اسم پسر با پ به همراه معنی

منبع: بیتوته

130

1400/8/19

09:58


اسم پسر با پ به همراه معنی



اسم پسر با پ, اسم پسر با پ به همراه معنی, اسم پسر با پ با معنی

اسم پسر با پ با معنی

 

اسامی پسر با حرف پ به همراه معنی

در این صفحه قصد داریم شما را با انواع اسم پسر با پ به همراه معنی آن ها آشنا کنیم. اگر علاقه دارید اسم گل پسرتان با حرف پ آغاز شود حتما از این صفحه دیدن فرمایید.

اسم پسر با پ به همراه معنی

 

شماره اسم و تلفظ ریشه معنی
1 پاباس /paabaas/ زبان باستانی - اوستا پسر فرناک، پادشاه اساطیری ارامنه
2 پاپریک /paayrik/ فارسی نام گیاهی خوشبو
3 پاپک /paapak/ زبان باستانی - اوستا استوار، پدر کوچک
4 پاتریس /paatris/ بین المللی - فرانسوی اصیل، نجیب، میهن پرست
5 پاتریک /paatrik/ بین المللی - فرانسوی اصیل، نجیب، میهن پرست
6 پاتیرا /paatiraa/ زبان باستانی - آشوری فراوانی
7 پادار /paadaar/ فارسی ثابت
8 پاداش /paadaash/ فارسی اجر کار خوب، جزا
9 پادرا /paadra/ فارسی "پاد" به معنی سرزمین و "را " (در اوستایی) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است، در مجموع سرزمین باشکوه، نگهبان آتش، مرکب از پاد به نگهبانی و محافظت + را به معنی نور و روشنایی
10 پادشا /paadshaa/ فارسی حاکم
11 پاده /paade/ زبان باستانی - اوستا نام پدر زدن مزدک
12 پاردیک /paardik/ زبان باستانی - اوستا نام پدربزرگ ساسان به نوشته سنگ نوشته کعبه زرتشت
13 پارسا /paarsaa/ فارسی آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، پرهیزگار، زاهد، متقی، دیندار، متدین، مقدس، عارف، دانشمند
14 پارساک /paarsaak/ زبان باستانی - اوستا نام برادر زاده داریوش بزرگ
15 پارسان /paarsaan/ فارسی (پارس + ان (پسوند نسبت) )، منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، نام روستایی در نزدیکی سیرجان.
16 پارسیا /paarsiaa/ فارسی منسوب به پارسی، (منسوب به قوم پارس) اهل پارس، از مردم پارس
17 پارسیس /paarsis/ بین المللی - یونانی شکل یونانی پارسی،‌ ایرانی
18 پارلا /paarlaa/ اقوام ایرانی - ترکی به معنی درخشنده و نورانی
19 پاژن /paazhan/ زبان باستانی - اوستا تیزرو کوهی
20 پاساک /paasaak/ زبان باستانی - اوستا نام برادرزاده داریوش بزرگ
21 پاکدیس /paakdis/ فارسی پاک گونه، مانندپاکان
22 پاکدین /paakdin/ زبان باستانی - اوستا دین درست، دین پاک
23 پاکر /paaker/ زبان باستانی - اوستا پسر ارد پادشاه اشکانی
24 پاکرو /paakroo/ فارسی پارسا، عفیف
25 پاکروان /paakravaan/ زبان باستانی - اوستا پاک باطن، نیک نفس
26 پاکزاد /paakzaad/ زبان باستانی - اوستا پاک نژاد، نجیب
27 پاکمهر /paakmehr/ زبان باستانی - اوستا از نام های برگزیده
28 پاکنژاد /paaknezhaad/ فارسی اصیل، دارای اصل و نسب خوب
29 پالاز /paalaaz/ ترکمنی نوعی زیرانداز نازک
30 پالیز /paaliz/ زبان باستانی - اوستا باغ، کشتزار
31 پانی /paani/ بین المللی - هندی آب
32 پایار /paayaar/ زبان باستانی - اوستا پایدار، مستحکم
33 پایدار /paaydaar/ زبان باستانی - اوستا دارای ثبات، ثابت، همیشگی؛ مقاوم، مقاومت کننده، پا برجا
34 پایمرد /paaymard/ زبان باستانی – اوستا دستگیرنده، استوار
35 پاینده /paayande/ فارسی همبستگی ، جاوید، پایدار، استوار
36 پترو /petro/ بین المللی - اسپانیایی دراصل پطروس، در زبان سریانی کیفاس (سنگ)
37 پته مانی /patahmaani/ زبان باستانی - اوستا دادگستر
38 پدرام /pedraam/ فارسی آراسته، نیکو، خوشدل، شاد، سرسبز وخرم، مبارک، فرخ، خجسته، شادی، خوشحالی
39 پدرو /pedro/ بین المللی - اسپانیایی قابل اعتماد، معتبر
40 پرداد /pardaad/ زبان باستانی - اوستا نخستین آفریننده
41 پرژین /parzhin/ فارسی پرچین، حصار، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات
42 پرسا /porsaa/ فارسی پرسنده، جستجوگر، پرسشگر
43 پرستش /parastesh/ فارسی نیایش، عبادت (اسم مصدر از پرستیدن)، پرستیدن، خدمتکاری
44 پرشان /parshaan/ زبان باستانی - اوستا رزمجو
45 پرشیا /pershiaa/ بین المللی - انگلیسی ایران
46 پرهام /parhaam/ فارسی فرشته خوبی، پیر همه (پدر همه)،. معادل عبری آن آبراهام می‌باشد، نامی پارسی باستانی و معرب آن ابراهیم است، صورت فارسی ابراهیم
47 پرهان /parhaan/ فارسی لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان
48 پرهون /parhoon/ فارسی خرمن ماه، هاله ماه، دایره، هرچیزمیان تهی
49 پرواس /parvaas/ فارسی دست سودن برچیزی، خلاصی، نجات، فراغ
50 پروان /parvaan/ فارسی چرخ ابریشم تابی، نام شهری در غزنه، نام رودی درقزوین
51 پروند /parvand/ فارسی ابریشم، نوعی گلابی جنگلی
52 پریام /pariyaam/ بین المللی - یونانی در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد
53 پریبرز /pariborz/ زبان باستانی - اوستا بلند بالا، نام پسر کیکاووس
54 پژمان /pezhmaan/ زبان باستانی - اوستا مخمور، غضبناک، افسرده، پژمان یختیاری شاعر معاصر
55 پژند /pazhand/ فارسی گیاهی خوشبو و خود رو مانند اسفناج
56 پژهان /pozhhaan/ فارسی آرزو، خواهش دل، غبطه
57 پژواک /pezhvaak/ زبان باستانی - اوستا صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است
58 پژوهش /pazhoohesh/ فارسی جستجو، بازخواست، تحقیق
59 پسیان /pesyaan/ اقوام ایرانی - کردی خمیده، سست شده
60 پشن /pashan/ فارسی مردجنگی، نام برادرزاده فریدون
61 پشوتن /pashutan/ زبان باستانی - اوستا به معنی محکوم تن، در شاهنامه نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت، فداکار، در روز رستاخیز، بر اساس روایت‌های زرتشتی زرتشت از اهورامزدا برایش عمر جاودانی خواست
62 پطرس /petros/ عبری یکی ازدوازده حواری مسیح، دراصل سریانی، کیفاس به معنی سنگ
63 پنام /panaam/ زبان باستانی - اوستا پزشکی در دربار آل بویه
64 پناه /panaah/ فارسی پشتیبان، حامی، نگهبان
65 پهلوان /pahlevaan/ فارسی جنگجوی شجاع و زورمند؛ آنکه در امری سرآمد است، قوی هیکل و قوی جثه
66 پودات /pudat/ زبان باستانی - اوستا آشکار
67 پورانه /pooraane/ فارسی پسرانه، منسوب به پسر
68 پوربه /poorbeh/ زبان باستانی - اوستا پسر خوب و نیک
69 پورشسب /poorshasb/ زبان باستانی - اوستا نام پدر زردشت
70 پوروشسب /poroshasb/ زبان باستانی - اوستا دارنده اسبان زیاد، پدر اشورزتشت
71 پوریا /pooriaa/ فارسی هم خانواده پریا به معنی نیک صورت، نام پهلوان ایرانی معروف به پوریای ولی
72 پولت /polet/ بین المللی - فرانسوی هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا
73 پولوس /polos/ بین المللی - یونانی درلغت یعنی کوچک، نام حکیمی ایرانی و عیسوی معاصرانوشیروان
74 پویا /pooiaa/ فارسی پوینده، رونده و برخی دونده را گویند
75 پوینده /pooyande/ زبان باستانی - اوستا پویا، پویان
76 پی یر /piyer/ بین المللی - فرانسوی قابل اعتماد، صخره
77 پیام /payaam/ فارسی الهام، وحی، مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانه‌ای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود
78 پیتر /piter/ بین المللی - فرانسوی قابل اعتماد، صخره
79 پیرام /piraam/ فارسی نام عاشقی است بابلی که با معشوقه اش ; تیسبه خودکشی کرد
80 پیرداد /pirdaad/ فارسی داده پیر یا بچه‌ای که در پیری داده شده
81 پیرزاد /pirzaad/ فارسی زاده پیر
82 پیرعلی /pirali/ فارسی کسی که علی مرشد اوست
83 پیرمحمد /pirmohammad/ فارسی کسی که محمد مرشد اوست
84 پیرنیا /pirniaa/ فارسی کسی که جد او پیر و مرشد است
85 پیروز /pirooz/ فارسی موفق  
86 پیروز خسرو /piroozkhosro/ شاهنامه پادشاه پیروز
87 پیروز شاپور /piroozshaapoor/ شاهنامه شاهزاده پیروز
88 پیروزبخت /piroozbakht/ فارسی سعادتمند، نیکبخت
89 پیروزگر /piroozgar/ زبان باستانی - اوستا پیروز، کامیاب، خوشبخت، کامروا
90 پیشداد /pishdaad/ زبان باستانی - اوستا نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
91 پیشرو /pishro/ زبان باستانی - اوستا آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام، رهبر، پیشوا، مقتدا، آن که جلوتر از دیگران یا پیشاپیش آنان حرکت می‌کند، طلایه دار، پیش رونده، جلودار
92 پیکان /peykaan/ فارسی نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه
93 پیلتن /piltan/ زبان باستانی - اوستا پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
94 پیلسم /pilsam/ شاهنامه از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، برادر پیران فرزند ویسه در زمان افراسیاب، سم سطبر و درشت و سخت، اسبی دارای سمی ضخم و گران، مجازاً، اسب قوی زورآور، کنایه از شب سیاه و تاریک
95 پیوس /piyoos/ فارسی انتظار، امید، طمع، توقع

 

امیدوارم با دیدن این اسامی پسرانه با حرف «پ» بهترین انتخاب را انجام بدهید.

 

گردآوری: بخش کودکان بیتوته

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو