زندگینامه شمس تبریزی

زندگینامه شمس تبریزی


منبع: بیتوته

110

1400/5/18

10:00


زندگینامه شمس تبریزی



شمس تبریزی, زندگینامه شمس تبریزی, بیوگرافی شمس تبریزی

بیوگرافی شمس تبریزی

 

آشنایی با زندگی نامه شمس تبریزی

محمد بن علی بن ملک داد تبریزی ملقب به شمس الدین یا شمس تبریزی که نامش برای ما با نام مولوی، یکی از پرآوازه ترین شعرا و عرفای ایران گره خورده است، ظاهرا از صوفیان و عرفای سده هفتم هجری است که مرید بسیار داشته و با طریقت خویش زندگی مولانا را نیز دستخوش یک انقلاب روحی عظیم کرد.

چکیده ای از زندگینامه شمس تبریزی :

نام : محمد بن علی بن ملک داد تبریزی

ملقب به : شمس الدین تبریزی، شمس تبریزی

متولد : 582 هجری قمری

محل تولد : تبریز، ایران

پدر : امام علاءالدین

فرزندان : حاجب شکاربر

درگذشت : 645 هجری قمری

آرامگاه : خوی، آذربایجان غربی

محل زندگی : تبریز.قونیه،خوی

ملیت : ایرانی

آثار : مقالات شمس

مخالف (ها) : اهل شریعت

دین : اسلام

مذهب : سنی

مکتب : تصوف و عرفان

 

شمس تبریزی که بود؟

زندگی شمس تبریزی، در پرده ای از ابهام پوشیده است. و این بخاطر متمایز بودن او از دیگران بوده است. چرا که وی با مردم روزگارش‌ از‌ هر‌ جهت‌ اختلاف داشت، «از قبول خلق» می گریخت و «شهرت خود را پنهان» می کرد. روزگار خود را به ریاضت و جهانگردی می گذراند. 

 

شمس الدین یا شمس تبریزی شاعر و عارف صوفی ایرانی بود که استاد روحانی شاعر معروف مولانا بود. در حالتی که جلال الدین مولوی در سراسر جهان توسعه یافته است، خیلی در مورد شمس نشنیده اند، وی شخصی است که مولانا را برای نوشتن زیباترین سطوح خود الهام بخشیده است. شمس در سال 582 هجری قمری در تبریز ایران متولد شد. او حتی در کودکی تمایل معنوی داشت و عارفی صوفی پرشور به عنوان استاد خود داشت. 

 

زندگی شمس تبریزی، در پرده ای از ابهام پوشیده است. و این بخاطر متمایز بودن او از دیگران بوده است. چرا که وی با مردم روزگارش‌ از‌ هر‌ جهت‌ اختلاف داشت، «از قبول خلق» می گریخت و «شهرت خود را پنهان» می کرد.

 

وی همچنین در سایر موضوعات تحصیلات عالی داشت. وقتی بزرگ شد، به دنبال یک همراه معنوی، از مکانی به مکان دیگری سفر کرد. روزگار خود را به ریاضت و جهانگردی می گذراند. او تحصیلات خود را به خوبی پنهان می کرد و وانمود می کرد که یک فروشنده دوره گرد است و با بافت سبد و آموزش کودکان امرار معاش می کند. در اواخر عمر، مولانا را ملاقات کرد و با او رفاقتی پیدا کرد که در تمام عمر به دنبالش بود. شمس نگاه مولانا به سلوک و عرفان را دگرگون کرد و راه عظمت الهی را به او نشان داد. نزدیکی با او دلیل دشمنی پیروان مولانا با شمس شد. مولانا یکی از آثار مهم خود را "دیوان شمس تبریزی "به نام راهنمای روحانی خود نامگذاری کرد.

 

درباره شمس تبریزی, آثار شمس تبریزی, شمس تبریزی که بود

زندگی شمس تبریزی

 

دوران کودکی و اوایل زندگی شمس تبریزی

شمس الدین (شمس دین) یا شمس تبریزی در دهه 1180 هجری شمسی در تبریز، متولد شد. وی فرزند امام علاءالدین بود. او از کودکی دیدگاههای عرفانی داشت که برای والدینش قابل درک نبود. او در زندگینامه خود نوشته است که پدرش اصلاً او را درک نمی کند.

 

در جوانی، در آستانه بلوغ، از غذا بیزار بود و سی یا چهل روز گرسنگی کشید. وقتی والدینش به او غذا می داد، از خوردن آن امتناع می کرد و غذا را در آستین خود پنهان می کرد.

 

استاد معنوی شمس الدین شیخ ابوبکر زنبیل باف تبریزی بود. و به گفته خود جمله ی ولایت ها از او یافته است. لیکن به مرحله ای رسید که به پیر خود قانع نشد و به سفر پرداخت و در اقطار مختلف عالم سیاحت کرد و به خدمت چند تن از اقطاب و ابدال رسید.

 

وی همچنین نزدیک بابا کمال الدین جمدی تحصیل کرد. او مردی با تحصیلات عالی بود که برای مطالعه آکادمیک دین و نه فقط جنبه معنوی آن ارزش قائل شد. او در ضمن سیر و سلوک، گاهی مکتبداری می کرد و اجرت نمی گرفت.

 

وی همچنین در "فقه" یا مطالعه فقه اسلامی مسلط بود. با این حال، او تحصیلات خود را از نظر همسالان خود پنهان می کرد که از خود می پرسیدند آیا او عالم قانون "فقیه" است یا "فقیه" زاهد.

 

به گفته مولانا، شمس، دانش عمیقی از کیمیاگری، نجوم، الهیات، فلسفه و منطق داشت. پسر مولانا سلطان ولد در نوشته های خود به ما می گوید که شمس "مردی دانشمند و خردمند و سخنور بود".

 

زندگی شمس تبریزی

شمس تبریزی در جستجوی یادگیری معنوی در سراسر خاورمیانه - بغداد، حلب، دمشق، قیصری، آکسارای، سیواس، ارزروم و ارزنجان سفر کرد. او هویت خود را پنهان کرد و خود را به عنوان یک فروشنده دوره گرد آورد. او مانند بازرگانان در مسافرخانه ها اقامت می کرد و نه در اقامتگاه های صوفیانه.

 

گفته می شود که او سبد و کمربندهای شلوار می بافت و از این طریق امرار معاش می کرد. او در ساختمان، کارگری می کرد و در روزهای سرگردانش در ارزنجان، تلاش کرد کارهای ساختمانی انجام دهد. با این حال، او آنقدر ضعیف بود که هیچ کس او را استخدام نمی کرد.

 

با استفاده از مهارتهای خواندن قرآن، به کودکان درس می داد. او حتی روشی را برای آموزش کل قرآن تنها در سه ماه را آموزش داد.

 

مقبره شمس تبریزی, درباره زندگی شمس تبریزی, آشنایی با زندگینامه شمس تبریزی

درباره شمس تبریزی

 

ارتباط شمس تبریزی با مولانا

شمس تبریزی بیشتر عمر خود را به عنوان درویشی سرگردان در جستجوی همراه معنوی گذراند. او صحبت های معلوم مشهور را شنید و با مقدسین صوفی ملاقات کرد، اما هیچ کس احساس قربت نداشت.

 

او در نوشته های خود از ر ویاهایی صحبت کرد که در آنجا خدا به او اطمینان داد که در زمان فرا رسیدن، همراه مناسب خود را پیدا کرد. سرگردانی هایش او را به قونیه می برد. شصت ساله بود که در 29 نوامبر 1244 به شهر رسید، جایی که قرار بود دیدار سرنوشت ساز خود را با مولانا داشته باشد.

 

شمس تبریزی در «محلات» نوشته است که اولین بار 16 سال پیش در سوریه با مولانا ملاقات کرده است، جایی که احتمالاً در طول یک مناظره یا سخنرانی صحبت کرده است. او از آن زمان به سمت مولانا گرایش داشت، اما احساس می کرد که مولانا از بلوغ کافی برای درک معنویت شمس برخوردار نیست.

 

در آن روز در ماه نوامبر، مبدل به عنوان یک بازرگان، از بالا تا پایش مشکی پوشیده بود. مولانا سوار بر قاطر خود و تعدادی از شاگردان در میان بازار شلوغی آمد که شمس با سوالی او را متوقف کرد.

 

سوال شمس از مولانا این بود که چگونه است که اباعزید نیازی به پیروی نداشت و نگفت "جلال بر تو" یا "ما تو را می پرستیم؟" به گفته شمس، مولانا عمق سوال و مفاهیم فلسفی آن را کاملاً درک کرده است.

 

داستانهای مشهور زیاد در مورد ملاقات مولانا و تبریزی وجود دارد. یک اسطوره مشهور سعی می کند جلوه الهی تبریزی را برجسته کند. گفته می شود که او یک دسته کتابهای مولانا را در آب انداخته است و وقتی شاگردان مولانا آنها را با عجله بیرون کشیده اند متوجه شده اند که هیچ یک از صفحات خیس نشده است.

 

هم افسانه ها و هم حقایق بر این واقعیت تأکید دارند که جستجوی تبریزی برای شاگردی با مولانا به پایان رسید. مولانا یک دانشمند باتجربه و خود معلم محترم بود، بنابراین این رابطه معمولی بین دانش آموز معلم و معلم نبود. رابطه، رابطه ی احترام متقابل، برادری و دوستی بود.

 

شمس به مولوی توصیه کرد که تصوف  را نمی توان از طریق کتاب آموخت، می توان با "رفتن و انجام دادن" آن را آموخت. در همراهی شمس، مولانا مولوی محقق از نظر روحی دگرگون شد.

 

این دو عارف جدایی ناپذیر شدند و ماه ها با هم زندگی کردند. با تبدیل شدن تبریزی، به یکی از محورهای زندگی او، مولوی دیگر نمی توانست به شاگردان و خانواده اش توجه کند

 

پیروان مولانا از میزان صمیمیت بین معلم خود و شمس ناراحت شدند. آنها تبریزی را متهم کردند که معلم خود را از آنها گرفته است و می خواهد او را ببرد. بنابراین، در فوریه 1246 تبریزی بدون هشدار به سوریه رفت.

 

مولانا دلش شکست. او با عصبانیت از شاگردانش حتی بیشتر از آنها دور شد. درد و اشتیاق از قلم او، سرازیر شد. او هزاران قطعه از بصیرت انگیزترین آثار خود را نوشت. شمس در شعرهایش چراغ راهنمای عشق خدا به بشریت بود.

 

شاگردان مولانا متوجه اشتباه خود شده و عذرخواهی فراوان کردند. در صورتی که شمس در دمشق بود، نامه ای برای او ارسال کردند و از او درخواست بازگشت کردند. پسر بزرگ مولانا، سلطان ولد در یک گروه جستجو شرکت کرد و به سوریه رفت و با شمس در آوریل 1247 به قونیه بازگشت.

 

جشن های شادی پس از بازگشت شمس به قونیه برگزار شد. مردم از او عذرخواهی کردند. خود او مملو از ستایش حضرت ولاد بود و نوشت که به خاطر پیشرفت معنوی مولانا رفته است.

 

این دو نفر بحث ها و ارتباط معنوی خود را از سر گرفتند. شمس تا سال 1248 در قونیه با مولانا ماند، سالی که دوباره به طرز مرموزی ناپدید شد. مولانا دوبار به دنبال او به دمشق رفت اما او را نیافت.

 

بیوگرافی شمس تبریزی, زندگی نامه شمس تبریزی, آشنایی با شمس تبریزی

آرامگاه شمس تبریزی

 

آثار اصلی

اثر "مقالات" شمس تبریزی، که به صورت نثر نوشته شده است، اندیشه های او در مورد معنویت، فلسفه و الهیات را برای خوانندگان به ارمغان می آورد. او یک سخنران فصیح بود که من با ایده های عمیق خود که به روشی ساده بیان شد بود، مخاطبان را جلب کند.

 

ده فصل از معارف و لطایف اقوال وی که افلاکی در «مناقب العارفین» نقل کرده است.

 

زندگی شخصی و مرگ

در اواخر سال 1247 شمس تبریزی با زن جوانی ازدواج کرد که در خانواده مولانا بزرگ شده بود. نام او کیمیا بود. او خیلی زنده نماند و وقتی بیمار شد، پس از بیرون رفتن در باغ، جان سپرد.

 

اعتقاد بر این است که شمس تبریزی در 1248 درگذشت. سلطان ولد پسر مولانا در "مثنوی ولد نما" خود می نویسد که تبریزی یک شب از قونیه ناپدید شد و هرگز او را ندید.

 

روایت دیگری از مرگ او می گوید که وی قونیه را به مقصد تبریز ترک کرد. در راه در خوی جان سپرد. یک یادبود در خوی وجود دارد که آن را به سال 1400 برمی دارد که مربوط به نام وی است.

 

در قرن بیستم ثابت شد که شمس توسط همکاران مولانا که دوباره به او حسادت کرده بود کشته شد. قتل با حمایت ضمنی فرزندان مولانا روبرو شد. جسد او را در چاه مجاور که هنوز در قونیه وجود دارد انداختند.

 

مزار شمس تبریزی در خوی در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفت و برای بازسازی آن اقدام شد.

 

گردآوری: بخش علمی بیتوته

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو