسمی بود کرد با ما روزگار

پدر رفت و برادر هم برفت

پدر گر رفت برادر بود جایش

برادر رفت ولی هیچکس نیست جایش

******

شعر زیبا و عاشقانه در مورد برادر

شعر دلنشین در درباره برادر

بر چرخ همیشه هم‌عنان رانده‌ای

بر ماه غبار موکب افشانده‌ای

آدم پدر منست و زو فخرم نیست

از تست که تو برادرم خوانده‌ای

******

برادر وقتی رفت جبهه لبش خندون بود

ولی پشته خندیدنش غمی پنهون بود

توی کوله‌اش چندتا گردو یه مشت کشمش داشت

توی چشماش دریای عشقو آرامش داشت

لباسش خاکی به پاش پوتین بود

یه سرو آزاد برادر این بود

برادر کوهه برادر دریاست

به قول مادر همیشه با ماست…

برادر وقتی برمی‌گشت تنش گل گون بود

لباسه خاکی پاره اش به رنگ خون بود

توی سینه اش جای قلبش یه مشت ترکش داشت

تو چشماش باز دریای عشق و آرامش داشت

تویه تابوتش یه تک پوتین بود

که اون جفتش توی میدون مین بود

برادر کوهه برادر دریاست

هنوزم با ماست هنوزم اینجاست

******

ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی

گر گلابی بر سر و جَیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند

******

شعر در مورد برادر با متن دلنشین

امیدواریم که از مطالعه مجموعه ۱۰ شعر درباره برادر لذت برده باشید. و این شعرهای زیبا را برای ارسال به برادرتان و شاد کردن وی استفاده نمایید، به منظور آشنایی با شعر عاشقانه می توانید بر روی لینک کلیک نمایید.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو