«در زمانهی پنج شاه» دربرگیرندهی خاطرات سرلشکر حسن ارفع است که در چهار بخش و بیستودو فصل مجزا تنظیم و تدوین شده است:
_ بخش اول (۱۲۹۸_۱۲۷۵) قبل از جنگ جهانی اول در اروپا و ایران/ دوران آخرین شاهان قاجار
_ بخش دوم (۱۳۲۰_۱۲۹۷) ایران در عصر رضاشاه پهلوی/ تجددگرایی
_ بخش سوم (۱۳۲۵_ ۱۳۲۰) ایران در دوران جنگ جهانی دوم/ رکود
_ بخش چهارم (۱۳۴۲_۱۳۲۵) ایران معاصر و محمدرضا شاه/ توسعه و پیشرفت در میان مبارازات و آشوبها
خاطرات حسن ارفع با توجه به موقعیت خانوادگی و مقام نظامی او از اسناد مهم تاریخ ایران در اواخر قاجاریه و خصوصاً عصر پهلوی است. او از امرای بلندپایهی ارتش ایران در زمان پهلوی بود و حتی در مقطعی به ریاست کل ارتش رسید.
خوانندهی هشیار باید توجه داشته باشد که سرلشکر ارفع این کتاب را در سال ۱۳۴۱ نوشته. یعنی زمانی که هنوز امیدوار بود به مقامات عالی نظامی برسد. همچنین او همیشه خود را سلطنتطلب و طرفدار خاندان پهلوی معرفی میکرد. بنابراین اظهارات او را دربارهی وقایع شهریور ۱۳۲۰ و مرداد ۱۳۳۲ باید با نظر انتقادی نگریست.
حسن ارفع فرزند پرنس ارفعالدوله و از رجال نظامی برجسته ایران در دوران پهلوی است. «در زمانهی پنج شاه» خاطرات اوست از اوان کودکی تا سال ۱۳۴۲. سالهای کودکی او در فرانسه، تحصیل در دانشکدهی افسری ترکیه، سالهای جنگ جهانی اول، ورود به ایران و پیوستن به ارتش، داستان کودتای سوم اسفند، سالهای حکومت رضاشاه و سرکوب ایلات و عشایر، آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، سالهای آشفتهی پس از جنگ، نشستن بر مسند ریاست ستاد کل ارتش، ماجرای پیشهوری و کودتای ۲۸ مرداد از فصول مهم این کتاب است. این کتاب هم ارزش تاریخی و تحقیقی دارد و هم بهواسطه نثر پرکشش آن بسیار خواندنی است. البته در زمان خواندن کتاب این نکته را باید در نظر داشت که حسن ارفع علاقهی شدیدی به رضاشاه داشته و نیز اینکه کتاب در زمانی نوشته شده که محمدرضاشاه هنوز در قدرت بود.
کتاب در زمانهی پنج شاه اولین تجربهی نوشتن حسن ارفع به زبان انگلیسی بوده که با همکاری اوسیت لیستون از مؤسسهی جان مورای ویراش شده است. مانی صالحی علامه خاطرات حسن ارفع در زمانهی پنج شاه را به فارسی ترجمه و در نشر ماهی منتشر کرده است.
_ قسمتهایی از کتاب در زمانهی پنج شاه:
«وقتی به دنیا آمدم، مدتی می شد که پدرم از تفلیس رفته بود . او را به مقام وزیر مختاری ایران در سنپترزبورگ گماشته بودند ، نیز نروژ و سوئد که در آن زمان تحت حکومت شاه اسکار دوم با هم متحد بودند . پدرم، دو ماه پس از ورود به سنپترزبورگ، در مراسم باشکوه تاجگذاری تزار نیکالای و امپراتریس آلکساندرا فیودوروفنا حضور یافت. او با دیدگانی وحشتزده شاهد فاجعهی هراسانگیز خودیانکا بود و دید که چگونه صدها نفر در آشوب بزرگی که هنگام بخش هدایای امپراتور به پا شد کشته شدند . بسیاری از مردم این واقعه را برای حکومت او به فال بد گرفتند و البته وقایعی که بعدها اتفاق افتاد این پیشگوییها را تایید کرد. چند ماه پس از تولد من، مادرم مرا از تفلیس به سنپترزبورگ برد . پدرم آنجا در عمارت مجلل پرنس بیلوسلسکی-بیلوزورسکی در جزیرهی کرستوفسکی سکونت داشت. مادرم همچنان در عزلت و انزوا روزگار میگذراند؛ نه حق همراهی پدرم را در مهمانیها داشت و نه جواز حضور در کنسولگری. در عوض میتوانست در کالسکهی ویکتوریایمان به گردش برود و حتی گاه اسب محبوبش را به درشکهی تکاسبهاش ببندد و آن را در گردشگاه مشهور استرلکا در سواحل رود نوا براند.» خرید اینترنتی کتاب از فروشگاه کتاب بنوبوک بهترین فرصت را برای اهالی کتاب فراهم کرده است.