متن در مورد جیرجیرک

متن در مورد جیرجیرک شعر کودکانه جیرجیرک صدای جیرجیرک انشا درباره صدای جیرجیرک کپشن جیرجیرک معنی شهرو که سکوت گرفت جیرجیرک غرور گرفت

در این مطلب گزیده ای از متن ها و جملات کوتاه و بسیار زیبا با موضوع جیرجیرک را آماده کرده ایم، برای مطالعه مجموعه تکست و متن در مورد جیرجیرک در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

تکست و عکس نوشته جیرجیرک

 

جیرجیرک لای گل‏ها می‏کند شب را تماشا

می‏کند با جیرجیرش با سکوت باغ دعوا

*****

برای دیدن تو آسمان خم می شود اما

برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد

اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را

اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد

*****

از پروژکتورهای روز و شب

از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!

دریا را تا می کنم

می گذارم زیر سرم

زل می زنم

به مقوای سیاه چسبیده به آسمان

و با نوار جیرجیرک به خواب می روم

نوار را که برگردانند

خروس می خواند.

*****

اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را

اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد

بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار

اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد

*****

صدای جیرجیرک ها به گوش می رسد

سکوت را نوازش می دهند

و جای خالی آدم های شب نشین را

با نگاهی معصومانه پر می کنند…

زمزمۀ باد صدای جیرجیرک را محو میکند اما،

او که دست برنمیدارد از گفتن، از خواندن، از آواز

در سکوتی که فقط چشمها میبینند وصدایی نیست،

جیرجیرک اما میداند

که روزی خاموش خواهد شد،

و باز میخواند به امیدی که انسانی درسی بگیرد از بودن

*****

من : همه چی از یاد آدم می ره

مگه یادش که همیشه یادشه

یادمه قبل از سوال

کبوتر با پای من راه می رفت

جیرجیرک با گلوی من می خوند

شاپرک با پر من پر می زد

*****

عاشق که باشی دوست داری ماه را مثل برکه در بغل بگیری،

تک تک ستاره ها را ببوسی به گربه ی سیاه روی دیوار

شب بخیر بگویی و منتظر لالایی جیرجیرک ها شوی

*****

او شب را دوست داشت

آوازِ جیرجیرک

و صدایِ بغضِ شمعدانی را

من او را دوست داشتم

*****

بر اصوات مرده ی لبانم قناری ها و جیرجیرک ها را و سهره ها را رها کن

با گامهایت بر

سنگفرش سینه ام رقصی پر شکوه را آغاز کن

و مرداب دلتنگی ام را پر کن از شکوفه ها ییکه میوه خواهند داد

*****

جیرجیرک غروب دلگیر را ترانه می خواند

ماه نو فراز میشود

دریای چشمانم در کبودی غروب موج میزند

*****

آه ، جــیرجیرک تـوی تــاریکی

چـه بــغض گـرانی دارد

بـه گـمانم او هـم

دل تـــنگی دارد …

*****

باز امشب قورباغه

از صدای جیرجیرک

خسته و بیدار مانده

روی برگی سبز و کوچک

ماه گرد نقره‏ای هم

در میان آسمان‏ها

می‏کند با شادمانی

روی گل‏ها را تماشا

با دو دست نازک خود

نور می‏پاشد به آنها

غنچه هم خوابیده امشب

زیر این مهتاب زیبا

*****

از پروژکتورهای روز و شب

از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!

دریا را تا می کنم

می گذارم زیر سرم

زل می زنم

به مقوای سیاه چسبیده به آسمان

و با نوار جیرجیرک به خواب می روم

نوار را که برگردانند

خروس می خواند.

*****

جیرجیرکه

رو شاخه ای نشسته

خوابش می آد

بال و پرش رو بسته

خواب می بینه

بارون و برف می باره

بیدار می شه

باز می بینه بهاره