واروژان؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

واروژان؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر


منبع: برترین ها

91

1400/6/28

06:39


واروژ هاخباندیان با نام هنری واروژان در قزوین زاده شد. او در میانه دهه پنجاه به گران‌ترین آهنگ ساز ایران تبدیل شد.

برترین‌ها: «واروژ‌ها خباندیان» ملقب به «واروژان» در ۱۳ آذر ۱۳۱۵ در قزوین متولد شد. پس از فوت مادرش در دو سالگی به تهران کوچ کرد و سرپرستی او به مادربزرگش سپرده شد. ۱۸ ساله بود که به مدرسه عالی موسیقی راه یافت و نزد روبِن گریگوریان پیانو آموخت.۲۰ ساله بود که به عنوان پیانونواز به استخدام رادیو تلویزیون ملی ایران درآمد و ۲۴ ساله بود که با بورس آن نهاد به آمریکا رفت و در چند مدرسه عالی موسیقی در کالیفرنیا تنظیم آهنگ خواند.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
پس از بازگشت به ایران به مدت دوسال به اهواز رفت و در مدرسه ارامنه به تدریس موسیقی پرداخت. پس از آن دوباره به تهران بازگشت. در انجمن فارغ التحصیلان ارامنه، دسته کُری تشکیل داد و مدت‌ها رهبری آن‌ها بر عهده داشت.
 
۳۲ ساله بود که نخستین بار آهنگ فیلم «جهنم سفید» اثر ساموئل خاچیکیان را ساخت و با بهره‌گیری از آکورد‌های پیچیده در آهنگ‌های ایرانی، سبک نوین و همه‌پسندی در موسیقی پاپ ایران پدید آورد.او برای ۲۵ فیلم از جمله «حسن کچل» ساخته علی حاتمی آهنگ ساخت.  آگاهان موسیقی‌شناس حتا کسانی که آهنگ‌های‌شان را او تنظیم کرده اذعان دارند که تنظیم‌های او و صدادهی ساز‌ها آن آثار را دلپسند و «هنری» و ماندگار ساخته است.
 
در شهریورماه ۱۳۵۶ و در روز‌هایی که واروژان در حال کار روی ساخت موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمان ها» بود به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان جم تهران بستری شد و در نهایت ساعت هشت صبح روز ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ و پس از ۱۳ روز بستری در آن بیمارستان درگذشت.
 
۱. رقص برگ‌ها (آهنگ ساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: عارف)
 
سال هاست که در فکر تکمیل زندگی نامه هنری واروژان هستم، خوشحال می‌شوم از نخستین اثری که ساخته و هیچ موقع هم درباره آن صحبتی نکرده، من با احترام زیاد یاد کنم. به گفته بسیاری آهنگ «بدرود» با صدای «ویگن»، نخستین اثر او بودم. نواری از آن دوره داشتم که گوینده رادیویی آن را به نام «نفرین بر غم» معرفی می‌کند که بعد‌ها به نام «بدرود» تغییر کرده است.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
در ادامه آن نوار قطعه‌ای بود به نام «رقص برگ ها» که گوینده، آهنگ ساز آن را واروژان اعلام می‌کند. احتمالا هر دوی این آهنگ‌ها در سال ۱۳۴۷ ضبط شده اند. پس از دقت زیاد مطمئن شدم این آهنگ «رقص برگ ها» را به دوستداران واروژان تقدیم کنم؛ چرا که فکر می‌کنم به جز در آن برنامه رادیویی در هیچ جای دیگری پخش نشده.
 
برای ضبط آهنگ‌ها در آن زمان تمام ارکستر می‌بایست با هم اجرا می‌کردند. در نتیجه رهبر ارکستر می‌بایست با هم اجرا می‌کردند. در نتیجه رهبر ارکستر از اشکالات کوچک نوازندگان صرف نظر می‌کرد تا بتواند آهنگ را تمام  کند. برای بعضی ساز‌ها میکروفون گذاری نشده و به همین دلیل صدای آن ساز‌ها از میکروفون دیگری شنیده می‌شود. هنوز ارکستر کامل نبوده است و جالی خالی ساز‌های زهی احساس می‌شود.
 
احساس دیگری هم وجود دارد، آن هم اشتیاق فراوان به ثبت کار‌های ماندگار، عرصه هنری آن زمان در حال شکل گیری خیز بلند برای ساختن یک دوره طلایی بی مانند بود.
 
آهنگ واروژان رنگ و بوی تحصیل کرده خارجی را دارد؛ گویی بعد از دو سال آموزش موسیقی در اهواز و اجرای چندین کنسرت گروه کُر هنوز عرق فرنگ خشک نشده، آن را ساخته و تنظیم کرده است. با شنیدن این قطعه، بی تردید تبلور یکی دیگر از هنرمندان تحسین برانگیز آن زمان را تایید خواهید کرد. خواننده‌ای جوان و بااستعداد؛ «عارف» که یکی از پایه‌های محکم دوره طلایی بوده، آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته، به همین دلیل نامش برای همیشه در تاریخ هنری ایران درخشان است.
 
۲. «بوی خوب گندم» (آهنگساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: شهیار قنبری، خواننده: داریوش)
 
«بوی خوب گندم» شرح گلایه‌های مرد کشاورزی است که طاعون استعمار و تبعیض بر قبیله او هجوم آورده و بیگانه حاصل کشت و کارش را به تاراج برده است. اورتور این ترانه فضایی وهم آلود دارد که در آن صدای کُر سوپرانو با ارکستر می‌آمیزد و در حالی که مرثیه گوی مظلومیت و رنج کشاورز جوان است، برای به خواب رفتن او لحنی لالایی گونه به خود می‌گیرد.
 
ارکستر در اورتور می‌کوشد کشاورز ستم دیده را به عالم خواب و رویا ببرد تا شاید در فضای بی وحشت و هراس، لب به گلایه بگشاید و خود را تسکین بخشد. در انتهای اورتور، موسیقی همچون چشمی که تسلیم خواب می‌شود، رفته رفته از حرکت می‌ایستد و با کند شدن ریتمپیانو، گویی پلک کشاورز بی هیچ مقاومتی بسته می‌شود و خواب او را فرا می‌گیرد.
 
اورتور با یک آکورد مینور ۶ که به صورت آرپژ اجرا می‌شود و فضا را برای گفتن همه ناگفته‌ها مهیا می‌کند، به کلام خواننده پیوند می‌خورد. کشاورز، اجنبی را مخاطب قرار می‌دهد و با صدایی کم رمق، تمام رنج و درد خود را در کلام «بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو، یه وجب خاک مال من هرچی می‌کارم مال تو» خلاصه می‌کند.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
ابوا و فلوت بر مظلومیت کشاورز ناله سر می‌دهند و موسیقی با پاساز صعودی ویلن‌ها بر تکرار حرفی که مرد سال‌ها در حسرت گفتن آن بوده، اصرار می‌ورزند. ترجیع بند با حمایت بیشتر از جانب ویلن‌ها تکرار می‌شود و این بار ارکستر با تمرکز روی ریتم از التهاب خود می‌کاهد؛ اما مسافر شهر فرنگ، بار دیگر مخاطب اعتراض مرد مشرقی قرار می‌گیرد تا با همدردی ابوا و فلوت این بار شعر «شهیار قنبری» سیاهی تن بی رمق و تاول زده رعیت را در مقابل سرخیِ تن مخملین اربابیِ پوست پلنگ پوشیده قرار دهد.
 
در ادامه، صدای فلوت فرصتی برای فروخوردن بغض و گرفتن نفسی دوباره به کشاورز می‌دهد تا ترجیع بند بار دیگر تکرار شود و به دنبال آن ترانه از تجاوز و زیاده خواهی ساکنان جنگل آهن، پرده بردارد. خشم مرد طغیان می‌کند و ارکستر در استقبال از اوج ترانه، با قدرت تمام، مارش آماده باش جنگ را سر می‌دهد. کشاورز در برابر مرد ترمه قبا قد علم می‌کند و برای فریاد علیه دستانی که همواره با تبرِ زور ریشه سخت آزادی خواهی را قطع کرده، از مقدسات نیرو می‌گیرد. واروژان، هم زمان با اجرای واژه «دعا» بر طنین صدای خواننده می‌افزاید و در حالی که ویلنسل‌ها صدای اره شدن درختان تداعی می‌کنند، فضای رعب و وحشت بر ارکستر حاکم می‌شود.
 
موسیقی در پی فریاد بی ثمر رعیت، چون عکس قلبی که بر درختی حک شده، از تپش می‌ایستد و ارکستر در حالی که پرده از چهره ویران دیار استعمارزده بر می‌دارد، به استقبال ترجیع بند می‌رود. این بار اصالت و غرور کشاورز است که همچون خونی در رگ او می‌جوشد و مرثیه ابوا بر مظلومیت و پاکی تنی زخم خورده را به انقلاب ارکستر، دوبل شدن ریتم و تغییر لحن خواننده برای فریاد بی رمق «بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو، یک وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال من» مبدل می‌کند.
 
آوای کُر سوپرانو که دیگر مرثیه گو نیست و با کشاورز همصدا شده، با نوای پیانو که بارانی لطیف و پربرکت را نوید می‌دهد، پیوند می‌خورد و در پایان، صدای شرشر آبی که از سقف اتاقی ویران فرو می‌ریزد و می‌رود تا بر تن خاک تشنه جاری شود، کشاورز را برای کار و تلاشی دوباره بیدار می‌کند.
 
«بوی خوب گندم» هیچ گاه آن طور که دلخواه واروژان بود ضبط نشد. این ترانه برای نخستین بار در استودیو الکوردوبس اجرا شد که با بروز مشکلاتی در صدابرداری، ضبط آن متوقف شد. کنترل لِول شش ساز بادی که در استقبال از اوج ترانه، آماده باش جنگ را فریاد می‌زد، کاری غیرممکن به نظر می‌رسید و گویی بار موسیقی بر دوش تجهیزات نه چندان حرفه‌ای ما سنگین می‌کرد. پس از تکرار ناکامی‌ها در استودیویی دیگر، واروژان به دلیل ضعف سیستم صدابرداری و فضای نامناسب استودیو‌های آن زمان، مجبور به حذف پارت بادی‌ها و ایجاد تغییراتی اساسی در پارتیتور شد و برای ضبط نهایی مجددا به استودیو الکوردوبس بازگشت.
 
اگرچه رویارویی با مشکلاتی از این دست منجر به تاسیس استودیو پاپ و ورود مدرن‌ترین تجهیزات صدابرداری به ایران شد، ولی مشغله فراوان هیچ گاه فرصت ضبط دوباره ترانه «بوی خوب گندم» را به ما نداد. یکی دیگر از دغدغه‌های واروژان استفاده از سازی بومی، نظیر نی به جای فلوت بود که این هم به دلایلی محقق نشد و ترانه به صورتی که امروز می‌شنوید ضبط و ارائه شد.
 
اما پس از گذشت سال‌ها همچنان تن جاودانه‌های واروژان، زخمی دست ناکامی‌ها و بدنظری هاست و اجرای این آثار به گونه‌ای که «همه» ظرافت‌های موسیقی آن عزیز را در خود داشته باشد، آرزویی است که هنوز هم برآورده نشده است. با هرکه هست و هرکه نیست برای به حقیقت پیوستن این آرزو همراه و همصدا خواهم بود...
 
۳. «ای رسیده از راه» (تنظیم کننده: واروژان، ملودی: سیاوش قمیشی، ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: عارف)
 
کیفیت کار واروژان در تنظیم آثار دیگر آهنگ سازان هیچ گاه پایین‌تر از کیفیت تنظیم ساخته‌های خودش نبود. او ایده ترانه سرا و آهنگ ساز را جمع می‌کرد و در چهارچوب تفکر خودش و با در نظر گرفتن ظرافت‌های تلفیق شعر و موسیقی طوری درهم می‌آمیخت که به نظر می‌رسد هنر تنظیم، تمام بار آهنگ را بر دوش می‌کشد.
 
روز ضبط، واروژان نگران تنظیمی بود که برای این آهنگ تنظیمی بود که برای این آهنگ نوشته و این دغدغه را داشت که آیا چیزی که در فکرش بود کاملا تحقق پیدا می‌کند یا نه؟ پس آهنگ را برای من به این شکل تشریح کرد: «فکر کن با شنیدن صدای زنگ، اقدام به باز کردن در می‌کنی و ناگهان یکی از صمیمی‌ترین نزدیکان خود را که از راه دوری رسیده می‌بینی. این آهنگ شرح سوال و جواب‌های بی کران و خوشحالی ناشی از چنین دیداری است...»
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
با این توضیحات من راه حل را در آن دیدم که از سیستم استریو استفاده کنم و دو طرف این دیدار را دو باند راست و چپ در نظر بگیرم. مثل همیشه واروژان محتوای شعر را در نظر گرفته و آهنگ را با ریتمی تند، شاد و سرشار از عشق شروع می‌کند. در بین خبر‌های داغ، ساز‌های بادی سوال «دیگه چه خبر» را با عجله تکرار می‌کنند و ویلن‌های یک، دو، سه و چهار برای نمایش صحنه پرسش و پاسخ بی امان دو طرف، به صدا در می‌آیند.
 
ویلنسل‌ها گاهی در مواجهه با خبر‌های بد اظهار همدردی می‌کنند و ساز‌های زهی در زمان سوال‌هایی که جواب آن‌ها در نگاهی پر از تاسف و خاموشی حل شده سکوت می‌کنند تا جای خود را برای اجرای نغمه‌های اندوهگین به ساز‌های بادی بسپرند.
 
به همه کسانی که در پی ظرافت‌های آثار واروژان هستند و گوش موسیقی حساسی دارند توصیه می‌کنم این قطعه را با معیار‌های صدای استاندارد استریو گوش دهند.
 
۴. «پوست شیر» (آهنگ ساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: ابی)
 
این آهنگ نخستین همکاری واروژان با «ابی» است که برای فیلم «ذبیح» به کارگردانی «محمد متوسلانی» آماده و در سال ۱۳۵۳ ضبط شد. آهنگ با اورتوری ملایم همراه با ساز‌های زهی و پیانو شروع می‌شود تا مخاطب را برای رهایی و امید به پرواز آماده کند. بعد با ساز فلوت نغمه‌ای که پرنده‌ها در موقع پرواز سر می‌دهند، پرواز شروع می‌شود. ریتمی که بعد از اورتور شنیده می‌شود با ریتم حرکت پرندگان هماهنگی دارد و ساز‌های زهی هم حرکت‌های پرندگان را تداعی می‌کند.
 
واروژان ترجیع بندی را که در ابتدای آهنگ برای آماده شدن پرواز استفاده کرده بود بعد از نخستین اوج و در میانه آهنگ برای پس زدن موانع و بیشتر اوج گرفتن به کار گرفته و همین ترجیع بند را برای دور شدن و پایان این آهنگ استفاده کرده است.
 
۵. «شام آخر» (آهنگ ساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: شهریار قنبری، خواننده: ستار)
 
این آهنگ برای فیلم «شام آخر» به کارگردانی شهیار قنبری ساخته شده است. آهنگ در وصف از دست دادن بانویی است که شخصی تمام هستی خود را مدیون او می‌داند و فکر می‌کند شاید این شام آخرش باشد. واروژان آهنگ را با منطق تداوم زندگی با تمام فراز و نشیب هایش ساخته و تنظیم کرده است که ریتم ثابتی از لحظه تولد تا مرگ دارد.
 
آهنگ را خیلی لطیف و ملایم با ویلن ها، پیانو گیتار شروع می‌کند؛ ولی قبل از آخرین نفس زندگی با ریتم پیانو که تداوم زمان و ساعت را تداعی می‌کند، ادامه می‌دهد و تا آخر آهنگ هم این ریتم حفظ می‌شود. در ادامه این لطافت، به منظور نوازندگی روی دارم، از براش استفاده کرده و از ساز‌های بادی برای این آهنگ بهره نبرده است و سعی کرده تاسف‌های از دست دادن یک عزیز را به کمک ساز‌های زهی بیان کند.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
واروژان آهنگ را در سه مرحله به اوج می‌برد؛ نخست در وقوع معراج سپیده (بانو) است که به کمک ساز‌های زهی توصیف شایسته‌ای برای او کرده، دومین اوج برای آرزو‌های تداوم زنده ماندن است و در مرحله سوم قبول فقدان کسی در زندگی است؛ ولی تمام این اتفاق‌ها نمی‌تواند در تداوم ریتم زندگی تغییری دهد؛ همان طور که ترجیع بند شعر شش بار تاکید می‌کند، زندگی باید ادامه پیدا کند و آهنگ هم با همان ریتم و لحنی که شروع شده بود، به پایان می‌رسد.
 
۶. «عشق من عاشقم باش» (آهنگ ساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی، خواننده: داریوش)
 
ترانه «عشق من عاشقم باش» که برای فیلم سینمایی «علف‌های هرز» ساخته شد، تفسیر همان «طلوع خوب خوشبختی» است که در دیگر ترانه فیلم («برادر جان») انتظار آن می‌رفت؛ ترانه‌ای پرشور برای «روز عاشق شدن» و تجربه «از عشق زنده بودن».
 
واروژان این بار فضای مد ماژور را برگزید تا خواب عاشقانه را تعبیر تازه کند و روایتگر عشقی امیدآفرین برای رسیدن به فردا باشد. ارکستر با لحنی پرشور و شعف مقدمه‌ای کوتاه برای ترانه می‌سازد و ساز‌های بادی با نوید طلوع خوشبختی در تلاشند تا پشت سرمای روز و شب غربت را بشکنند و فضای موسیقی را برای تفسیر سرخوشی و بی قراری کهنه حدیث عشق، به خواننده بسپارند. در اوج ترانه، بادی‌ها «عشق من» را فریاد می‌زنند و درچنین هیاهویی زهی‌ها ناز و نیاز عشق را تداعی می‌کنند.
 
ترانه «عشق من عاشقم باش» موقتا برای استفاده در فیلم ضبط شد؛ اما «داریوش» که روز‌های پرکاری را سپری می‌کرد و با حساسیت‌های واروژان در تلفیق شعر و موسیقی نیز به خوبی آشنا بود، پیشنهاد کرد بعد از نیمه شب و در فضایی کاملا آزاد و بی دغدغه برای ضبط نهایی این ترانه به استودیو بیاید. گرچه انجام این ایده به قیمت حضور نداشتن آهنگ ساز در زمان ضبط تمام می‌شد، واروژان که احترام زیادی برای خواننده قائل بود متواضعانه پذیرفت و ضمن چند توصیه برای هر چه بهتر ضبط شدن کار، این آهنگ را همچون امانتی به من و داریوش سپرد.
 
تاکید دقیق روی بخش‌های مختلف واژه‌ها و ایجاد نسبت درست بین سکوت خواننده و کشش حروف صدادار ترانه، اهمیت فراوانی برای واروژان داشت. او معتقد بود باید نهایت دقت به کار گرفته شود تا کلمات به کمک حس خواننده تا حد امکان باورپذیرتر اجرا شوند و معنی واژه‌ها تحت تاثیر لحن خواننده تغییر نکند.
 
برای مثال در اجرای جمله چهار سیلابی «عاشقم باش»، تاکید ناخواسته خواننده روی بخش سوم (قَم) از نظر واروژان نگران کننده بود؛ چرا که در این صورت «عاشقم باش»، آش غم باش! شنیده می‌شد و مفهوم ترانه از بین می‌رفت.
 
در نهایت با بهره مندی از توصیه‌های واروژان و درک حساسیت کار از طرف خواننده، «عشق من عاشقم باش» حدود ساعت پنج صبح یک روز پرخاطره تنها با حضور من و خواننده در استودیو پاپ به نوار هشت تراک سپرده شد و در تاریخ موسیقی ایران ثبت شد.
 
۷. «شب زده» (آهنگ ساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: زویا زاکاریان، خواننده: ابی)
 
ترانه «شب زده» که برای فیلم سینمایی «سلام تهران» ساخته شد، روایت کوچ جوانان صادق و ساده روستایی به شهر‌های بزرگ است. موسیقی با صدای پیوسته ویلن‌ها که تاریکی ممتد و سکوت شب را تداعی می‌کنند، آغاز می‌شود و هم زمان، صدای سنتور که نماد اصالت عزیز بومی است و رفته رفته حالتی بی قرار به خود می‌گیرد، شنیده می‌شود.
 
گیتار، مرد خسته از شب را بر اسب غربت می‌نشاند و ارکستر را در مسیر پاپ قرار می‌دهد. گیتار بیس با دو نت از گسترش، عظمت و شکوه شهر پرده بر می‌دارد و به ساز‌های زهی ارکستر که در این زمان لحنی هشدارگونه به خود می‌گیرند، می‌پیوندد تا چهره‌ای تمام عیار از شهری که سوار بی پروا و آرزوهایش را به کام خویش می‌خواند، ارائه  دهد.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
سنتور که هر از گاهی خودنمایی می‌کند و با یادآوری اصالت و غرور جوان مسافر برای حفظ دار و ندار او در تقلاست، با فریادی بلند، موسیقی را روانه اوج می‌کند. ارکستر که در اوج قطعه دلسوزانه می‌کوشد تا مانع پرکشیدن پرنده عاشق شود و مصرانه در تلاش است چهره واقعی خزان خوش آواز را آشکار کند، در مواجهه با جماعت «محزون» به رسم همدردی از تقلای خود می‌کاهد و در زمان دعوت به «باهم» بودن جانی دوباره می‌گیرد و با تلاشی پرامیدتر به استقبال خورشید می‌شتابد؛ اما عزیز بومی رهسپار است و تنها می‌توان دعایی بدرقه راه او کرد.
 
سنتور آخرین تمنای خود را به دست توانای استاد «فرامرز پایور» فریاد می‌زند که البته بی جواب است و موسیقی بدون لزوم صعود به اوجی دیگر پایان می‌پذیرد. کلام شاعر که روی اتود اولیه آهنگ نوشته شده بود، دغدغه اصلی واروژان است و او می‌کوشد ارکستراسیون را در متعالی‌ترین شکل خود برای تفسیر واژه‌های ترانه به خدمت بگیرد.
 
۸. «گهواره» (آهنگساز و تنظیم کننده: واروژان، ترانه سرا: زویا زاکاریان، خواننده: آتشین)
 
این دومین آهنگ فیلم «نازنین» (به کارگردانی «علیرضا داوودنژاد») است که به دلیل حذف بخش‌هایی از فصل انتهایی آن در کپی‌های موجود اثری از این آهنگ وجود ندارد و فقط موسیقی بدون کلام آن در صحنه‌ای از فیلم شنیده می‌شود.
 
موسیقی با ریتم حرکت گهواره و با اعتراض شروع می‌شود و فریاد ساز‌های بادی هم بر آن تایید می‌کنند. صدای زنگ‌های گهواره که به وسیله سنج زده می‌شود و به کمک ساز‌های زهی مسیر آهنگ و ما را به دوره‌ای که هیچ وقت نمی‌تواند یادمان باشد، می‌برند؛ دوره‌ای بی دغدغه همراه با آرزو‌های خیالی.
 
نت‌های گیتار و پیانو هم رویا‌های پاک، بزرگ شدن و رسیدن فصل مادرشدن را به خوبی تداعی می‌کنند. با تغییر ریتم، تلخی‌های زندگی را لمس می‌کنیم و متوجه می‌شویم چقدر ساده با یک باد تمام آرزو‌های ما از هم می‌پاشد. دیدگاه واروژان تنها وحشت باد نیست، بلکه گردبادی ویرانگر است که ویلن‌ها آن را اجرا می‌کنند.
 
با تغییر ریتم، آهنگ وارد اوج می‌شود؛ ولی با حرکت گهواره و با خواهش از مادر برای به آغوش گرفتن و نوازش ارکستر واروژان هم گویی تعبیر خوابی را به گوش ما می‌رساند. پس از اوج، آهنگ ریتم نخست را تکرار می‌کند و این بار از مریم مقدس می‌خواهد که مادر را در برابر رگبار‌های هراس و بی پناهی حمایت کند. ویلن‌ها هم قسمت وحشت باد را تکرار می‌کنند و آهنگ قبل از اوجی دیگر به پایان می‌رسد. این اثر مبیّن نبوغ هنری کم نظیر آهنگ ساز، ترانه سرا و خواننده است.
 
۹. «اسکله» (تنظیم کننده: واروژان، آهنگ ساز: پرویز اتابکی، ترانه سرا: علی کامرانی، خواننده: نلی)
 
تنظیم واروژان برای این آهنگ می‌تواند همدردی با عاشقی باشد که شب‌ها با حس پاک برای دیدن دلداده به اسکله می‌رود. آهنگ در زمان غروب دریا با امواج ریز که صدای آن توسط ویلن‌ها از دور به گوش می‌رسد، شروع می‌شود و ارکستر به استقبال عاشقی که در انتظار ورود یار به ساحل می‌آید، خوشامد می‌گوید. صدای ساز کلاوسن که درخواست شده از سوی واروژان بود با اضافه کردن پونز‌های فلزی روی نمد‌های پیانو میسر شد.
 
عاشق وارد اسکله می‌شود و دلتنگی هایش را بازگو می‌کند. بعد از خواندن چند بیت لحن ارکستر می‌رود تا خبر ورود کشتی به اسکله را اعلان کنند و در اوج آهنگ، ساز‌های بادی با صدای بوق کشتی یکی می‌شوند تا به عاشق اطمینان دهند کشتی وارد اسکله می‌شود. دیدن یار نزدیک می‌شود و عاشق سعی می‌کند از واژه‌های عاشقانه بیشتری استفاده کند؛ ولی خبری از یار نیست.
 

ز؛ قلب تو، قلب پرنده، پوستت اما پوست شیر

 
خواننده می‌خواهد ناامیدی با صدای بغض آلود تنهایی را مثل سنگ به دریا بسپارد و ویلن‌ها هم ترسیم کننده امواج ریزی دایره وار هستند که از برخورد تکه سنگ با آب درست می‌شوند. خواننده ادامه می‌دهد، ولی صدای ساز‌های بادی نشان از ورود کشتی دیگری می‌دهند تا شاید این بار دیدن معشوق میسر باشد؛ اما شانس یاری نمی‌کند. گویی سنگ تنهایی را باید به دریا انداخت تا ویلن‌ها آن قدر امواج دایره وار را تکرار کنند تا محو شوند؛ پس، موسیقی تسلیم می‌شود و به پایان می‌رسد.
 
در تمام طول این آهنگ صدای آرام دریا به وسیله ساز‌های زهی شنیده می‌شود؛ امواج کوچک و بزرگ در زمان‌های مختلف حتی در اوج آهنگ، ویلن‌ها یا ویولا‌ها یا گاهی هم کنترباس‌ها یادآور صدای امواج دریا هستند.
 
منابع: ماهنامه هنر موسیقی و dw

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو