تومیسلاو ایویچ: یکی از مشهورترین نمونه‌های تغییر بی‌دلیل و غیرمنطقی مربی در تاریخ فوتبال ایران، پیرمرد کرواتی بود که ۱۰ سال پیش در ۷۷ سالگی درگذشت و بعد از مرگ او، بسیاری دچار عذاب‌وجدان شدند. ایویچ که از او به‌عنوان یکی از برترین استراتژیست‌های فوتبال جهان یاد می‌شد، دی‌ماه ۷۶ پس از صعود دراماتیک تیم‌ملی کشورمان به جام‌جهانی ۹۸ فرانسه هدایت تیم ایران را بر عهده گرفت و به گواه تمام ناظران، با بیشترین انرژی و اثرگذاری ممکن تیمش را ساخت، اما درست در آستانه مرحله نهایی جام‌جهانی فقط به‌خاطر یک شکست سنگین و مشکوک در بازی دوستانه با رم ایتالیا، برکنار شد و جای خودش را به جلال طالبی داد. بسیاری بر این باورند که اگر پیرمرد سرمربی تیم‌ملی می‌ماند، ما شانس صعود از گروه را هم داشتیم، اما او را قیچی کردند. واقعیت تیم طالبی هم دو سال بعد، هنگام حذف ناامیدکننده از مسابقات جام ملت‌های آسیا در سال ۲۰۰۰ برای همه آشکار شد.

زلاتکو کرانچار: دیگر عضو این فهرست هم از شرق اروپا می‌آید و او هم دستش از دنیا کوتاه شده؛ اما این بار به جای تیم‌ملی پای پرسپولیس وسط است. زلاتکو کرانچار در لیگ نهم هدایت پرسپولیس را بر عهده داشت و بعد از گذشت ۲۱ هفته از مسابقات، تیمش را روی پله سوم جدول رده‌بندی می‌دید. با این حال حبیب کاشانی در تصمیمی بحث‌برانگیز او را برکنار کرد و در ۱۳ هفته پایانی هدایت سرخپوشان را به‌علی دایی سپرد. دایی در پایان فصل با یک رده نزول پرسپولیس را چهارم کرد، اما کرانچار دوسال بعد با قهرمان کردن سپاهان در لیگ برتر نشان داد حقش اخراج نبوده است. کرانچار چند ماه پیش در زاگرب کرواسی از دنیا رفت.

گابریل کالدرون: باز هم پای پرسپولیس وسط است. این بار در لیگ نوزدهم گابریل کالدرون با وجود قهرمان کردن سرخپوشان در پایان نیم‌فصل اول، رساندن این تیم به نیمه‌نهایی جام‌حذفی، برتری در دربی تهران و کسب هفت پیروزی پیاپی از نیمکت سرخپوشان کنار گذاشته شد تا یحیی گل‌محمدی جای او را بگیرد. نتایج یحیی البته بد نبوده، اما نکته اینجاست که برای حضور او در پرسپولیس هیچ‌وقت دیر نمی‌شد و نیازی نبود به این بهانه یک مربی موفق را کنار بزنند. اتفاقا همین حالا باشگاه پرسپولیس آخرین روزهای مهلتش برای پرداخت غرامت ۱۴ میلیارد تومانی کالدرون را پشت سر می‌گذارد.

دراگان اسکوچیچ: مطلقا نیت این مطلب مقایسه اسکوچیچ با مربیان وصف‌شده در بندهای قبلی نیست. چه بسا روز اول هم انتخاب او به‌عنوان سرمربی تیم‌ملی عجیب به نظر می‌رسید، اما به هر حال اسکوچیچ موفق شد هر هفت بازی‌اش را با پیروزی پشت سر بگذارد و تیم‌ملی را به مرحله بعدی انتخابی جام‌جهانی برساند. در این شرایط تغییر او چه منطقی می‌تواند داشته باشد؟ به‌علاوه چه تضمینی در کار است که جانشین احتمالی اسکو عملکرد موفقیت‌آمیزی داشته باشد؟ از همه اینها که بگذریم، این امروز و فردا کردن‌ها در تعیین تکلیف نیمکت تیم‌ملی از یک جهت دیگر هم می‌تواند بسیار خطرناک باشد؛ اینکه آخرش اسکوچیچ بماند، اما همه بفهمند چون فدراسیون موفق نشد گزینه‌ای برای جانشینی او پیدا کند تن به ابقای مربی کروات داد. در این صورت آیا فکر می‌کنید اسکوچیچ اقتدار کافی را در تیم‌ملی خواهد داشت؟ آیا ستاره‌های ریز و درشت این تیم، از او فرمان خواهند برد؟ تیم ایران را از این برزخ بیرون بیاورید لطفا!